کارنامه کمونیسم ( با نگاهی به دوران حکومت لنین و استالین )

در این بخش مطالب متفرقه مربوط به زمینه دینی قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

کارنامه کمونیسم ( با نگاهی به دوران حکومت لنین و استالین )

پستتوسط Ershad » سه شنبه اسفند ماه 2, 1390 6:35 pm

کارنامه کمونیسم ( با نگاهی به دوران حکومت لنین و استالین )

به جرأت می توان قرن بیستم را خونین ترین دوره در تاریخ بشر دانست. بیش از دویست و پنجاه میلیون نفر در جنگ و کشتارهای دسته جمعی و ترورهای سیاسی کشته شدند و بزرگترین مسئول در این جرم های وحشیانه، ایدئولوژی معروف " کمونیسم " بود. که انسان را به عدالت و مساوات خیالی وعده می داد اما در حقیقت تنها سببی برای ریختن خون، ایجاد وحشت و مرگ انسان بود.
در اواسط قرن نوزدهم در انگلستان، دو فیلسوف آلمانی زندگی می کردند که برای پیشرفت یک ایدئولوژی تلاش می کردند که بعدها تاریخ خونین انسانی را رقم زد. آنها اولین بار افکارشان را در کتابچه ای در مدت زمانی کوتاه آشکار ساختند که آن را " بیان شیوعی " نام نهادند. یکی از این دو فیلسوف کارل مارکس و دیگری فردریک انگلس بود. آنان به فلسفه مادیگرایی اعتقاد داشتند که در وجود، جز ماده را نمی دیدند. مارکس و انگلس از تفکر مادی دفاع می کردند و از جهت دیگر منهج دیالکتیکی را هم بنیان گذاشتند. این منهج نشان می داد که دعوا و کشمکش امریست طبیعی و به همین خاطر نظریه ی این دو، مادی جدلی نامیده شد. مارکس درباره اقتصاد و تاریخ بشری و انگلس درباره علم و فلسفه چیزهایی نوشتند که مناسب این منهج بود. آنان بدنبال برپایی نظام نظام کمونیستی بودند که در آن دین، خانواده و اخلاق هیچ مفهومی نداشت. اما مارکس و انگلس با مشکلاتی اساسی روبرو شدند. چراکه هرچیزی را با نظریه ی مادی تفسیر می کردند. آنان باید برای چگونگی پیدایش طبیعت و جانوران و ... به جای پاسخ هایی ماورایی پاسخ هایی مادی پیدا می کردند. در همین بحبوحه بود که نظریه ی فرد دیگری به نام روبرت داروین مطرح شد که نظریه ی مادیگرایی دیالکتیکی را بر طبیعت تطبیق نهاد.
مارکسیسم در اواخر قرن نوزدهم، اولین کوششهایش برای انقلاب را تجربه کرد.  او از خلأ قدرت ناشی از شکست امپراطوری فرانسه استفاده کرد، در پاریس طغیان کرده و اولین حکومت کمونیسم را تشکیل داد. حکومت جدید در اولین اقدامات خود، فضای پاریس را پر از ترس و وحشت کرد، کنیسه ها و ساختمان های دولتی را ویران کرده و مردان دینی را به رگبار بست. اما در نهایت پس از جنگی خونین، حکومتِ کمونیستِ حاکم بر پاریس، از طرف نیروهای مسلحی که به پاریس داخل شده بودند بیرون رانده شدند. و در نتیجه جنبش کمونیسم در اولین تجربه اش 18000 کشته بر جای گذاشت.
بعدها جنبش کمونیسم شرایط را به گونه ای دید که روسیه می تواند پایگاهی مناسبی برای اولین انقلاب آنها باشد. روسیه در ابتدای قرن بیستم حکومتی قیصری داشت. به همین دلیل تعداد زیادی از کارگران و نظامیان، از جنبش کمونیسم که ماهیتی هیجانی و انقلابی داشت، استقبال کردند.
