رفع اتهام از کلام شیخ الإسلام

در این بخش عقاید و باورهای اسلامی معرفی می شوند

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

رفع اتهام از کلام شیخ الإسلام

پستتوسط Aso-Kei » سه شنبه آذر ماه 7, 1391 10:02 am

رفع اتهام از کلام شيخ الإسلام

بسم الله الرحمن الرحيم


الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام علی محمد وعلی آله وصحبه أجمعين.
هيچ عالمی يافت نمی شود مگر اينکه در کنار اقوال محکم و واضحش دارای جملاتی متشابه است و برای فهم کلام متشابه او بايد آن را به کلام محکمش ارجاع داد تا آن را تفسير و توضيح دهد ..!
و اين از جهل و جفاست که به کلام متشابه عالمی استناد شود و آن را بدون رجوع به کلام محکمش به عنوان دليلی بر مذهب او بيان کرد ..!
کسی که به ادبيات شيخ الإسلام ابن تيمية رحمه الله آشنايی دارد مي داند که کلام متشابه و مغموض آن در مقايسه با سخنان واضح و محکمش به قدری ناچيز است که مي توان آنها را عملا به حساب نياورد. اما متأسفانه اخيرا پاره ای از سخنان ايشان که در رد مقولات فاسد اهل تجهم و ارجاء نوشته شده و تا حدودی متشابه به نظر می آيد مکررا توسط افرادی با اهدافی معلوم بيان ميشود؛ اين افراد از اين بخش کلام ايشان: [ .. وإلا فلو قدر أنه سجد قُدّام وَثَنٍ ولم يقصد بقلبه السجود له بل قصد السجود لله بقلبه لم يكن ذلك كفرا .. ] چنين برداشت کرده اند که ابن تيمية رحمه الله جواز سجده بردن بر پيشگاه بت ها را برای جلب توجه مشرکان و در نهايت تسهيل دعوت آنها به اسلام را صادر کرده است ..!! که اين امر باعث ايجاد نوعی دلتنگی و اضطراب در بين جوانان مسلمان شده است.
برای روشن شدن حقيقت و درک واقعيت مفهوم کلام ابن تيمية، با تأنی و استفاده از اقوال محکم ايشان با هم بر اين سخنان نگاهی می اندازيم:
شيخ الإسلام ابن تيمية در الفتاوى (14/120 - 121) ميفرمايد:
[ .. وكذلك تكذيب الرسول بالقلب وبغضه وحسده والاستكبار عن متابعته أعظم إثماً من أعمال ظاهرة خالية عن هذا كالقتل والزنا والشرب والسرقة. وما كان كفرا من الأعمال الظاهرة كالسجود للأوثان وسب الرسول ونحو ذلك فانما ذلك لكونه مستلزما لكفر الباطن. ]
[ .. و نيز تکذيب پيامبر – صلی الله عليه وسلم – با قلب و دشمنی با او و حسد ورزيدن به او و روی گرداندن از پيروی او نسبت به اعمال ظاهری مانند قتل و زنا و شرب خمر و دزدی که با تکذيب، دشمنی يا حسد نسبت به پيامبر– صلی الله عليه وسلم – همراه نيستند، گناهان بزرگتری هستند.
و آنچه كه از اعمال ظاهری کفر به حساب می آيد، مانند سجده بردن برای بت ها و ناسزا گفتن به پيامبر – صلی الله عليه وسلم – و امثال اينها به اين خاطر است که اين اعمال مستلزم کفر باطنی هستند. ]

