باسلام خدمت دوستان
عبدالله شخص پرتلاشی بود امادربرخی مهارتها نقص داشت.
روزی جهت ادای نمازظهر از خانه اش بیرون رفت گامهایش راباشتاب زیاد بر می داشت تا مبادا قبل از رسیدن به مسجد نماز اقامه شود.
درمسیر راهش درخت نخلی وجود داشت که بالای آن شخصی با لباس کار مشغول اصلاح درخت خرما بود.
عبدالله از این شخص که نسبت به نماز بی توجه بود شگفت زده شدانگار اذان رانشنیده و در انتظار اقامه نیست.
لذا از روی خشم فریاد زد:بیا پایین وقت نماز است.
آن شخص در کمال خونسردی جواب داد: خب باشد.
باز عبدالله افزود:عجله کن ای احمق. . .نمازت را بخوان .
آن مرد فریاد زد:من احمقم
سپس شاخه ای از درخت را برید وپایین آمدتا سر عبدالله را باآن بشکند.
عبدالله چهره اش رابا گوشه عبایش پوشاند تا آن مرداو را نشناسد.ودوان دوان بسوی مسجدفرار کرد.
آن شخص خشمگین از درخت پایین آمد وبطرف خانه اش رفت ونمازش را خواندوآرام گرفت.
دوباره بسوی نخلش رفت تا باقیمانده کارش را تکمیل کند.
وقت نماز عصر داخل شدوعبدالله دوباره به طرف مسجد رفت.
از کنار نخل گذشت باز آن شخص رابر بالای آن درخت دید.این بار روش تعامل خود را عوض نمود.
گفت:السلام علیکم. حال شماچطور است؟
آن شخص گفت:الحمدلله خوبم .
عبدالله گفت:محصول امسال چگونه است؟
آنمردگفت:الحمدلله
عبدالله افزود:خداوند تو را موفق بدارد ودر روزیت برکت عنایت فرمایدوتو را از پاداش کار وزحمتی که برای فرزندانت می کشی محروم نسازد.
آنمرد با این دعا شادمان شدوآمین گفت وخدا راسپاس گفت.
باز عبدالله ادامه داد:خداوند تو راسالم نگهدارد شاید برشدت مشغولیت متوجه اذان نشده ای؟
اذان عصر گفته شده است ووقت اقامه نماز فرارسیده است.ممکن است پایین بیایی تا اندکی استراحت کنی ونماز را با جماعت ادا کنی و
بعد از نماز کارت را به پایان برسانی.
آن شخص گفت: ان شاءالله وکم کم با نرمی پایین آمد.سپس بسوی عبدالله رفت وبا محبت با او مصافحه نمود وگفت:
من از شما با این اخلاق زیبا سپاسگزاری می کنم اما کسی که وقت نماز ظهر از کنار من گذشت کاش او را می دیدم تا
به او نشان دهم که احمق چه کسی است.
نتیجه گیری . . . .
شیوه بر خورد و مهارتهای تو در برخورد با دیگران روش برخورد مردم راباتو تعیین می نماید.