مستوره کردستانی، نادره دوران...

مديران انجمن: avin, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Kurdi

مستوره کردستانی، نادره دوران...

پستتوسط farzaneh » چهارشنبه اسفند ماه 2, 1391 11:11 pm

مستوره کردستانی، نادره دوران


من آن زنم که به ملک عفاف صدر گزینم
ز خیل پردگیان نیست در زمانه قرینم

به زیر مقنعه، مرا سری است، لایق افسر
ولی چه سود که دوران نمود خوار چینم

به معشر نسوان، در سپاس و حمد خدا را
همی سزد که بگویم منم که فخر زمینم


ماه شرف خان کردستان متخلص به «مستوره کردستانی» دختر ابوالحسن بیگ فرزند محمدآقای ناظر در سال 1804 در شهر سنندج دیده به جهان گشود.
"مستوره کردستانی، آن نادره­ ی روزگار، شاعری نازک خیال، ادیبی توانا، مورخی چیره دست و محقق و متشرعی عفیف و پاکدامن، به گفته­ ی بسیاری از شرق شناسان، در روزگار خویش یگانه زنی بود که به نگاشتن و تدوین کتاب تاریخ همت گماشت. تنها زنی بود در جهان اسلام که کتاب شرعیات را برای بانوان به رشته تحریر درآورد".

بی گمان بسیاری از عوامل باید دست به دست هم دهند و مهیا گردند تا مفهومی به واقعیت بدل گردد. در مورد جوامع انسانی نیز به همین گونه لازم است که بسیاری از عوامل دست به دست هم دهند تا فردی پرورش یافته به بشریت عرضه گردد. دو قرن پیش که تعلیم و آموزش حتی برای مردان امری مشکل و برای بانوان امری محال به نظر می رسید، شرایط بسیاری باید فراهم می گشت تا ادیبه ای چون مستوره کردستانی بدان جایگاه می رسید. لازم است که جهت شناخت شخصیتی این چنین، نگاهی گذرا به خانواده و چگونگی پرورش یافتنش افکنده گردد.

خانواده پدری مستوره از قادری های سنندج بودند. در سال 1210 قمری حکومت شاه حسین صفوی، قادری های کرد، «درگزین» همدان را ترک و به سنندج و سلیمانیه مهاجرت کردند. علت مهاجرت آنان به روشنی معلوم نیست و احتمالات زیادی از جمله دعوت کیخسروبگ والی کردستان و یا هرج و مرج حادث شده در همدان وجود دارند. علت مهاجرت آنان هرچه که بوده است، در سنندج به دلیل وجود فضایی علمی و ادبی و نیز آنچنان که مستوره خود می گوید مهر و محبت مردم سنندج و توجه کیخسرو خان والی سنندج آنان را در این شهر ماندگار می کند.

پدربزرگ مستوره محمدآقای ناظر که فردی دانشمند و با کیاست بوده است، به مدت پنجاه سال مسئولیت حفظ امنیت کردستان و نگهداری و نظارت بر دارائی های خوانین اردلان را به عهده داشته و از اعتبار و منزلت خاصی برخوردار بوده است.

پس از وی ابوالحسن بیگ پسر محمدآقا عهده دار وظیفه و مسئولیت پدرش می شود. ابوالحسن و پدرش محمد آقا که خود اهل علم و دانش بوده اند به تربیت و پرورش مستوره توجه خاصی داشته اند.

ابوالحسن پس از ازدواج و به دنیا آمدن ماه شرف، آنگونه که پیداست تا زمانی که مستوره به سن بیست سالگی می رسد میلی به آنکه صاحب فرزند ذکوری هم شود نداشته است و تمام هم و غم خود را صرف پرورش دختر زیبارویش کرده است.

