قبول دارید یا نه؟

در این بخش مطالب متفرقه مربوط به زمینه دینی قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

قبول دارید یا نه؟

پستتوسط khozaima » شنبه آذر ماه 11, 1391 1:28 pm

دقت کردید وقتی اس ام اس میفرستید و پیامتون 2تا میشه، اول قسمتهـای ادبی مثل " ؛ ، !" حذف میکنید؛

وقتی جواب نداد کلماتُ میچسبونیم, مثلا صبحبخیر بجای صبح بخیر، شبخوش بجای شب خوش، بسلام بجای سلام برسون...

وای از اس ام اسی که باتمام فشرده سازی فقط و فقط 2 حرف اضافی داشته باشه و راه نداشته باشه یک اس ام اس کنی؛

اون موقع از لج همراه اول یا ایرانسل کلی چرت و پرت اضافه بــه پیام میکنی که پیام اضافی هدر نره...!!

دریغ از وقتی که صرف فشرده سازی کردیم بخاطر ده تومن ؛ ینی اگـــه این وقتُ برا درس میزاشتیم, PHD گرفته بودیم..


نتیجه گیری

شرلوک هولمز کارآگاه معروف و دستیارش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم،

چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان را

نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به من

بگو چه می بینی؟

واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم.

هولمز گفت: چه نتیجه ای می گیری؟

واتسون گفت: ازلحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره

شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید اوایل تابستان

باشد. از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت

باید حدود سه نیمه شب باشد.

شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی! نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که چادر ما را دزدیده اند.
انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا

برای نویسنده این مطلب khozaima تشکر کننده ها: 4
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), parvaz69 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), pejmanava (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
khozaima
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 103
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 4, 1390 12:30 am
محل سکونت: به زودی لحد
تشکر کرده: 94 بار
تشکر شده: 149 بار
امتياز: 10

پستتوسط erfan » پنج شنبه آذر ماه 23, 1391 6:13 pm

خیییلی خنده دار بود ممنون :D  :D  :D  :D
نماد کاربر
erfan
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 289
تاريخ عضويت: شنبه ارديبهشت ماه 9, 1391 11:30 pm
محل سکونت: روانسر_همدان
تشکر کرده: 172 بار
تشکر شده: 311 بار
امتياز: 2250

پستتوسط khozaima » پنج شنبه آذر ماه 30, 1391 4:47 pm

مینی بوس پر از مسافر به سوی مقصد در حرکت بود که مردی رو می بینن که تلو تلو می خورده و منتظر تاکسی بوده.
فکر می کنن حالش بده، توقف می کنند و مرد بی چاره رو سوار می کنند
همین که راه می افتند، مرد مست به دور و برش نگاهی می کنه و می گه:
عقبی ها بی شرفن، جلویی ها بی شعورن، سمت راستی ها خرن و سمت چپی ها گاون!
راننده مینی بوس شاکی می شه و چنان می کوبه روی ترمز که همه ی مسافرها روی همدیگه می افتند! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای مسافرها می کشه بیرون
و می گه: مردک!
اگر جرات داری یک بار دیگه بگو کی خر و گاو و بی شعوره!
مرد مست با کمال خونسردی می گه:
من از کجا بدونم؟ با اون ترمزی که تو کردی همه قاطی شدند
انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا

برای نویسنده این مطلب khozaima تشکر کننده ها: 2
bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), parvaz69 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
khozaima
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 103
تاريخ عضويت: جمعه اسفند ماه 4, 1390 12:30 am
محل سکونت: به زودی لحد
تشکر کرده: 94 بار
تشکر شده: 149 بار
امتياز: 10

پستتوسط parvaz69 » جمعه دي ماه 1, 1391 2:27 pm

:lol:
همیشه خدا هست
نماد کاربر
parvaz69
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 140
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 21, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 368 بار
تشکر شده: 197 بار
امتياز: 1100

پستتوسط bahar » شنبه دي ماه 2, 1391 3:20 pm


بنام خداوند بی همتا


پنج آدمخوار به عنوان برنامه نویس در یک شرکت خدمات کامپیوتری استخدام شدند.
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس شرکت گفت:
''شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و می توانید به غذاخوری شرکت رفته و
هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید.''


آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاری نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس شرکت به آنها سر زد و گفت: ''
می دانم که شما خیلی سخت کار می کنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافت چی های ما ناپدید شده است.
کسی از شما می داند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟”
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.


بعداز اینکه رئیس شرکت رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید:
''کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده؟''
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت:
''ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و
حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد!

از این به بعد لطفاً افرادی را که کار می کنند را نخورید.







برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
parvaz69 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890


بازگشت به متفرقه

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 5 مهمان