Naser نوشته است:سلام خدمت دوستان.
بنده در کمال احترام به پیامبر و آل اصحابشان از 1400 سال پیش تا قیامت، نه فقط این حدیث، بلکه به جرأت می توان بگویم که هیچ حدیثی را قبول ندارم.
برای مثال همین حدیث می تواند قرآن را زیر سوال ببرد. اگر عکس این حدیث، یعنی « المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده» صادق باشد، مسلمان بودن همه ی ما زیر سوال میرود.
اما خداوند در قرآن بسیار زیرکانه تر می فرماید که : یا ایها الذین آمنوا، آمِنوا
در حالی که مقام مومن از مقام مسلم بالاتر است. و خداوند آنان را مومن خوانده! و دوباره آنها را به ایمان آوردن دعوت می کند.
اما من و شما بخاطر گناهان مثلا زبانی (که همه ی ما داریم) دیگر حتی مسلم نیستیم و ....... قبول کردنش سخت است.
آقای sayf شما می گویید که این حدیث چون متواتر است، جزء مسائل عقیده است!!
اما شما این استدلال را از کجا آورده اید که اگر حدیثی صرفا متواتر باشد جزء عقیده ی است که ناچاریم آن را قبول کنیم. (که اگر آن عقیده را نداشته باشیم از اسلام خارجیم و ...)
این استدلال را از قرآن آورده اید ؟ یا کجا ؟!!
از کلمه پیامبر (رسول) (ص) پیداست که ایشان پیامبر بودند (کسی که حامل پیامی است)، نه کسی که خود عقیده گذاری کنند و ...
بحث زیاد است.
اگر بنده اشتباه می کنم، ممنون میشوم که راهنمایی فرمایید.
ضمن عرض سلام خدمت دوستان عزیز، از همه شما بابت تاخیر در جواب این سوالات و شبهه ها عذرخواهی میکنم. راستش چند روزی بود که به سرماخوردگی شدیدی گرفتار شده بودم و ... از همه شما درخواست دعای خیر دارم.
دوست عزیز، جناب آقای ناصر!
شما در نظر خودتون شبهاتی رو مطرح فرمودین که بنده بطور خلاصه و درحد توان خودم جوابایی رو خدمتتون ارائه میدم که امیدوارم جز با دید منطق و انصاف، به اونا نگاه نکنید و چنانچه جوابی هم داشتید مستند و منطقی باشه. البته در نهایت ادب و احترام باید عرض کنم که شما تقریبا تمامی مبانی اعتقادی اهل سنت رو زیر سوال بردین.
نکته مهم: از اونجایی که شما گفتین هیچ حدیثی رو قبول ندارین، لذا
بنده به هیچ حدیثی استناد نخواهم کرد.
و اما شبهاتی که مطرح کردین:
آ) عدم قبول احادیث: فرمودید که نه این حدیث، بلکه هیچ حدیثی رو قبول ندارید.
جواب: گفته شما دو حالت داره: 1- اینکه صحت هیچ حدیثی رو باور نداشته باشیم؛ که در ادامه جوابش رو خواهم داد. 2- با وجود قبول صحت احادیث، اونا رو رد کنیم؛
اما بنده فکر میکنم که جنابعالی حالت اولی رو دارین یعنی صحت هیچ حدیثی رو باور ندارید.
جواب: خداوند، پیامبر رو به عنوان مبیّن(تبیین کننده و روشن کننده) شرع و دین و قرآن مبعوث فرمود: «وَ
أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ ... »نحل 44 «و قرآن را بر تو نازل نمودیم تا آنچه برای آنان(مردم) نازل شده را روشن کنی ...
«وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ ...»نحل 64 « و قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای آن که آنچه را که (مردم) در آن اختلاف دارند، برایشان روشن کنی ...»
از طرف دیگه، خداوند الگوبرداری و اطاعت از پیامبر رو برما واجب کرده: «
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ... »احزاب 21
«
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ...» نساء 59 « ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و پیامبر و ولی امر خود اطاعت کنید. پس اگر در موردی دچار اختلاف شدید، آن(اختلاف) را به (گفته های) خداوند و پیامبر ارجاع دهید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید...»