در سال 1917 حکومت قیصری روسیه سقوط کرد و سرانجام کمونیسم به رهبری لنین حکومت را در دست گرفت. پیروان لنین بلاشفه نام داشتند. بلشفی ها اعتقاد داشتند که برای به دست گرفتن حکومت باید انقلابی خونین صورت گیرد. حکومت لنین سه سال تمام با بازمانده های قیصری به یک جنگ خونین داخلی مشغول شد. بلشفی ها برای این کشتار خونین لشکری به نام ارتش سرخ تشکیل دادند. در این دوران، قیصر، کول دوم و خانواده و پنج فرزندش به دستور لنین به رگبار بسته شدند. و هر روستا یا شهری که نظام بلشیفی را تأیید یا کمک نمی کرد، سوزانده یا ویران می گشت. هزاران نفر از مخالفین کمونیسم در همان ابتدا دستگیر و شدیداً شکنجه شده و در نهایت به طور دسته جمعی کشته شدند. بدین ترتیب وحشت بر فضای روسیه سایه انداخت. هنگامی که بلشفیها به قدرت رسیدند، مردم روسیه زندگی خوبی نداشتند. زمستان سخت روسیه هم اوضاع مردم روسیه را که بیشتر کشاورز بودند، بدتر کرد. لنین در سال 1918 دستوری صادر کرد مبنی بر اینکه مالکیت خصوصی نباید وجود داشته باشد. بنابراین دولت می بایست بر محصولات مردم دست پیدا کند که این امر کشاورزان را به بدترین درد مبتلا کرد. رئیس پلیس جاکا مسئول اجرای این مأموریت شد. پلیس های جاکا با کارهای جنایتکارانه ی مشهورشان، در تمام روسیه بر مردم یورش بردند و حیوانات و محصولات مردم را به زور اسلحه به غارت بردند. دهقانانی را که مقاومت می کردند دستگیر و در قفس های سرد و دربسته ی حیوانات زندانی می کردند و در نهایت دهقانانی که تسلیم نمی شدند را لخت کرده، و دو دست و بازویش را بسته و او را مجبور می کردند در راه اصلی روستا راه برود. سپس او را به قفس برگردانده و تا سرحد مرگ شلاق می زدند. لنین دستور داد تمام بذرها و محصولات دهقانان جمع آوری شده و تحویل حکومت مرکزی داده شوند. در نتیجه بذری باقی نمانده بود که دهقانان محصول جدید کشت کنند و نتیجه این امرِ خودخواهانه وقوع قحطی در سال 1920 بود که تا سال 1922 ادامه داشت. لنین بعدها این قحطی را از بزرگتریت افتخارات خود می دانست زیرا مردمِ روسیه را محتاج و تسلیم حکومت کمونیسم کرده بود.
در ماه جولای سال 1922 لنین در نامه ای به اعضای مکتب سیاسی گفت :" امروز اوضاع به نفع ماست. صدها هزار جسد بر راهها افتاده اند. و این، قدرت ما را میرساند. امروز دیگر کسی نمی تواند با ما دشمنی کند چرا که همه ناتوان شده اند. امروز این فرصت برای ما فراهم است که تمام داراییهای کنیسه و مردان دینی را با قدرت و بدون هیچ گونه ترحمی بدست بگیریم. امروز همه بر اثر این گرسنگی، ناتوان و ومحتاج ما هستند و این همان چیزی است که ما می خواهیم."
چند ماه بعد در اثر گرسنگی و قحط سالی که حکومت کمونیستی لنین بوجود آورده بود، 5 میلیون نفر در اثر بیماری و گرسنگی و ضعف بدنی جان خود را از دست دادند.  حکومت کمونیسم، طبق استناد به نظریه ی تکامل داروین که در کتاب " اصل اشیاء "  مطرح شده بود، انسان را گونه ای تکامل یافته از حیوانات می دانست و معتقد بود که باید در برابر آن هم رفتاری حیوانی و خشونت آمیز داشت. جورجی فیکانوف می گوید : مارکسیسم عبارت است از تطبیق دادن داروینیت بر علوم اجتماعی. سر انجام لنین در سال 1924 بر اثر بیماری عجیب و لاعلاجی مُرد. پس از مرگ لنین، جوزف استالین سکان حکومت را بدست گرفت. شروع استالین با نظامی خونین و ترسناک همراه بود به گونه ای که جنایت های لنین را از یاد همگان برد. یکی از بدترین خطاهای سیاسی