شيخ الإسلام تا اينجا بيان ميکند که سجده بردن برای بت ها و ناسزا گفتن به پيامبر – صلی الله عليه وسلم – کفر است و دليل اين امر را قطعيت عدم امکان صدور آنها بدون وجود کفر باطنی ميداند.
ايشان در الفتاوى (18/273) ميفرمايد: " فالظاهر والباطن متلازمان، لا يكون الظاهر مستقيماً إلاَّ مع استقامة الباطن، وإذا استقام الباطن فلا بد أن يستقيم الظاهر ". ا-هـ.
" ظاهر و باطن انسان متلازم اند، ظاهر هيچ گاه راست و درست نميشود مگر با اصلاح باطن، و هرگاه باطن اصلاح شد قطعا ظاهر نيز اصلاح می شود ".
و در الصارم المسلول، ص34 ميفرمايد: " وذلك لأن الإيمان والنفاق أصله فی القلب، وإنما الذی يظهر من القول والفعل فرع له ودليل عليه. فإذا ظهر من الرجل شيء من ذلك ترتب الحكم عليه ". ا- هـ.
" اصل و ريشه ايمان ونفاق در قلب است، و آنچه از قول و فعل ظاهر ميگردد فرع و شاخه ای از اصل مستقر در قلب و دليلی بر آن است. پس هرگاه قول و يا فعلی از کسی ديده شد، حکم او بر اساس آن - قول يا فعل - صادر ميگردد ".
در ادامه ميفرمايد:
[ وإلا فلو قدر أنه سجد قُدّام وَثَنٍ ولم يقصد بقلبه السجود له بل قصد السجود لله بقلبه لم يكن ذلك كفرا. ]
[ وگرنه اگر تقدير چنين آيد که او در برابر بتی سجده کرد و در قلبش قصد عبادت آن را نداشته باشد بلکه نيتش سجده برای خدا باشد اين کفر نخواهد بود. ]
حال شيخ الإسلام در ادامه به بيان¬ چگونگی اوضاع در صورت پيش آمدن چنين تقديری می پردازد؛ به عبارتی ديگر شرايط جايز بودن اظهار کفر را توضيح ميدهد ..
[ وقد يباح ذلك إذا كان بين مشركين يخافهم على نفسه فيوافقهم فى الفعل الظاهر ويقصد بقلبه السجود لله كما ذكر أن بعض علماء المسلمين وعلماء أهل الكتاب فعل نحو ذلك مع قوم من المشركين حتى دعاهم الى الاسلام فأسلموا على يديه ولم يظهر منافرتهم فی أول الأمر.]
[ برای کسی که در بين مشرکان است و بر نفس خويش از آنان ترس دارد، ممکن است مباح باشد که در فعل ظاهری با آنها همراه شود – و برای بت هايشان سجده نمايد – و در قلبش قصد سجود برای الله تعالی را داشته باشد، چنانکه گفته ميشود برخی از علمای مسلمين و علمای اهل کتاب همانند اين کار را در مواجهه با اقوامی از مشرکين انجام داده اند، تا اينکه – در نهايت – آنان را به اسلام دعوت کردند و ايشان نيز مسلمان شدند، و در ابتدای امر – به خاطر ترس از هلاک نفسشان - ناسازگاری و عدم موافقت خود با مشرکان را آشکار نکردند. ]
شيخ الإسلام در ابتدا بيان کرد که اظهار کفر قطعاً ناشی از وجود کفر باطنی است. اما در ادامه يک استثناء برای اين قاعده ذکر کردند و آن وجود ظروف اکراه و ترس است. به گفته¬ی ايشان اظهار کفری همچون سجود برای بت ها در حال وجود اجبار و ترس از هلاکت نفس به شرط عدم باور قلبی و داشتن قصد ادای سجود برای الله تعالی، ممکن است مباح باشد. - و حتی واجب و ِيا مستحب هم نسيت. بلکه گاهی ترک اين امر حتی در صورت کشته شدن هم اولی تر است، و در اينجا مجال بسط اين موضوع نيست. نکته ی قابل ذکر ديگر در اين کلام شيخ الإسلام اين است که ايشان مباح بودن استفاده از اين رخصت را به صورت مطلق و دائمی بيان نکرده است، زيرا در برخی از مواقع حتی با وجود ترس و اکراه، اظهار کفر مباح نيست. برای مثال موقعيت امام احمد رحمه الله در فتنه ی خلق قرآن را ميتوان از مواردی برشمرد که اظهار کفر در آن مباح نبود. - سپس شيخ الإسلام داستان افرادی از علمای اسلام و علمای اهل کتاب - احتمالا پيش از اسلام – را روايت ميکند که در ميان مشرکان قرار ميگيرند و ترس از آزار و اذيت آنها و يا کشته شدن، آنان را مجبور به اظهار کفر و احتمالا سجده بردن برای خدايان مشرکان می کند، در حالی که شرط اين رخصت را رعايت کرده و در قلب و باطن برای خداوند سبحان سجده برده اند. در نهايت خداوند حکيم چنان تقدير فرمود که آن عالمان فرصت دعوت مشرکان به اسلام را يافتند و مشرکان نيز دعوت را استجابت کرده و ايمان آوردند ..!
ابن تيميــة رحمه الله در جايی ديگر در فتاوايش با وضوحی بيشتر وجود ترس و اکراه را مانع تکفير کسی می داند که به اظهار کفر می پردازد:
الفتاوى 7/557: " من سب الله ورسوله طوعاً بغير كره، بل من تكلم بكلمات الكفر طائعاً غير مكره، ومن استهزأ بالله وآياته ورسوله فهو كافر باطناً وظاهراً، وإن من قال إن مثل هذا قد يكون فی الباطن مؤمناً بالله وإنما هو كافر فی الظاهر فإنه قال قولاً معلوم الفساد بالضرورة من الدين ". ا- هـ.
آنکس که خدا ورسولش – صلی الله عليه وسلم – را به رغبت خويش و بدون اکراه و اجبار دشنام ميدهد، بلکه کسی که کلمات کفر بر زبانش جاری ميشود و تحت هيچ اجباری نيست، و کسی که به خداوند و آياتش و رسولش – صلی الله عليه وسلم – استهزاء و تمسخر ميکند هم باطناً و هم ظاهراً کافر است. و اگر کسی بگويد چنين شخصی در باطنش به خداوند ايمان دارد و تنها در ظاهر کافر است براستی سخنی گفته که فساد آن طبق ضروريات دين آشکار است.
او در ادامه ميفرمايد:
[ وهنا أصول تنازع الناس فيها، ومنها: أن القلب هل يقوم به تصديق أو تكذيب ولا يظهر قط منه شيء على اللسان والجوارح، وإنما يظهر نقيضه من غير خوفٍ ؟!
فالذی عليه السلف والأئمة وجمهور الناس أنه لابد من ظهور موجب ذلك على الجوارح، فمن قال: أنه يصدّق الرسول ويحبه ويعظمه بقلبه ولم يتكلم قطّ بالإسلام ولا فعل شيئاً من واجباته بلا خوف، فهذا لا يكون مؤمناً فی الباطن، وإنما هو كافر.
وزعم جهم ومن وافقه أنه يكون مؤمناً فی الباطن، وأن مجرد معرفة القلب وتصديقه يكون إيماناً يوجب الثواب يوم القيامة بلا قول ولا عمل ظاهر، وهذا باطل شرعاً وعقلاً وقد كفَّر السلف كوكيع وأحمد وغيرهما من يقول بهذا القول، وقد قال النبي– صلی الله عليه وسلم –: «إن فی الجسد مضغة إذا صلحت صلح الجسد كله، وإذا فسدت فسد الجسد كله ألا وهی القلب»، فبين أن صلاح القلب مستلزم لصلاح الجسد، وإذا كان الجسد غير صالح دل على أن القلب غير صالح، والقلب المؤمن صالح، فعلم أن من يتكلم بالإيمان ولا يعمل به لا يكون قلبه مؤمناً؛ وذلك أن الجسد تابع للقلب فلا يستقر شيء فی القلب إلاَّ ظهر موجبه ومقتضاه على البدن ولو بوجه من الوجوه. ]
ا.هـ.
[ و در برخی از اصول اختلاف و تنازع پيش آمده، و از جمله آنها اين است که: آيا امکان دارد که از قلب انسان تصديق و يا تکذيبی برآيد اما هيچ نوع اثری از آن بر زبان و اعضاء و جوارح ظاهر نگردد بلکه متناقض و مخالف آن بر جوارح ظاهر شود در حالی که هيچ ترسی در ميان نيست ؟!
باور و مرام سلف و امامان و جمهور مردم اين است که بدون شک آثار و موجبات اعتقاد قلبی بر جوارح ظاهر ميگردند، و اگر کسی بگويد که پيامبر – صلی الله عليه وسلم – را تصديق ميکند و ايشان را دوست دارد و در قلبش او را بزرگ ميدارد ولی هيچ گاه سخنی از سخنان اسلام را نگفته و به هيچ يک از واجباتش عمل نکرده در حالی که هيچ ترس و واهمه ای نداشته است؛ چنين فردی نه در ظاهر و نه در باطن مؤمن نيست، بلکه براستی کافر است.
جهم - جَهْم بن صفوان رأس فرقه ضاله¬ی جهميه - و مـوافقانش چنين پنداشته¬اند که چنين شخصی ميتواند در باطن مؤمن باشد، و تنها مجردِ آگاهی و تصديق قلبی بدون قول و عمل ظاهري، ايمانی است که در روز قيامت موجب پاداش است. و اين سخن از ديدگاه شرعی و عقلی باطل است. و سلف صالح کسانی که چنين باوری داشتند را تکفير ميکردند، افرادی چون وکيع - از استادان امام شافعی -، امام احمد و ديگران ..
پيامبر – صلی الله عليه وسلم – فرمودند: «در بدن پاره گوشتی است که هرگاه اصلاح شود تمام بدن اصلاح ميشود و هرگاه فاسد شود تمام بدن فاسد می شود»، و بدين ترتيب بيان فرموده¬اند که صلاح قلب مستلزم صلاح بدن است، و هرگاه جوارح و بدن غير صالح بود دلالت بر اين است که قلب هم ناصالح است، و آنکس که مؤمن است قلبش هم – مؤمن و - صالح است، پس فهميديم که کسی که با زبان ميگويد من اهل ايمان هستم اما به هيچ يک از موجبات ايمان عمل نميکند قلبش مؤمن نيست؛ و اين به اين خاطر است که اعضا تابع قلب هستند، هيچ چيز در قلب استقرار نمی يابد مگر اينکه مقتضا و موجبات آن به نحوی بر اعضا نمايان ميگردند. ]

