یک شبی مجنون نمازش راشکست

در این بخش شعر و نوشته های ادبی مختلف قرار دارد

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

یک شبی مجنون نمازش راشکست

پستتوسط boshra » دوشنبه آبان ماه 15, 1390 12:38 am

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست



عشق ، آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود



سجده ای زد بر لب درگاه او

پر ز لیلا شد دل پر آه او



گفت یا رب از چه خارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای



جام لیلا را به دستم داده ای

وندر این بازی شکستم داده ای



نشتر عشقش به جانم می زنی

دردم از لیلاست آنم می زنی



خسته ام زین عشق ، دلخونم نکن

من که مجنونم تو مجنونم نکن





مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ، من نیستم



گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پنهان و پیدایت منم



سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی



عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یکجا باختم



کردمت آواره صحرا نشد

گفتم عاقل می شوی اما نشد



سوختم در حسرت یک یاربت

غیر لیلا بر نیامد از لبت



روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی



مطمئن بودم به من سر می زنی

در حریم خانه ام در می زنی



حال این لیلا که خارت کرده بود

درس عشقش بیقرارت کرده بود



مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم

برای نویسنده این مطلب boshra تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bitajan (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
boshra
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 31
تاريخ عضويت: پنج شنبه مرداد ماه 13, 1390 11:30 pm
تشکر کرده: 1 دفعه
تشکر شده: 39 بار
امتياز: 0

بازگشت به شعر و نوشته های ادبی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 3 مهمان