کوتاهی از زندگینامه ماموستا فاتح کریکار
نویسنده:زهاوی
استادی راشد ، مباخی ربانی ، خطیبی ناطق ، مفکری توانا ، شاعری حماسی ، نویسنده ای منطقی ، مجاهدی دلاور ، مفتی که فتوا را با دلیل و برهان ایراد می نمود ، حق خواهی که در مناقشاتش با دشمنان اسلام بر سر دفاع از اسلام و مجاهدان به میدان می خواند و به شکر الله تنها با سر بلندی و سرفرازی از ان فاروغ می شد.
امیر که با شواهد جندهای امارت ، شیخ به پیامبر (ص) و صحابه ، تابعین وعلمای این امت اسلام اقتدای کامل و تمام دارد .طلاب شیخ همه گواه برانند که از استاد خود درسها را با فهم قران و تفسیر صحابه آموخته اند.شیخ در دعوت خود با دلیل و برهان قانع کننده هر شنونده و بیننده ای را به قناعت می رساند.با فرا رسیدن روز مبارک جمعه تمام جوانان و مردان و زنان مومن منتظر و انگشت به دهان بودند تا بار دیگر طعم شیرین و پر حکمت سخنان خطیب خود را بشنواند . مفکری که تمام نقشه های ظالمانه دشمنان اسلام را به خوبی مطالعه می کند و با اسلحه تقوا ، ایمان وجهاد به جنگ افکار انها می رود. شاعری که شعر های فراوانی به زبانهای کردی سروده است،از جمله سرودهای که نشان از مظلومیت امت مسلمان و ملت کرد و همچنین این شاعر گران قدر در زندان هم شعرهای حماسی می سرود از جمله در زندان (فوخت)هلند.نویسنده ای که مقالات و کتابهای فراوانی به چند زبان مختلف نوشته است از جمله زبانهای کردی،فارسی،پاکستانی،نروژی و انگلیسی. مجاهدی که زندگی گوهربارش با نور جهاد نورانی ترشده است،از جمله کشورهای که در آنها مجاهد وارانه جهاد چند ساله کرده است افغانستان و عراق .این عالم گران قدر کسی نیست جز ماموستا فاتح کریکار یکی از چهره های شناخته شده و فعال کرد مسلمان است. نام اصلیش " نجم الدین فرج احمد" می باشد . متولد 1956 در شهر سلیمانیه عراق و در منطقه شارهزور است.ایشان سالها در ایران زندگی کرده بودند کردها ایشان را با نام ماموستا کریکار می شناسند . ایرانیان غیر کرد که باور نمی کنند ایشان در اصل عراقی باشند ایشان را به نام فاتح محمد امیری می شناسند.شیخ سن نوجوانی و جوانی خود را در کردستان عراق سپری کرد اولین حرکت و کار تنظیمی شیخ زمانی که 17 سال داشت شروع شد . در آن زمان یکی از سربازان ملا مصطفی بارزانی بود که برای آزادی کردستان می جنگیدن.و بعد از آن در تنظیم اخوان المسلمین قرار گرفت از اینجا بود که شیخ فاتح کریکار اولین حرکت اسلامی خود را شروع کرد.شیخ از سال 1975در شهر اربیل (هولیر)در شمال عراق به کار تنظیمی اسلامی مشغول بود .تا اینکه در سال 1982به ایران هجرت نمودند.در مدتی که در ایران بود تلاش زیادی کرد که بتواند در یکی از دانشگاه های تهران مشغول خواندن شود اما موفق به خواندن نشد تا اینک در یکی از شهرهای سنی نشین کرد زبان ایران مشغول امامت در مساجد شد.و بعد از انکه به شهر کرج هجرت کردند وجماعتی از دانشجویان را درست کرد و به انها درسهای مذهبی می داد. سرنجام در سال1985 به پاکستان مهاجرت می کند و در پاکستان در دانشگاه مشغول تدریس شد و در عین حال هم با جماعت های اسلامی وجهادی هم کاری می کرد .تا اینک سال 1988 بعد از بمباران حلبچه از اخوان بریده ضمن شركت در جهاد افغانستان به جمعآوری كمك برای مردم كُردستان هم پرداخته بعد ها به کردستان برگشتند.در بزوتنوه ی اسلامی کردستان عضو شورای رئیسی بزوتنوه شد.بعد از مدت زیادی که بزوتنوه چند شاخه شد شیخ فاتح کریکاررا به عنوان امیر جماعت انصاروالسلام انتخاب کردند.جماعت انصاروالسلام روز به روز قوت بیشتری می گرفتند تا اینک طاغوت بزرگ آمریکا به کشور عراق حمله کرد و جوانان رشید و جوانمردان مسلمان کرد زبان را زیر اتش قرار می داد ، ماموستا کریکار که از سال 1991
درنروژ زندگی می کرد می خواست به کمک برادرانش برود، که درایران بازداشت شد و به کشور هلند تحویل دادن ا ز هلند هم به کشور نروژ بر گردانده شد.در این مدت که 4 ماه در زندان بود و
چند بار FBI می خواستند ماموستا را بدزدن اما خوشبختانه موفق نشدند.بعد از چند سال دادگاهی و دها بار قضاوت حکمت نروژ به هیچ مدرکی نرسید که شیخ به اصطلاح انها تروریست باشد اما چون مجلس نروژخواهان اخراج شیخ است این حکم را به نا حق بر ماموستا چسپاندن.
ماموستا فاتح کریکار سالها در افغانستان در زمان عبدالله عزاّم چون یك مجاهد زیر نظر او فعالیت داشته از وی بسیار تأثیر پذیرفته است دارای آگاهیهای سیاسی و تاریخی مناسب و اطلاعات خوبی از وضعیت و افكار حركتهای اسلامی میباشد او استادانش را اینگونه معرفی میكند:معجونی كه چهار شخصیت در تكوین و ساختنش سهیم بودهاند
ابن تیمیّه در عقیده
سید قطب در منهج حركتی
شرفالدین نووی در فقه
ابن قیّم جوزیه در سلوك عرفانی
خلاصه كلام درباره ماموستافاتح كریكار این است: ازاندیشههای حسنالبنّا سید قطب و عبدالله عزام به اخوان پیوسته از عراق خارج شده دو سال در ایران زیسته (1982 ـ 1984) سپس به افغانستان و پاكستان هجرت نموده ، از سال 1988 بعد از بمباران حلبچه از اخوان بریده، ضمن شركت در جهاد افغانستان به جمعآوری كمك مادی برای مردم كُردستان پرداخته. سپس انصارالاسلام را در بین سالهای 1984 ـ 1991 تشكیل داده . از آن به بعد به كُردستان برگشته و به حركت اسلامی پیوسته است. چندی با عبدالله عزّام همراهی كرده و از اندیشههای دیگران هم از دور یا نزدیك خبردار شده روحاً و جسماً با معانات و ناگواریهای مسلمانان زیسته به عزت مسلمانان علاقمند و درك عزیزانه از دین بر اندیشههایش میدرخشد. بر جنبههایی از توحید كه شرعیت و حاكمیت خدا را بیشتر برجسته مینمایدوتأكیدی میورزد . ازادبیات كُردی بهره لازم را دارد و به كُردستان خیلی امید وار است.شیخ هرازگاهی توسط دادگاههای اروپایی به محاكمه كشیده میشود. بیانات او علاوه بر حماسه و شور خالی از احوالات روحی هم نیست. از تاریخ اسلام و دیگر ملتها نیز اگاهی کامل دارد. وی در اروپا نه به دفاع از خود بلکه دیگر مسلمانان نیز میپردازد.