«
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا»احزاب36 «هنگامی که خدا و پیامبرش حکمی را قطعی نمودند، آنگاه دیگر هیچ مرد و زن مومنی حق ندارند که در مورد آن امر، راه اختیار(حق انتخاب) درپیش گیرند؛ و هرکس از (فرمان) خدا و پیامبرش سرپیچی کند یقینا در گمراهی ای بزرگ قرار گرفته است»
«
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ...» نساء 80 « هرکس از پیامبر اطاعت کند، یقینا از خداوند اطاعت نموده...»
«
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» آل عمران 32-31 «(ای پیامبر! به مردم) بگو: اگر خداوند را دوست دارید، پس از من پیروی کنید تا خداوند هم(به سبب این پیروی نمودنتان از من) شما را دوست بدارد و گناهانتان را مورد آمرزش قرار دهد، و همانا خداوند، غفور و رحیم است. (ای پیامبر! به مردم) بگو: از خدا و پیامبر اطاعت کنید؛ پس اگر سرپیچی نمودند، همانا خداوند کافران را دوست نمیدارد»
بنابراین آیات، خداوند ما رو به اطاعت و قبول دستورات و فرمایشات پیامبرموظف نموده(توجه داشته باشید که ما موظف شدیم، نه مخیر! پس حق انتخاب خارج از اوامر خدا و پیامبر رو نداریم) و حتی در این آخرین آیه¬ ی مذکور(32آل عمران) به صراحت اومده که کسی که از دستورات خدا و پیامبر سرپیچی کنه کافره!...
حالا با حرفایی که شما زدین(عدم قبول احادیث) این سوال پیش میاد که اگه هیچ حدیثی مورد قبول ما نباشه، پس چطوری این دستورات صریح خداوند(اطاعت از پیامبر) رو اجرا کنیم؟
همچنین، براساس دیدگاه شما، بازهم سوالات دیگه ای مطرح میشن که شما حتما باید بهشون پاسخ بدید:
1- شما از کجا به وجود پیامبر اسلام، پی می برید؟ شما که روایت راویان حدیث رو(که با اسناد بررسی شده و گزینش شده)که توسط بزرگترین و متقی ترین علمای حدیث به ما رسیدن رد میکنید، آیا عاقلانه هست که روایت راویان دیگه ای غیر از اونا رو(مثل تاریخ تمدن ویل دو رانت یا تاریخ جرجی زیدان یا حتی تواریخ اسلامی) که هیچ سند متصل و پشتوانه علمی خاصی ندارن قبول کنید؟ پس از کجا به وجود پیامبری به نام محمد و یا هر حادثه تاریخی دیگه ای پی می برید؟؟؟... آیا در اینصورت، همون جریان یک بام و دو هوا(و حتی بدتر) پیش نیومده؟
2- ممکنه بگید از روی آیات قرآن به وجود پیامبر پی می برید؛ اما در این صورت این سوال رو باید جواب داد: راویان و منتقل کنندگان قرآن چه کسانی هستن؟ یقینا صحابه بودن... پس چطوره که قرآنی رو که صحابه نقل کردن قبول دارید؛ اما نقل قولشون از پیامبر رو قبول ندارید؟
ممکنه بگید: چون خداوند خودش در قرآن، حفاظت از قرآن رو تضمین کرده و به همین دلیل به اون اعتماد دارید اما چنین تضمینی درمورد حدیث وجود نداره. اما باید بدونید که همین آیه رو هم صحابه برای ما نقل کردن، پس باید همون احتمال تحریف، در این آیه هم وجود داشته باشه، یعنی شاید این آیه هم ساختگی باشه...
3- شما نحوه انجام فرایض دینی خودتون رو از کجا گرفتین؟ مثلا این که در روز، چند وعده نماز واجب داریم( سنت که یقینا نباید قبول داشته باشید)، یا هر وعده نماز واجب چند رکعته... و یا جزئیات حج و ... رو از کجا می فهمید؟از قرآن؟؟؟!!!... میشه آدرس بدین؟...
بدون جواب دادن به این سوالات، هرگز به جایی نخواهیم رسید...
ب) تعارض قرآن و حدیث: فرموده اید که این حدیث، با آیات قرآن تعارض داره، و آیه «
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ...»نساء 136 رو آوردید.
جواب: اولا این آیه بنابه نظر اکثر مفسرین، خطاب به اهل کتاب نازل شده، چراکه اونا به انبیا و کتب آسمانی قبلی، ایمان داشتن. و باز به قول خود مفسرین، اگر هم خطاب به مسلمونا باشه، برای یادآوری و تاکید بر جزئیات ایمان، نازل شده.( به تمامی تفاسیر مراجعه کنید).