مادر مستوره، ملک نسا خانم از خانواده وزیری های سنندج بوده است که از دیرباز در سنندج سکونت داشته اند و در دربار اردلانها نیز از موقعیت والایی برخوردار بودند. از این خانواده می توان از میرزا فتح الله خرم وزیری نام برد که عموی مادر مستوره نیز بوده است. از فرماندهان لطفعلی خان زند بوده و پس از شکست لطفعلی خان، آقا محمدخان قاجار چشمانش را از حدقه درآورد. پس از آن سعی کرده است که در پس آن چشمان نابینا از روزنه شعر به دنیا بنگرد و شاعری چیره دست و سخنوری توانا بوده است، در سرودن ماده تاریخ نیز مهارت داشته است. مستوره به همراه پسرعمویش رونق در محضر وی به فراگیری اصول شعر می پردازد و یکی از مشوقان مستوره در سرودن شعر همین میرزا فتح الله بوده است. همچنین میرزا فتح الله خود تاریخی گویا از دوران سلطنت صفویه، زندیه و قاجاریه و نیز حکمرانی اردلانها بوده است و مستوره مسایل تاریخی بسیاری را از وی فرا گرفته و یادداشت می کرده است.

همچنین از خانواده وزیری می توان از شیدای کردستانی نام برد که شاعری بلندآوازه و توانا بوده است.

با این اوصاف مستوره در چنین خانواده چشم به جهان گشوده و در فضایی ادبی و فرهنگی و نیز در خانواده ای متمول و متمکن پرورش یافت. پدر و پدربزرگش جهت تربیت و آموزش مستوره تمام سعی و همت خود را به کار بستند و علیرغم کنایه و سرزنش های اطرافیان که فرزند ذکور را وارث ارزشهای خانواده می دانستند و همچنین آموزش دختر را کاری عبث می پنداشتند سعی نمودند اساتیدی در علوم مختلف را به خانه دعوت و آموزش مستوره را به آنان واگذارند. و پدرش نیز در سفرهای مختلف مستوره را به همراه خود می برد و از نزدیک امارات مختلف را به وی نشان می داد و سعی می نمود تاریخ ملل مختلف را برایش بازگو کند و علل سقوط و افول آنان را نیز برایش تببین نماید. همچنین کتابخانه ای از کتب با ارزش و پر محتوا در زمینه های مختلف برایش فراهم نمود تا آنچه را که نزد اساتید نیاموخته بود به نحو اکمل بیاموزد.

آنگونه که پیداست میان مستوره با خسروخان دوم مشهور به خسروخان ناکام فرزند امان الله خان اردلانی والی کردستانی دلدادگی وجود داشته است. مستوره شرط ازدواجش را با خسروخان کناره گیری از حکومت قرار داده بود اما علیرغم مخالفت های شدید خسروخان، قرعه فال به نام وی زده شد و به عنوان والی کردستان برگزیده شد.

مستوره که در تاریخ امارات گوناگون تحقیق و تفحص بسیار نموده بود و شرط حکومت را ریختن خون کسان می دانست، از ازدواج با خسروخان امتناع ورزید. خسروخان به اصرار پدر ناچار با «حسن جهان» دختر فتحعلی شاه قاجار ازدواج کرد؛ اما چون دل در گرو مستوره داشت و خود را از یار محبوب و معشوق شیرین سخنش جدا می دید، سر به میگساری و باده خواری و ظلم و تجاوز نهاد؛ آنچنانکه مردم از ظلم و تجاوزهایش آرام و قرار نداشتند. نزدیکانش از وی پرهیز می کردند که مبادا در دام خشم گرفتار آیند. در این فاصله خسروخان چندین بار از مستوره خواستگاری می کند و مستوره هر بار دست رد بر سینه خسروخان می زند تا سرانجام طاقتش به سر آمده و مردان خانواده قادری را زندانی و قصد اعدام آنان را می نماید. مستوره نیز ناچار با وی وصلت می کند و با احترام و عزت فراوان وارد امارات اردلان می شود.