که کمونیسم مرتکب آن شد، عقیده ی او به کشمکش و خونریزی به عنوان یک قانون طبیعی بود. استالین در طول حکومتش بیش از چهل میلیون انسان را به کام مرگ کشاند. استالین در سال 1929 تسلط بر مراکز تولیدی مردمی را شروع کرد. ارتش سرخِ کمونیسم، آن قسمت از زمین های کشاورزی را هم که لنین نتوانسته بود بر آن مسلط شود، به تسخیر خود درآورد، محصولات دهقانان را جمع آوری کرده و بدین ترتیب استالین قحط سالی دوم را هم به راه انداخت و در نتیجه ی همین وضعیت، نزدیک به شش میلیون نفر از گرسنگی مردند. هدف غاییِ نظامِ کمونیستیِ استالین آن بود که انسان را به حیوانی درنده تبدیل کند. و نتیجه ی همین سیاست ها آن بود که در خلال قحط سالی های بوجود آمده، قحطی زدگان از شدت فشار، به خوردن گوشت همدیگر روی آوردند. در نظام کمونیستیِ استالین هرکسی به وضع موجود اعتراض و یا اعلام نارضایتی می کرد، به عنوان مخالفِ حکومت محسوب شده و به اعدام محکوم میشد. بدین ترتیب بسیاری از مردان دینی اعدام شدند. استالین بقیه ی ناراضیان را به سربازخانه هایی می فرستاد و آنها را به انجام کارهای سخت مجبور می کرد به گونه ای که بسیاری از آنها تحت فشار شدید وارد شده جان خود را از دست می دادند.
اما انتخاباتی برگزار شد و در آن از 1900 نماینده حاضر در مجلس 1300 نفر به استالین رأی ندادند. استالین از قرار گرفتن در این وضعیت بسیار شوکه شد. به همین دلیل تمام آراء مأخوذه را جمع آوری کرده و به آتش کشاند و 1000 نفر از نمایندگانی را که به او رأی نداده بودند کشت. او همچنین فردی را هم که رأی اکثریت نمایندگان را کسب کرده بود به نام " سیرچی کروف " ترور کرد. تمامی این قتل ها توسط پلیس مخفی استالین مشهور به NKVD انجام میشد. در نتیجه ی ارهاب و نارضایتی که در فضای جامعه بر اثر سیاست های نادرست نظام کمونیسم بوجود آمده بود، شرایط کشور به گونه ای شده بود که توانایی روبرو شدن بادشمن خارجی را نداشت. به همین دلیل آلمان نازی که ضعف شدید نظام کمونیسم را به خوبی درک کرده بود، فرصت را غنیمت شمرد و به صورت ناگهانی در سال 1940 به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرده و به اشغال اراضی آنان پرداخت و در خلال چند هفته نیروهای آلمانی صدها کیلومتر پیشروی کردند و شوروی را به نابودی و ویرانی بی سابقه ای مبتلا کردند. این جنگ از سال 1941 تا 1945 ادامه داشت و در این مدت و در خلال این جنگ بر اثر ضعف شدید نظام حاکم و سیاست های نادرست فکری و نظامی، 25 میلیون نفر از مردم شوروی کشته شدند.
اما شاید درد این فاجعه بیشتر از کشتارهای داخلی شوروی نبود. تنها، تعداد زندانیان سیاسی در دو سال 1937 و 1938 به هفت میلیون رسید که یک میلیون نفر از آنان اعدام شدند.
کمونیسم تنها راه رهبری در جامعه را ارهاب و ترساندن می دانست. استالین به شدت تحت تأثیر نظریه ی داروین بود و دانشمندانی را که نظریه ی تکامل را رد می کردند می کشت.
استالین تمام این اعمال وحشیانه را به خاطر فلسفه مادی و ایدئولوژی کمونیسم مرتکب شد. سرانجام استالین در سال 1953 مُرد و بر مبنای اعلام KGB که سال 1991 اعلان شد، استالین در مدت حکومت خود 42 میلیون انسان را کشت و این همان رفاه و عدالتی بود که کمونیسم وعده ی آن را داده بود.