بنابراين آشکار است که هدف شيخ الإسلام ابن تيمية از ايراد اين کلام بيان اين مطلب است که: هر کس در ظاهر کفر بورزد بدون شک در باطن هم کافر است؛ و تنها مانع  تکفير کسی که به اظهار کفرهايی چون سجده بردن برای بت ها و يا ناسزا گفتن به الله تعالی و رسولش و کفرهايی از اين دست ميپردازد، وجود ظروف اکراه و اجبار است نه چيز ديگر و نه مصلحت دعوت (!!). که اين مطلب را با استفاده¬ی مکرر از کلمه¬ی خوف  بيان داشته است.
به نظر می آيد عدم تسلط و آگاهی کافی به زبان عربی و درک مطلب و در نتيجه برداشت نادرست از کلام شيخ الإسلام ابن تيمية در کنار عدم آشنايی با آراء، منهج و روش ايشان در مسائل باعث ايجاد چنين سوء فهمی از سوی اين افراد شده است.
در سايه¬ی اين سوء برداشت ممکن است افرادی با اعتماد بر فقه مصالح و مفاسدی که در ساليان اخير نوآوری های فراوانی در آن رخ داده است (!!) از اين کلام ابن تيمية استفاده نابجا نمايند و با پشتوانه¬ی اين فتوا و به منظور رعايت مصلحت هدايت مشرکان جواز سجده بردن بر پيشگاه بت هايشان را صادر کنند، کلامی که اگر اندکی در آن دقت ميکردند آن را عليه خود می يافتند ..!
نمی توان از سجده بردن مصلحتی در برابر خدايان مشرکان برای افزايش احتمال اسلام آوردن آنان استفاده کرد زيرا اين کار کفر و به منزله ارتداد از دين است. چراکه طبق آنچه تا کنون از کلام شيخ الإسلام ابن تيمية آورده¬ايم: هر کس برای غير الله تعالی به هر دليلی غير از ترس و اجبار سجده ببرد کافر ميشود؛ اگر چه خود او قصد کافر شدن را نداشته باشد.
ابن تيمية در كتاب الصارم المسول، ص177 ميفرمايد:
" وبالجملة فمن قال أو فعل ما هو كُفْر، كَفَرَ بذلك وإن لم يقصد أن يكون كافراً؛ إذ لا يقصد الكفر أحد إلا ما شاء الله ". ا- هـ.
" و در مجموع هر كس كه كفر بگويد يا عملی کفرآميزی انجام دهد به موجب آن کافر ميشود اگرچه خودش قصد نداشته باشد که کافر شود، زيرا هيچ کس نمی تواند قصد کفر را داشته باشد مگر آنکه که الله بخواهد ".
پس آشکار است که نسبت دادن چنين قولی به ابن تيمية نه با مذهب ايشان سازگار است، نه عاقلانه است و نه جايز است. بلکه از جنس استناد به (( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ .. )) بدون توجه به ادامه¬ی آيه برای تحريم نماز است .!!!
ابن تيمية در الفتاوى 14/476 درمورد برخی از شيوخ صوفيه و همراهانشان که در عصر او با ساز و دهل و رقص و غنا و انجام برخی از شرکيات و بدعت ها دزدان و زناکاران و امثال آنان را به گمان خودشان به سوی خدا هدايت ميکردند و دليل اين کار ناشايست خود را جلب مصالح و دفع مفاسد (!!) ميدانستند ميفرمايد:
" .. فإن الشرك والقول على الله بلا علم، والفواحش ما ظهر منها وما بطن، والظلم، لا يكون فيها شىء من المصلحة .." ا.هـ.