تاثیر مستوره بر خسروخان آنچنان بود که از شوهری میگساره و زنباره، مردی مهربان، مردم نواز و شاعر ساخت. از آن پس تمام هم و غم خسروخان رفاه حال مردم و آسودگی و امنیت آنان بود. عشق خسروخان به مستوره آنچنان بود که از هیچ خواست او سر باز نمی زد. متقابلاً مستوره نیز آنچنان عاشق همسرش بود که پس از وفات وی در سال 1834 در سن 29 سالگی، دیگر ازدواج نکرد و با عشق شوهر وفات یافته اش زیست.

مستوره در امارت اردلان کتابخانه ای عظیم با کتب متنوع در اختیار داشت. همانگونه که خود می گوید بسیاری از مورخان در تدوین و نگارش تاریخ، نکاتی را نادیده گرفته و در کارشان نواقصی وجود دارد؛ لذا تصمیم گرفت که خود کتابی در تاریخ کرد یا تاریخ اردلان بنگارد.

بسیاری از زنان سنندجی جهت رفع نیازهای شرعی فقهی به مستوره مراجعه می کردند و این امر او را برآن داشت تا اقدام به تالیف کتابی در شرعیات نماید و وی نخستین و تا همین چند سال اخیر تنها زنی بود که چنین کتابی را در اوج بلاغت و فصاحت به لحاظ کلامی و پر نغز و مستند و مستدل به لحاظ محتوی در باب شرعیات نگاشته است.

سال 1846 امارت اردلان مورد هجوم نیروهای قاجار قرار می گیرد. بسیاری از خانواده های اردلان من جمله مستوره به کردستان عراق و نزد بابان ها پناهنده می شوند. در سلیمانیه نزد پسرعمه اش حسین قلی خان سکنی می گزیند. اما پس از مدتی بر اثر درد دربدری و آوارگی و از دست دادن عزیزانش در بستر بیماری می افتد و در سال 1847 در سن 43 سالگی جان به جان آفرین تسلیم و در آرامگاه «گردی سیوان» در سلیمانیه به خاک سپرده می شود.

از آثار دیگر مستوره می توان به دیوان اشعارش اشاره نمود. اشعار مستوره به دو زبان فارسی و کردی نگاشته شده اند. اشعار فارسی وی با تاثیر از دوره بازگشت به سبک عراقی سروده شده اند.

هدف دوره بازگشت، رهایی بخشیدن شعر فارسی از تباهی و فقر دوره انحطاط صفوی و زمان آشوب و اغتشاش بعد از آن بود. اینان برای رسیدن به این هدف بر آن بودند تا با تقلید بی قید و شرط از شعر شاعرانی همچون حافظ، سعدی، فردوسی، عنصری و ... حیات ادبی در ورطه انحطاط شعر فارسی را بازیابند، راهی را در پیش گرفتند که قبلاً مشتاق و یارانش آن را برگزیده بودند.

اشعار فارسی مستوره خارج از این دوره نیست. ولی اشعار کردی وی به گویش های هورامی و سورانی (اردلانی) و به سبک شعر هجایی محلی سروده شده اند. متاسفانه بسیاری از اشعار کردی مستوره از بین رفته و یا هنوز به چاپ نرسیده اند. به هر روی اشعار وی زیبا، نغز و با مضامین و مفاهیمی زیبا و بدیع جلوه هایی خاص از شخصیت این بانوی نادره را روشن می سازند.

به جاست که خاتمه بحث بحث در مورد مستوره کردستانی را با سخنی از «اوگیناواسیل آوا» مترجم تاریخ اردلان مستوره و شرق شناس روسی به پایان برد:

«در میان اقوام منطقه خاورمیانه و نزدیک، زن دیگری همچون مستوره که هم شاعری توانا و هم تاریخ نگاری برجسته باشد، ظهور نکرده است. به راستی که سده نوزدهم زن روشنفکری همچون مستوره را به خود ندیده است».