برای نویسنده این مطلب Ershad تشکر کننده ها:
Akam (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
Ershad
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 39
تاريخ عضويت: پنج شنبه مهر ماه 13, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 35 بار
تشکر شده: 61 بار
امتياز: 0

پستتوسط Mmm » چهارشنبه اسفند ماه 2, 1390 12:33 am

ساعت ۱۰ شب روز اول مارس سال ۱۹۵۳، «لوزگاچف» وقتی وارد اتاق کار استالین شد، با صحنه عجیبی مواجه شد: او در حالی که زیرپیراهنی و پیژاما به تن داشت، کف زمین افتاده بود، دچار بی‌اختیاری ادراری شده بود و خودش را خیس کرده بود. ساعت رومیزی که کنارش افتاده بود و متوقف شده بود، ساعت شش و نیم را نشان می‌داد که مقارن با زمان فروافتادن استالین بود.



لوزگاچف وزیر اطلاعات -ایگناتیف-، بریا -رئیس پلیس مخفی و سازمان اطلاعات روسیه-، خورشچف و مالینگوف را خواست. اما در حالی که مبارزه برای کسب قدرت شروع شده شده بود، تصمیم‌گیری برای احضار پزشکان، توسط این افراد بسیار دشوار بود.

کوتاه‌زمانی پیش از این حادثه، استالین ادعا کرده بود که پزشکان معالجش که نیمی از آنها یهودی بودند، قصد جانش را کرده‌اند و همه آنها را به زندان انداخته بود. حتی پروفسور مشهوری به نام ویناگرادف که به استالین توصیه کرده بود، از کار کنار بکشد و استراحت کند، دستگیر و شکنجه شده بود. گمان می‌رود که این کار، افترایی در راستای سیاست یهودی‌ستیزی استالین بوده باشد.

به همین خاطر معلوم نبود که که کدام پزشک باید فراخوانده شود. اما این مسئله نمی‌توانست تأخیر ۱۲ ساعته، تاز مانی که نخستین پزشک در صبح روز بعد، استالین را ویزیت کرد، توجیه کند.

بله! استالین ۱۲ ساعت بدون پزشک مانده بود و هیچ اقدام درمانی برایش انجام نشده بود، او در این دوازده ساعت همچنان همان لباس‌های آغشته به ادرار را به تن داشت.

گمان می‌رود که بریا و مالینکوف -معاون اول‌های استالین- از سویی و خروشچف و بولانگین از سوی دیگر از این ساعات برای تقسیم مقامات و مناصب استفاده کرده باشند.

اما از سوی دیگر گروهی می‌گویند که در دهه پنجاه واقعا برای یک بیمار مبتلا به سکته مغزی خونریزی‌دهنده چه کار پزشکی‌ای می‌شد انجام داد؟ نگاهی به اقدامات درمانی که برای استالین در روزهای بعدی انجام شد، تصدیق می‌کند که این درمان‌ها، فاصله زیادی با استانداردهای امروزی دارند که برای هر بیمار عادی در دسترس هستند.

اما از این مسئله که بگذریم، فرضیه مسموم شدن استالین با داروی وارفارین یا مرگ موش که موجب خونریزی می‌شود، هم در بین تاریخ‌دان‌ها از حمایت زیادی برخوردار است. خیلی‌ها عقیده دارند که بریا، ترتیب مسموم کردن استالین را داد و حتی اینکه خروشچف در این کار با او همدست بود!

عاقبت وزیر بهداشت روسیه مطلع شد و تعدادی پزشک غیریهودی که پیش از این استالین را ویزیت نکرده بودند و از وضعیت سلامت او اطلاع نداشتند، ساعت هفت روز بعد بر بالین او حاضر شدند. پزشکها هراسان و در حالی که دستشان می‌لرزید، فشار خون و نبض او را اندازه گرفتند. تعداد ضربان قلب استالین در آن هنگام ۷۸ و فشار خون وی ۱۹۰ روز ۱۱۰ میلیمتر جیوه بود. سمت راست بدن استالین فلج شده بود و تکان نمی‌خورد.

پزشکان تشخیص دادند که بخش میانی سمت چپ مغز استالین دچار سکته خونریزی‌دهنده شده است. اقدامات درمانی شامل تجویز سولفتالن منیزیوم ۱۰ درصد به صورت خوراکی، کمپرس سرد سر، تزریق کافور و قرار دادن هشت زالو زیر گوش‌های استالین بود.

سپس دختر و پسر استالین بر بالین پدر حاضر شدند و مقامات حاضر را به اهمال‌کاری متهم کردند. بریا، فریب‌کارانه هر وقت استالین در اغمای کامل بود، بی‌پرده‌پوشی، بد استالین را می‌گفت و هر وقت چشمان وی اندکی تکان می‌خورد، زانو می‌زد و برای سلامتی استالین دعا می‌کرد.



زمان برای کسی که بیست میلیون نفر را قربانی کرده بود، ۲۸ میلیون نفر را کوچ اجباری داده بود و هجده میلیون نفر را گرفتار گولاک‌ها کرده بود، به سرعت سپری می‌شد.




ساعت ده و چهل دقیقه روز دوم جلسه‌ای در دفتر کار استالین برای تصمیم‌گیری در مورد وضعیت پزشکی وی، برپا شد. به دکترها تأکید شد که مسئول سلامت استالین هستند و بایستی به صورت ۲۴ ساعته و به صورت جفتی بر بالین وی کشیک بدهند.

یکی از پزشکان، عمل جراجی برای خارج کردن لخته را توصیه کرد، اما کدام جراح ریسک چنین عملی را بر خود هموار می‌کرد؟

ساعت بیست و سی روز دوم، سولفات منیزیوم به استالین تنقیه شد و کمی چای شیرین به او داده شد. فشار خون استالین افزایش یافته بود و به ۲۱۰ روز ۱۲۰ رسیده بود.

در ساعات پایانی روز دوم، تنفس ایتالین شین استوکس شد (تنفس منقطع و متناوب)، صلاح دیده شد که مشاوره پزشکی خواسته شود. اما همه پزشکان عالی‌مقامی که صلاحیت رسیدگی در این وضعیت خطیر را داشتند، در زندان بودند!

ظهر روز سوم، استالین استفراغ خونی کرد که بعضی از پزشکان را مشکوک به مسمومیت با وارفارین کرد. البته این خونریزی می‌توانسته ناشی از سکته او نیز بوده باشد. (cushing ulcer)

ساعت پانزده روز سوم، وضعیت استالین بدتر شد، بریا تصمیم گرفت که مخفیانه اسناد و نامه‌ها و وصیت‌نامه استالین را نابود کند و به این ترتیب مدارک دال بر جنایتش را محو کند.

در شرایطی که دیگر همه مقامات و مناصب در روسیه بعد از استالین عملا تقسیم شده بود، در ساعت ۲۱ روز پنج مارس استالین کبود شد، با ناپدید شدن نبض، در ساعت ۲۱:۴۰ به استالین کافور و آدرنالین تزریق شد و تنفش مصنوعی به او داده شد. عملیات احیا موفق نبود و به اشاره خروشچف، پزشکان پیکر بی‌حان استالین را رها کردند. او در هنگام مرگ، ۷۴ سال داشت.





روز نهم مارس سال ۱۹۵۳، پیکر مومیایی‌شده استالین در کنار پیکر لنین قرار گرفت و در مراسم یادبودش سخنرانی‌هایی از سوی مقامات انجام شد.

--------------------------------------------------------------------------------------

منبع: کتابی در مورد استالین که نوشته سایمن سیبیگ مانتیفوری است و نشر ثالث با ترجمه بیژن اشتری آن را ترجمه کرده است!!



در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط Mmm در يکشنبه فروردين ماه 20, 1391 1:11 pm .

نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط kazari » پنج شنبه اسفند ماه 3, 1390 12:15 am

سلام
دست روی نکته خوبی گذاشته اید
اطلاع از این وقایع برای ما ها لازم است
بقیه ایسم ها هم کارنامه بهتری ندارند
و جالب اینکه با پرروئی تمام برای ما قیافه می گیرند!
ظاهرا فرانسه برای اولین بار بمباران های الجزایر رو پخش مستقیم در میدان های پاریس پخش می کرد!
نمایش تکنولوژی!!
خدایا ما را به راه راست هدایت فرما
نماد کاربر
kazari
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 106
تاريخ عضويت: جمعه خرداد ماه 13, 1390 11:30 pm
محل سکونت: نوسود، تهران
تشکر کرده: 98 بار
تشکر شده: 140 بار
امتياز: 560


بازگشت به متفرقه

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 4 مهمان