" براستی که از شرک و بيان داشتن اقوالی به نام خدا و بدون علم و زشتكاری ها چه آشكارش باشد و چه نهان و ستم و ظلم هيچ مصلحتی عايد نمی شود ".
همچنين ايشان در الفتاوى 11/565 ميفرمايد:
" قد عرف بالاضطرار من دين الإسلام‏: ‏أنه لم يبح لأحد أن يخرج عن متابعته صلی الله عليه وسلم، واتباع ماجاء به من الكتاب والحكمة، لا فی باطن الأمر، ولا فی ظاهره، ولا لعامی ولا لخاصی ". ا.هـ.
" از ضرويات دين اسلام اين است که: برای هيچ کس نه عوام و نه خواص جايز نيست که از پيروی قرآن کريم و سنت رسول الله – صلی الله عليه وسلم – خارج شود، نه در باطن امر و نه ظاهرش ".
حال از آنجا که ميدانيم دعوت به اسلام از مهم ترين عبادات است پس بايد در چارچوب سنت و خارج از بدعت باشد. سجده بردن برای بت های مشرکان کاری بود که پيامبر – صلی الله عليه وسلم – در طول سيزده سال اقامت در مکه هر لحظه می توانستند آن را انجام دهدند تا با رعايت مصلحت دعوت، - البته آنگونه که امروزه در ميان عده¬ای از مسلمانان رايج است - مشرکان را به سوی اسلام دعوت نمايند. اما رسول الله – صلی الله عليه وسلم – با وجود آن همه رنج و آزار و قتل و تعذيب و تبعيد يارانش نه تنها هيچ گاه چنين راهی را برنگزيدند بلکه همواره حق را بيان داشتند و از بيان بطلان کار مشرکان و برائت از خودشان و اعمالشان و خدايان دروغينشان سرباز نزدند. ما نيز در دعوت و تبليغ اسلام بايد پيرو رسول گراميمان – صلی الله عليه وسلم – باشيم.
از سويی ديگر يکی از شروط ادای امر به معروف و نهی از منكر استطاعت و توانايی است.
شيخ الإسلام در الفتاوى 28/65 در ذيل آيه¬ی (( وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عن المُنكَرِ )) ميفرمايد:
" وهذا واجب على كل مسلم قادر، وهو فرض على الكفاية، ويصير فرض عين على القادر الذی لم يقم به غيره .. فإن مناط الوجوب هو القدرة، فيجب على كل إنسان بحسب قدرته، قـال تعالى: (( فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ )) التغابن: 16 ". ا- هـ.
" و اين - امر به معروف و نهی از منکر - بر هر مسلمان قادر و توانا واجب است، و فرض کفايه است، اما در صورت عدم انجام آن توسط بقيه بر فرد توانا و قادر بر انجام آن فرض عين می شود .. زيرا اساس واجب شدن هر امری بر قدرت و استطاعت استوار است، و عبادات بر هر انسانی بر اساس توانايی و قدرتش واجب ميشود، خداوند ميفرمايد: (( فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ )) التغابن: 16. (( پس تا جايی كه مى‏توانيد از خدا پروا بداريد )) ".
حال اگر دعوت مشرکين به اسلام از راه های مشروع امکان پذير نبود خداوند بيش از توانايی هايمان برما تکليف نمی نمايد و اجازه نمی دهد که از راه های نامشروع به دعوت بپردازيم.
تذکر: هدف اين نوشته بيان تمام قواعد و موانع تکفير از ديدگاه شيخ الإسلام ابن تيمية نيست زيرا اين مطلب مجالی گسترده¬ تر می طلبد.

