کتاب کوچک حکمت

در این بخش شعر و نوشته های ادبی مختلف قرار دارد

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

کتاب کوچک حکمت

پستتوسط farzaneh » پنج شنبه دي ماه 28, 1391 9:51 pm

عشق، آشناي از خود بيگانه است
عشق، نگريستن است با چشمان بسته
عشق، عروسي است هزار چهره
عشق، حجابي است بر رخساره يار
عشق ، بي نيازي از درد است
عشق، سرزده آمدن بهشت است به خانه دنيا
عشق، لبخند خداوند است بر پندارهاي آدمي
عشق، توقف ساعت زندگي است
عشق، ميهمان ناخوانده دل پاك است
عشق، چشمك زدن ستارگان است به خيرگي سياره ها
عشق، سيلابي است ويرانگر، بي هيچ پرس و جويي
شيريني زندگي، چيزي نيست  جز قناعت تو به تلخي آن
زندگي ، افسوني است پر افسوس
براي بسياري، آه ، نام ديگري است بر كتاب زندگي!
مي كوشند تا روح مردگان شان را شاد كنند
وصد افسوس كه به هنگام حيات شان خنده اي را نيز از آن ها دريغ
مي كردند.!
شگفتا كه چشمان ما، تنها روزي ديگران را مي بيند!
اگر روزي تو، به يك باره از راه برسد، زمان امتحانت نيز به يك باره فرا رسيده!
و بدان كه طول عمرت تابعي است از ميزان رزق مقسوم تو.
پس در طلب رزق شتاب مكن تا عمرت به شتاب سپري نگردد
.حتما ميداني كه اجل و رزق در عقد يكديگرند
آرزو، نياز خيال است به بروز
آرزو، خستگي در كردن عقل است
آرزو، آب شوري است براي رفع عطش
آرزو، زندان بي گناهان است
آرزو، آغاز سفري است بي انتها
شگفتا از تو، كه توكلت بر مردم است و توقعت از خدا!
شگفتا از تو ، كه هر آن چه خواسته اي كرده اي، با لفظ اگر خدا بخواهد!
شگفتا از تو كه گل خداشناسيت، تنها در بهار حاجات مي شكفد!
شگفتا از تو، كه لقمه هاي مردم را مي شماري و عطاياي ناشمرده
خدا را از ياد مي بري!
شگفتا از تو، كه تنها اندوه را به ميهماني خداوند مي بري و سهم شادي را نمي پردازي!
شگفتا از تو، كه همه چيز را برعكس مي داني، جز انديشه خود را!
شگفتا از تو، كه خشمت را با نيشخند
غرورت را بافروتني، حسادتت را با خيرخواهي،
خساستت را باعقل معاش، دروغت را با صداقت،
زيركيتت را با سادگي، جهلت را بادانايي،اندوهت را با شادي
شاديت را با اندوه، خودخواهيت را با نوع دوستي، دارايي ات را با فقر،
كفرت را با ايمان
نداشته هايت را با داشته هايت و داشته هايت را با نداشته ها پوشانده اي!
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم

برای نویسنده این مطلب farzaneh تشکر کننده ها: 4
parvaz69 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), pejmanava (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), shahrokh (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), tarannom (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
farzaneh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 200
تاريخ عضويت: يکشنبه آبان ماه 27, 1391 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 171 بار
تشکر شده: 187 بار
امتياز: 340

پستتوسط shahrokh » جمعه بهمن ماه 27, 1391 3:26 pm

[color=darkblue]ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان‌ عشق‌ چیست‌؟
عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌
عشق یعنی مهر بی‌چون و چرا
عشق یعنی کوشش بی‌ادعا
عشق یعنی عاشق بی‌زحمتی
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه‌ای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار
باور امکان با یک گل بهار
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
عشق یعنی این که انگوری کنی
عشق یعنی این که زنبوری کنی
عشق یعنی مهربانی در عمل
خلق کیفیت به کندوی عسل
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا
دیدن افتادگان زیر پا
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده
عشق یعنی ، ماهی راهی شده
عشق یعنی مرغ‌های خوش نفس
بردن آنها به بیرون از قفس
عشق یعنی جنگل دور از تبر
دوری سرسبزی از خوف و خطر
عشق یعنی از بدی ها اجتناب
بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ، ناتوان عشق باش
پهلوانا ، پهلوان عشق باش
عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر
واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن
بی پر و بی پیکر و بی سر شدن
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درمانده‌ای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را نان کنی
مهربانی را چنین ارزان کنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس
در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد
آدمی باید که او را نان دهد
عشق یعنی عارف بی خرقه ای
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی
عشق یعنی جسم روحانی شده
قلب خورشیدی نورانی شده
عشق یعنی ذهن زیباآفرین
آسمانی کردن روی زمین
هرکجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود
درجهان هر کارخوب و ماندنی است
رد پای عشق در او دیدنی است
سالک آری عشق رمزی در دل است
شرح و وصف عشق کاری مشکل است
عشق یعنی شور هستی در کلام
غافر الذنب[/size] :twisted:

برای نویسنده این مطلب shahrokh تشکر کننده ها: 3
farzaneh (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), parvaz69 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), tarannom (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
shahrokh
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 71
تاريخ عضويت: يکشنبه بهمن ماه 7, 1391 12:30 am
محل سکونت: mehabad
تشکر کرده: 19 بار
تشکر شده: 31 بار
امتياز: 10

پستتوسط parvaz69 » جمعه بهمن ماه 27, 1391 3:39 pm

قشنگ بود  

ممنون خواهر و برادر عزیرم
همیشه خدا هست

برای نویسنده این مطلب parvaz69 تشکر کننده ها:
farzaneh (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
parvaz69
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 140
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 21, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 368 بار
تشکر شده: 197 بار
امتياز: 1100

آموخته های چارلی چاپلین...

پستتوسط farzaneh » جمعه بهمن ماه 27, 1391 8:38 pm

آموخته های چارلی چاپلین

آموخته ام که با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه.
می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است
آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم
آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد...

چارلی چاپلین
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
نماد کاربر
farzaneh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 200
تاريخ عضويت: يکشنبه آبان ماه 27, 1391 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 171 بار
تشکر شده: 187 بار
امتياز: 340

هفت جا نفس خود را حقیر دیدم

پستتوسط farzaneh » جمعه بهمن ماه 27, 1391 8:40 pm

[b]هفت جا نفس خود را حقیر دیدم

نخست : هنگامیکه به پستی تن می داد تا بلندی یابد
دوم : آنگاه که در برابر از پاافتادگان ، میپرید
سوم : آنگاه که میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید
چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد
پنجم : آنگاه که از ناچاری ، تحمیل شده‌ای را پذیرفت و شکیبایی‌اش را ناشی از توانایی دانست
ششم : آنگاه که زشتی چهره‌ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب‌های خودش بود
هفتم : آنگاه که آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت

جبران خلیل جبران

      
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم

برای نویسنده این مطلب farzaneh تشکر کننده ها:
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
farzaneh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 200
تاريخ عضويت: يکشنبه آبان ماه 27, 1391 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 171 بار
تشکر شده: 187 بار
امتياز: 340


بازگشت به شعر و نوشته های ادبی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 2 مهمان