در ادامه یکی از اشعار زیبای مستوره را به زبان کردی می خوانیم:



گرفتارم به نازی چاوه‌کانی مه‌ستــی فـــه‌تتانت
بریندارم به تیری سینه سۆزی نیشی موژگانت

به تاڵێ په‌رچه‌می ئه‌گریجه‌کانت غاره‌تت کردم
دڵێکم بوو ئه‌ویشت خسته ناو چاهی زه‌نه‌خدانت

به قوربان! عاشقان ئه‌مڕۆ هه‌موو هاتوونه پابۆست
منیش هاتم بفه‌رموو بمکوژن بمکه‌ن به قوربانت

ته‌شه‌ککور واجیبه بۆ من ئه‌گه‌ر بمرم به زه‌خمی تۆ
به شه‌رتێ کفنه‌که‌م بدرووی به تای زوڵفی په‌ریشانت

له کوشتن گه‌رده‌نت ئازاد ده‌که‌م گه‌ر بێیته سه‌ر قه‌برم
به ڕۆژی جومعه بمنێژی له لای نه‌عشی شه‌هیدانت

که‌سێ تۆ کوشتبێتت ڕۆژی حه‌شرا زه‌حمه‌تی ناده‌ن
ئه‌گه‌ر وه‌ک من له ئه‌م دونیایه سووتا بێ له هیجرانت

هه‌میشه سوجده‌گاهم خاکی به‌ر ده‌رگانه‌که‌ی تۆیه
ڕه‌قیب ڕووی ڕه‌ش بێ ناهێڵێ بگا ده‌ستم به دامانت

له شه‌رت و هه‌م وه‌فاداری خۆ تۆ مه‌شهووری ئافاقی
فیدای شه‌رت و وه‌فات بم، چی به سه‌ر هات مه‌یلی جارانت؟

ئه‌من ئه‌مڕۆ له مڵکی عاشقیدا نادره‌ی ده‌هرم
به ڕه‌سمی به‌نده‌گی «مه‌ستووره» وا هاتووه‌ته دیوانت

بڕۆ شوکرێ که له ده‌رگای پادشای داوه‌ر
که شۆڵه‌ی ڕۆژی ڕووی والی ده‌گاته کۆشک و هه‌یوانت



منابع

گازرانی، ایوب؛ مستوره اردلان، زندگی و معرفی آثار او
دیوان مستوره کردستانی، ویراسته محمد ماجد مردوخ روحانی؛ اربیل 2005
آمیدیان، فخرالدین؛ شعرای نامدار کرد؛ تهران 1388
احمدی آیین، جمال؛ مستوره اردلان؛ اربیل 2005




در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط farzaneh در چهارشنبه اسفند ماه 2, 1391 11:31 pm .
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم

برای نویسنده این مطلب farzaneh تشکر کننده ها: 3
pejmanava (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), tafgah72 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), tarannom (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
farzaneh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 200
تاريخ عضويت: يکشنبه آبان ماه 27, 1391 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 171 بار
تشکر شده: 187 بار
امتياز: 340

پستتوسط farzaneh » چهارشنبه اسفند ماه 2, 1391 11:27 pm

ای نام نکوی تو سر دفتر دیوان ها
وی مصحف روی تو زینت ده عنوانها

تنها نه منم مفتون بر چشم سیه مستت
بیمار بسی دارند آن نرگس فتانها

آوازه ی حسن تو تا گشت به عالم فاش
نالان به غمت چون من طفلان به دبستانها

مستوره به هر جایی کز ناز قدم بنهد
در رهگذرش خوبان گیرند به کف جانها
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
نماد کاربر
farzaneh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 200
تاريخ عضويت: يکشنبه آبان ماه 27, 1391 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 171 بار
تشکر شده: 187 بار
امتياز: 340


بازگشت به ژیان نامه ی گه وره کان کورد

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 0 مهمان