ثانیا این آیه هیچ تعارضی با حدیث مدکور نداره، همونظور که خودتون هم گفتین، مسلمون رده ی پایین تر از مومنه، و این یعنی اینکه تا وقتی کسی شرایط مسلمون بودن رو احراز نکنه، یقینا شرایط مومن بودن رو هم نداره، و بالعکس؛ یعنی کسی که شرایط مومن بودن رو احراز کرده باشه حتما شرایط مسلمون بودن رو هم احراز کرده. مثلا وقتی گفته میشه: برای قبولی در سطح کارشناسی ارشد، مدرک لیسانس لازمه، طبیعتا نیازی به گفتن این که مدرک دیپلم هم لازمه، نیست چراکه این مطلب خودبخود در ذکر مدرک لیسانس اومده...
حالا من یه سوال می پرسم: این چه دین و دیانتیه که کسی خودشو مسلمون بدونه و درعین حال، سایر مسلمونا دائما در معرض آزار و اذیت اون شخص باشن؟ لطفا به آیات سوره حجرات مراجعه کنید( بخاطر جلوگیری از طولانی تر شدن مطلب از پرداختن و استدلال به اون آیات، خودداری می کنم).
ج) زبان مسلمان و ایمان مومن
گفتین که آیا با گناهان زبانی، ایمانمون زیر سوال میره؟
نظر خود شما چیه؟ اصلا از نظر شما، گناه چیه؟ صغیره و کبیره هم داره؟ آیات سوره حجرات رو چی میگید؟ و این آیات رو:
«
الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ ...» نجم32 «(کسانی که کارهای نیک انجام داده اند) همان کسانی که از گناهان کبیره و فاحشه دوری می کنند، مگر آنکه دچار لغزشی شوند...»
«
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ...»کهف 49 « و(در روز قیامت) نامه های اعمال آماده می شوند؛ پس گناهکاران را درحالت غمگین خواهی یافت، بخاط آنچه در آن(نامه اعمالشان) آمده، و می گویند: وای بر ما! این چه کارنامه ایست که از هیچ(عمل و گناه) کوچک و بزرگی فروگذار نکرده مگر آنکه آن را ذکر نموده؛ و هرآنچه انجام داده اند را در آنجا حاضر خواهند یافت...»
د) گفته اید که اگه عکس این حدیث صادق باشه، مسلمون بودن همه ما زیر سوال میره، و من و شما بخاطر گناهان زبانی، دیگه حتی مسلم هم نیستیم؟
اولا که بنده در جواب قبلیم به کاک خالد، دیدگاه اصلی حدیث رو توضیح دادم، و عرض کردم که این حدیث، بحث نقص کمال رو مطرح میکنه، نه نفی اصل ذات رو. یعنی اسلام رو کلا از ما نفی نمیکنه بلکه نشون دهنده نقص در کمال مسلمانی ماست.
ثانیا چه اشکال داره که گاهی اوقات، در اخلاق و رفتار و وضعیت خودمون تجدیدنظر کنیم و خودمونو زیر سوال ببریم تا از غرور و کجروی رها بشیم؟
ه) احادیث متواتر و عقیده: فرموده اید که از کجا آوردید که اگه حدیثی صرفا متواتر بود، جزء عقیده ای قرار میگیره که حتما باید قبول کنیم؟
جواب: روایات، از حیث قطعی بودن صحتشون به دو دسته تقسیم میشن: 1- قطعی الثبوت 2-ظنی الثبوت
روایات قطعی الثبوت، روایاتی هستن که بخاطر تعدد و قوت بسیار زیاد راویان، شکی در صحت اون روایات وجود نداره، به این روایات، روایات متواتر گفته میشه(تعریف دقیق متواتر: روایتی که در تمام طبقات راویانش، تعداد فراوانی راوی معتمد وجود داشته باشند به گونه ای که عادتا احتمال اجماع آن جمع، بر نقل دروغ وجود نداشته باشد) که شامل کل قرآن و عده ای از احادیث میشه. حکم این روایات هم به اجماع اهل سنت، وجوب قبول اونهاس. یعنی واجبه که قبولش کنیم(البته همونطور که قبلا گفتم، به شرطی که رسیدن روایت، به حد تواتر رو قبول داشته باشیم). اگه نگاهی به روایات خودمون بندازیم خواهیم دید که از نظر ظاهری، فرقی بین نحوه روایت متواتر قرآن با روایت حدیث متواتر وجود نداره، و فقط فرقشون اینه که راویان قرآن، موقع روایت، گفته اند که این روایت، جزء قران هست و در اونجا باید ذکر بشه. بنابراین احادیث متواتر رو هم حتما باید قبول کنیم و این یعنی جزء لاینفک اعتقاد ما؛ یعنی عقیده...