و صلى الله على محمد النبی الأمی وعلى آله وصحبه وسلـم.
و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين.
آسـو  کيهـانی                  1 – آذر ماه – 1391









برای نویسنده این مطلب Aso-Kei تشکر کننده ها: 2
tavakkol (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), zhiwar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
Aso-Kei
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 2
تاريخ عضويت: سه شنبه آذر ماه 6, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 3 بار
امتياز: 0

پستتوسط bahram » چهارشنبه آذر ماه 15, 1391 9:08 am

ده سو وه ش بو کاک آسو.
اتفاقا برای  من هم جای ابهام بود، خوب شد که حقیقت رو فهمیدیم.
نماد کاربر
bahram
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 2
تاريخ عضويت: جمعه شهريور ماه 24, 1391 11:30 pm
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 1 دفعه
امتياز: 0

پستتوسط khozaima » چهارشنبه آذر ماه 15, 1391 9:54 am

سلام علیکم
با تشکر بسیار و فراوان از کاربر گرامی کاک آسو
واقعا مطلب رو کاملا روشن ساختید
این موضوع چند وقت پیش برای من هم پیش آمد و من اصلا در این مورد اطلاعی نداشتم فقط به این جمله اکتفا کردم که:

اگر زمانی عالمی چیزی را گفت که برای ما قابل فهم نبود اول مشکل را از بی سوادی خود ببینیم  و فورا بر عالم حکم را صادر نکنیم چون به حقیقت او از هزاران مثل ما نسبت به امور دین آگاه تر است.
انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا
نماد کاربر
khozaima
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 103
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 4, 1390 12:30 am
محل سکونت: به زودی لحد
تشکر کرده: 94 بار
تشکر شده: 149 بار
امتياز: 10

پستتوسط zhiwar » چهارشنبه آذر ماه 15, 1391 11:28 am

واقعا از جهل و جفاست که به کلام متشابه عالمی استناد شود و آن را بدون رجوع به کلام محکمش به عنوان دليلی بر مذهب او بيان کرد... اما متأسفانه اخيرا پاره ای از سخنان شیخ الاسلام ابن تیمیه که تا حدودی متشابه به نظر می آيد (البته به نظر بنده در این مورد کلام شیخ اصلا متشابه نیست بلکه عدم درک آن آنرا متشابه جلوه میدهد) مکررا توسط افرادی بيان ميشود که لازم است به این افراد یاد آوری شود که  نتنها در مورد شیخ الاسلام که در رابطه با سایر علما همواره باید از روی کلام محکم آنها درباره مذهب وعقایدشان به بحث و گفتگو بنشینند.
خداوند عز وجل در کتابش میفرماید: (..فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ ...) آل عمران7

                        
   رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ


جزاک الله خیرا  کاک آسو
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط zhiwar در يکشنبه آذر ماه 26, 1391 9:01 am .
نماد کاربر
zhiwar
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 3
تاريخ عضويت: يکشنبه مهر ماه 8, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 5 بار
تشکر شده: 4 بار
امتياز: 0

پستتوسط Aso-Kei » يکشنبه آذر ماه 19, 1391 5:02 pm

وفّقکم اللـــهُ لما يحب و يرضی
نماد کاربر
Aso-Kei
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 2
تاريخ عضويت: سه شنبه آذر ماه 6, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 3 بار
امتياز: 0

پستتوسط dasnoos » جمعه اسفند ماه 25, 1391 7:50 pm

خدای جزای خیرت دهد اقا اسو
نماد کاربر
dasnoos
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 4
تاريخ عضويت: سه شنبه آبان ماه 8, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 5 بار
امتياز: 10

پستتوسط abrar » يکشنبه اسفند ماه 27, 1391 10:29 pm

سلاو بو تو کاک آسو!!!!!!!!!!!
اللهم اجعل عاقبتنا خیرا
نماد کاربر
abrar
کاربر سایت
کاربر سایت
 
پست ها : 3
تاريخ عضويت: يکشنبه اسفند ماه 26, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 0 دفعه
تشکر شده: 3 بار
امتياز: 10


بازگشت به عقاید و باورهای اسلامی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان