داستان مسلمان شدن ماریا

در این بخش مقالات در زمینه دینی قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

داستان مسلمان شدن ماریا

پستتوسط ghazal66 » سه شنبه خرداد ماه 2, 1391 11:06 am

داستان مسلمان شدن ماریا

وقتی سرگذشت و سخنش را  که از سرگذشت جهادیش و سفرهای ایمانی اش  حرف می زند شنیدم. موضع گیری هایش من را شگفت زده کرد. تکیه کلام هایش من را بسیار تحت تأثیر قرار داد، در حالی که بغض گلویش را گرفته بود و از دیدگانش اشک می بارید سخنانش دلم را لرزاند.

سخنانش سخت ما را متأثر کرد. اگر اراده پولادینش و تصمیم جدیش بر حکایت سرگذشت و زندگیش نبود، نزدیک بود که صدایش از ضعف و ناراحتی قدرت شنواندن را از دست بدهد.

وقتی داشت صحبت می کرد موضع گیری زن عمران و دخترش مریم به یادم آمد: "آن گاه که او را زایید دید که دختر است و به در گاه خداوند دست مناجات بر داشت و عذر خواهان گفت : خداوندا من او را دختر زاییدم ولی خداوند بدانچه او به دنیا آورده بود آگاه تر بود از خود مریم و بهتر می دانست که پسر مانند دختر نیست و این دختر به مراتب از آن پسری که آرزوی او بود بهتر بود و گفت: من او را مریم نام گذاردم و او و فرزندانش را از وسوسه و گمراه سازی اهریمن مطرود از درگاه فضل و کرمت به تو می سپارم و در پناه تو می دارم"  آل‌عمران/36

من بارها این آیات را خوانده بودم، ولی به هیچ وجه باور نمی کردم که در قرن 15دوباره قصه مریم تکرار شود. بله قصه های تاریخ تکرار شدنی است . قصه مریم دوباره تکرار شد. این بار یک خواهر فیلیپینی به نام "ماریا" که مادرش بعد از مدت ها نازایی او را به دنیا آورد، و پدرش او را نذر کلیسا کرد. پدر او یک کاتولیکی متدین بود. او 14 سال با دقت در مراکز تربیتی کلیسا تربیت یافت، و آموزه ها و آداب و مناسک عبادی کلیسا را از کشیش ها آموخت، و پس از گذشت زمانی همانند پدر و مادرش تبدیل به یک داعی با فرهنگ دین شناس شد. او از خود چنين سخن می گوید: "دين مسیحیت را فرا گرفتم و در آن بسيار انديشيدم تا اين كه تلاش های پدر و مادرم نتیجه داد و به يك مبلغ، مدافع و روشنگر افکار و عقاید  مسیحیت تبدیل شدم."

روزگار همچنان می گذشت، ولی با توجه به  بزرگتر شدنش و بیشتر شدن اطلاعاتش در زمینه زندگی و درس پرستاری دانشگاهی اش، از لحاظ روحی احساس پوچی شدیدی می کرد. دیگر کلیسا نمی توانست او را قانع کند و به پرسش هایش پاسخ دهد.

وقتی پدرش خود را دست تنگ یافت احساس کرد که باید دخترش را سر کار بفرستد. در فیلیپین دست مزد به قدری نبود که بتواند نیازهای یک خانواده را بر طرف سازد. بدین سبب پدرش تصمیم گرفت او را به کشور عربستان سعودی بفرستد. خانواده اش سر دوراهی گیر کرده بودند که یکی از آن ها تلخ بود. یکی فقر و بدبختی، و دیگری سفر به سرزمین اسلام و حرمین شریفین. این در حالی بود که پدرش از تغییر عقیده دادن دخترش بسیار می ترسید. به هر حال خانواده اش انتخاب دوم را بر گزید، و اولین کاری که انجام دادند این بود که دختر را در برابر اسلام واکسینه کردند و تا توانستند از اسلام بدگویی کردند تا این که فکر نزدیک شدن به اسلام هم در سر دختر نیاید.

ماریا چنین می گوید: " آموزه های ضد اسلامی را از کلیسا آموختم به حدی که از این دین متنفر شدم، پدر از من پیمان گرفت که به هیچ وجه به هیچ مسلمانی نزدیک نشوم."

دختر درس خود را به خوبی فرا گرفت و تصمیم گرفت  سفارش پدرش را جامه عمل بپوشاند، و قصد سعودی کرد. همه فکر و خیالش پول و ثروت بود. خواب های زیبایی از آرزوهای خود می دید، اما ناگهان نگرانیش از اسلام و ترسش از مسلمین چرتش را پاره می کرد و او را نگران می ساخت.

او به درمانگاه "قابل" در شهر ابهای سعودی فرستاده شد. در ارتباطاتش با مسلمانان جانب احتیاط را بسیار نگه می داشت و زیاده از مقدار ضرورت با آنان رابطه برقرار نمی کرد، ولی کارش آن چنان بود که مجبور شد با همکارش که یک دختر سعودی داعی بود رابطه نزدیکی برقرار کند.

ماریا چنین ادامه داد: " این دختر نوارهای سخنرانی را در اختیار من می گذاشت و من از آن ها می شنیدم".

اراده خداوند بر آن بود که ماریا در درمانگاه با یک پزشک آشنا شود و دانسته های کاملی درباره اسلام را از او بیاموزد. این جا بود که راه جدیدی در زندگی این خواهر گشوده شد. راه آزادی، راه خروج ازتاریکی ها به سوی نور، راه رهایی از پلیدی شرک و گمراهی و جدل، و آرام گرفتن در آغوش توحید و راحتی سایه اسلام و رحمت آن.

قطره های قناعت دانه دانه بر عقل و قلبش می بارید و در آن نفوذ می کرد. همیشه فکر و خیالش روشنایی اسلام و صراحتش را با کلیسا و گمراهیش مقایسه می کرد. او خواندن قرآن را آغاز کرد، راستی وقتی یک دختر کاتولیک قرآن بخواند چه اتفاقی می افتد؟؟!!

ماریا درباره تجربه اش با قرآن می گوید : " هنگام قرائت قرآن به یقین رسیدم که قرآن با من حرف می زند."

رمضان رسید، دوست داشت رمضان را تجربه کند، بعد از دیدن جماعت نمازگزار مسلمان، احساسی روحانی به او دست داد. این تجارب در حالی برایش رخ می داد که وظیفه مبلغ مسیحی بودنش را فراموش می کرد. رو به خدا آورد، راه درستی را که به  دین خدا منتهی می شد شناخت، به مرکز دعوت وگروه ها ی شهر "ابها" آمد تا مسلمان شدنش را اعلام دارد، و خواست تا نامش را به "مریم" تغییر دهد.

مسلمان شدنش را به والدینش خبر داد. این خبر همانند صاعقه ای بر سرشان فرود آمد. آن ها که تلاش های بسیاری در تعلیم و تربیتش _ با رویکردی  ضد اسلامی _ انجام داده بودند تا به اسلام نزدیک نشود، حال دیدند که دخترشان به اسلام گردن نهاده است، و حال یک مسلمان است؛ اما خداوند بر هر کاری چیره است، و ایمان  گریزی جز وارد شدن به دل های پاک ندارد. پدر و مادرش یک صدا به او گفتند: "ما از تو بیزاریم، و این بیزاری تا برگشتن تو به دین پدریت ادامه دارد،تو با مسلمان شدنت برای ما دردسر ایجاد می کنی."

اما دختر همانند کوه برعقیده خود استوار بود و در پاسخ گفت:" زمانی که خداوند از من راضی است از هیچ چیز هراس ندارم."

و زمانی که از آموزه های اسلام از او سؤال شد پاسخ داد: " من به عبادت مشغول شدم و شیرینی آن را -مخصوصا روزه- احساس کردم."

ای خدا!!! چه زیباست آن گاه ایمان در لابلای قلب وارد می شود، و چه شیرین است بندگی خداوند آن گاه که از ایمان برمی خیزد و همه وجود را در بر می گیرد، و زندگی را شیرین می کند ؛ خانواده اش در مقابل ایمان راسخ دختر تسلیم شدند و گفتند:" اشکالی ندارد که مسلمان شده ای اما اسمت را تغییر نده."

برادران دفتر دعوت شهر ابا به او گفتند : " اشکالی ندارد اسمت را تغییر ندهی و "ماریا" باقی بماند، "ماریا" اسم زن قبطی همسر پیامبر بوده است، چه قبل از اسلامش و چه بعد از آن ، و همچنان زمانی که همسر پیامبر گشت.

"ماریا" از خداوند می خواست تا قدرتی به او بدهد که والدینش را از مسیحیت نجات دهد و مسلمان شوند.

این دختر 23 ساله در روز جمعه بعد از سپری شدن یک سال و نصف از ورودش به سعودی در تاریخ 24/10/1421 ندای درونش را لبیک گفت و مسلمان شد.

منبع: سایت اتحاد عالمی علماء مسلمین _ به نقل از مدیر سایت

برای نویسنده این مطلب ghazal66 تشکر کننده ها: 4
ModireTalar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), naseh_azizi (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
ghazal66
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 306
تاريخ عضويت: يکشنبه ارديبهشت ماه 24, 1391 11:30 pm
محل سکونت: دیواندره
تشکر کرده: 958 بار
تشکر شده: 732 بار
امتياز: 360

بازگشت به مقالات متنوع دینی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 3 مهمان