و) خروج از عقیده--->خروج از اسلام؟
گفته اید: اگه عقیده ای رو قبول نداشته باشیم، از اسلام خارجیم...؟
اینطور که شما فکر می کنید نیست، یعنی اگر کسی یکی از مولفه های عقیده ما رو قبول نداشته باشه( مادام که جزء اصول عقیده نباشه) اون شخص، کافر نیست، بلکه گفته میشه در فلان قسمت عقیده مشکل داره، و نهایتا گفته میشه که اون شخص، خارج از عقیده اهل سنت و جماعت هست، نه کافر خارج از اسلام. برای مثال، مذاهب عقیدتی دیگه ای هم که خارج از عقیده اهل سنت، اما مسلمان هستن، میشه مذاهب شیعه، معتزله، خوارج و ... رو نام برد که کافر نیستن اما جزء اهل سنت و جماعت هم نیستن
ز) آیا پیامبر، بطور جداگانه، عقیده گزار بوده اند؟
بنابر فرمایش خداوند، پیامبر هرگز ازجانب خودش چیزی رو به عنوان دین، بیان نمیکنه:
«
وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» نجم 4-3 « و (محمد) از روی هوای نفس خویش سخن نمیگوید. (بلکه آن سخن) چیزی نیست مگر آنکه به او وحی شده باشد.»
پیامبر تحت نظارت مستقیم خداوند بوده و اگر احیانا خطایی از ایشون سر میزد، خداوند به ایشون تذکر میداد، مثل جریان سوره عبس یا جریان اسرای بدر و ...
اما پیامبر هرگز، خودسرانه چیزی خارج از امر و خواسته خداوند رو به نام دین، اعلام و ابلاغ نکرده؛ چراکه خداوند خودش فرموده که اگه پیامبر، حرفی رو-به دروغ- به خدا نسبت بده ایشون رو گرفتار خواهد نمود:
«
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ (44) لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (45) ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ (46) فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ(47) » الحاقه 47-44 « و اگر (محمد) سخنانی(به دروغ) به ما نسبت دهد، او را با دست راستش میگیریم(او را آویزان میکنیم)، سپس رگ گردنش را قطع میکنیم، (و اگر چنین کنیم) آنگاه هیچکدام از شما نمیتواند محافظ او(از این عذاب) باشد».
بنابراین، هرچیزی که پیامبر گفته، مورد تایید خدا هم بوده و ما هم( طبق آیاتی که در قسمت اول ذکر شدند) موظف به اطاعت از ایشون هستیم، و مجددا متذکر میشم که اطاعت از پیامبر، دقیقا اطاعت از خداست: «
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» نساء 80
و هرکس از اوامر پیامبر سرپیچی کنه تا رده کفر هم خواهد رفت:«
قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ» آل عمران 32 - «يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ» نساء42 «در این روز(روز قیامت) کسانی که کفر ورزیدند و از پیامبر سرپیچی کردند، دوست دارند(آرزو می کنند) که کاش با خاک، یکسان شوند، از بین بروند تا مجازات و تعذیب نشوند)».
این مطالب، پاسخی بود به سوالاتی که کاربر محترم سایت ما جناب آقای ناصر، مطرح فرمودن، امیدوارم اگر گستاخی یا لحن بی ادبانه ای در لابلای نوشته وجود داشت، بنده رو عفو کنن و این نوشته رو نامه ای صمیمانه از طرف دوستی خیرخواه تلقی کنن.
این نوشته حاصل حداقل
16ساعت کارمفید و خلاصه شده بود.
مجددا از طولانی شدن مطلب عذرخواهی میکنم.
والسلام علیکم
ما میخواهیم با بینشی عمیق و صحیح، به سوی پروردگار دعوت دهیم.