عشق، آشناي از خود بيگانه است
عشق، نگريستن است با چشمان بسته
عشق، عروسي است هزار چهره
عشق، حجابي است بر رخساره يار
عشق ، بي نيازي از درد است
عشق، سرزده آمدن بهشت است به خانه دنيا
عشق، لبخند خداوند است بر پندارهاي آدمي
عشق، توقف ساعت زندگي است
عشق، ميهمان ناخوانده دل پاك است
عشق، چشمك زدن ستارگان است به خيرگي سياره ها
عشق، سيلابي است ويرانگر، بي هيچ پرس و جويي
شيريني زندگي، چيزي نيست جز قناعت تو به تلخي آن
زندگي ، افسوني است پر افسوس
براي بسياري، آه ، نام ديگري است بر كتاب زندگي!
مي كوشند تا روح مردگان شان را شاد كنند
وصد افسوس كه به هنگام حيات شان خنده اي را نيز از آن ها دريغ
مي كردند.!
شگفتا كه چشمان ما، تنها روزي ديگران را مي بيند!
اگر روزي تو، به يك باره از راه برسد، زمان امتحانت نيز به يك باره فرا رسيده!
و بدان كه طول عمرت تابعي است از ميزان رزق مقسوم تو.
پس در طلب رزق شتاب مكن تا عمرت به شتاب سپري نگردد
.حتما ميداني كه اجل و رزق در عقد يكديگرند
آرزو، نياز خيال است به بروز
آرزو، خستگي در كردن عقل است
آرزو، آب شوري است براي رفع عطش
آرزو، زندان بي گناهان است
آرزو، آغاز سفري است بي انتها
شگفتا از تو، كه توكلت بر مردم است و توقعت از خدا!
شگفتا از تو ، كه هر آن چه خواسته اي كرده اي، با لفظ اگر خدا بخواهد!
شگفتا از تو كه گل خداشناسيت، تنها در بهار حاجات مي شكفد!
شگفتا از تو، كه لقمه هاي مردم را مي شماري و عطاياي ناشمرده
خدا را از ياد مي بري!
شگفتا از تو، كه تنها اندوه را به ميهماني خداوند مي بري و سهم شادي را نمي پردازي!
شگفتا از تو، كه همه چيز را برعكس مي داني، جز انديشه خود را!
شگفتا از تو، كه خشمت را با نيشخند
غرورت را بافروتني، حسادتت را با خيرخواهي،
خساستت را باعقل معاش، دروغت را با صداقت،
زيركيتت را با سادگي، جهلت را بادانايي،اندوهت را با شادي
شاديت را با اندوه، خودخواهيت را با نوع دوستي، دارايي ات را با فقر،
كفرت را با ايمان
نداشته هايت را با داشته هايت و داشته هايت را با نداشته ها پوشانده اي!
عشق، نگريستن است با چشمان بسته
عشق، عروسي است هزار چهره
عشق، حجابي است بر رخساره يار
عشق ، بي نيازي از درد است
عشق، سرزده آمدن بهشت است به خانه دنيا
عشق، لبخند خداوند است بر پندارهاي آدمي
عشق، توقف ساعت زندگي است
عشق، ميهمان ناخوانده دل پاك است
عشق، چشمك زدن ستارگان است به خيرگي سياره ها
عشق، سيلابي است ويرانگر، بي هيچ پرس و جويي
شيريني زندگي، چيزي نيست جز قناعت تو به تلخي آن
زندگي ، افسوني است پر افسوس
براي بسياري، آه ، نام ديگري است بر كتاب زندگي!
مي كوشند تا روح مردگان شان را شاد كنند
وصد افسوس كه به هنگام حيات شان خنده اي را نيز از آن ها دريغ
مي كردند.!
شگفتا كه چشمان ما، تنها روزي ديگران را مي بيند!
اگر روزي تو، به يك باره از راه برسد، زمان امتحانت نيز به يك باره فرا رسيده!
و بدان كه طول عمرت تابعي است از ميزان رزق مقسوم تو.
پس در طلب رزق شتاب مكن تا عمرت به شتاب سپري نگردد
.حتما ميداني كه اجل و رزق در عقد يكديگرند
آرزو، نياز خيال است به بروز
آرزو، خستگي در كردن عقل است
آرزو، آب شوري است براي رفع عطش
آرزو، زندان بي گناهان است
آرزو، آغاز سفري است بي انتها
شگفتا از تو، كه توكلت بر مردم است و توقعت از خدا!
شگفتا از تو ، كه هر آن چه خواسته اي كرده اي، با لفظ اگر خدا بخواهد!
شگفتا از تو كه گل خداشناسيت، تنها در بهار حاجات مي شكفد!
شگفتا از تو، كه لقمه هاي مردم را مي شماري و عطاياي ناشمرده
خدا را از ياد مي بري!
شگفتا از تو، كه تنها اندوه را به ميهماني خداوند مي بري و سهم شادي را نمي پردازي!
شگفتا از تو، كه همه چيز را برعكس مي داني، جز انديشه خود را!
شگفتا از تو، كه خشمت را با نيشخند
غرورت را بافروتني، حسادتت را با خيرخواهي،
خساستت را باعقل معاش، دروغت را با صداقت،
زيركيتت را با سادگي، جهلت را بادانايي،اندوهت را با شادي
شاديت را با اندوه، خودخواهيت را با نوع دوستي، دارايي ات را با فقر،
كفرت را با ايمان
نداشته هايت را با داشته هايت و داشته هايت را با نداشته ها پوشانده اي!