در این بخش داستانهای کوتاه و بلند قرار داده می شود
مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi
توسط basireh » سه شنبه دي ماه 6, 1390 3:47 pm
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید وگران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده ی کنار خیابان،یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد .
پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد
و دید که با اتومبیلش صدمه ی زیادی دیده است به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند
پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخ دار به زمین افتاده بود جلب کند .
پسرک گفت اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم کسی توجه نکرد .
برادر بزرگم از روی صندلی چرخ دارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم
برای این که شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم .
مرد متأثر شد و به فکر فرو رفت .
برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند سوار ماشینش شد و به راه افتاد.
در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند
اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند .
این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه.
مجله راه موفقیت
- برای نویسنده این مطلب basireh تشکر کننده ها: 6
- CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ModireTalar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), mehr (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), saye (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
basireh
- کاربر ویژه
-
- پست ها : 277
- تاريخ عضويت: چهارشنبه اسفند ماه 24, 1389 12:30 am
- تشکر کرده: 317 بار
- تشکر شده: 236 بار
- امتياز: 10
توسط mehr » پنج شنبه دي ماه 8, 1390 4:34 pm
با سلام وتشکر از دوست عزیزم بصیره
"در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!"
"اللّهم انّا نسالک عیش السعداء و موت الشهداء و مرافقه الانبیاء و النصر علی الاعداء"
- برای نویسنده این مطلب mehr تشکر کننده ها:
- basireh (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
mehr
- کاربر طلایی
-
- پست ها : 924
- تاريخ عضويت: دوشنبه فروردين ماه 8, 1390 11:30 pm
- تشکر کرده: 1274 بار
- تشکر شده: 1137 بار
- امتياز: 1630
توسط avin » پنج شنبه دي ماه 8, 1390 5:53 pm
سلام:
ئاه سپاس به سیره گیان
زور جوان بو...
راسته خوا هه موو کاتی ئه یه ویت ئاگامان کاته وه به لام ئیمه به وه ئاگا نابینه وه!!!
جاری وا هه یه قه ت به و ئاگاداریه له خه و راناپه رین...
جاری واش هه یه مروف (انسان) به بینینی خه ونی
له خه ونی بی ئاگایی راده په ری!!!
خوا هه مویی ئیمه ی خوش ئه وی
ئه یه ویت تووشی هه له نه بین
ئاه به قوربانی بم.......!!!
هه مووکاتی ئاگامان ده کاته وه....
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند...
- برای نویسنده این مطلب avin تشکر کننده ها: 2
- basireh (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), saye (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
-
avin
- مدیر انجمن
-
- پست ها : 433
- تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 31, 1390 11:30 pm
- تشکر کرده: 336 بار
- تشکر شده: 531 بار
- امتياز: 1820
-
بازگشت به داستانهای کوتاه و بلند
کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 2 مهمان