من در کنار تو هستم

در این بخش شعر و نوشته های ادبی مختلف قرار دارد

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

من در کنار تو هستم

پستتوسط parvaz69 » پنج شنبه آذر ماه 23, 1391 12:33 pm

خدا در همین نزدیکی هاست، شاید پشت در است، شاید پشت سرِ ماست، زمزمه ای به گوش می رسد، حرفی برای گفتن دارد، خوب که گوش می سپارم صدایش را می شنوم که می گوید: ای عزیزترینم امروزت را چگونه گذرانده ای! یادی از من نمودی، تماسی با من داشتی؟ ایمیلی برای من فرستادی؟

دیگر ایمیل هایت مثل همیشه رنگی و زیبا نیست، دیگر از یاد تو فراموش شده ام، دیگر حتی misscall هم نمی اندازی!

رو به سوی که کرده ای؟ کدامین در را می کوبی و از آن ملتمسانه مدد می طلبی در حالی که من اینجا کنار تو هستم و تنها با یک اشاره مرید تو می شوم.

خودم را آن قدر در نظر تو کوچک می کنم که مرا از خود دور نکنی، غافل از اینکه تو هر چه را می بینی و توجه می کنی به جز من!!!!

آیا می دانستی من تنها کسی هستم که تو هنگامی که حتی از او می ترسی به او پناه می بری؟ آیا می دانستی این من هستم هنگامی که در دریای گناه و بی خبری و یا .... در حال غرق شدن هستی به او پناه می بری ولی افسوس که در قدم آخر یاد من می افتی!!!!!

ای بنده عزیزم، ای تویی که این دنیا و جهان هستی فقط و فقط برای تو آفریده شده پس از قدم اول مرا بخوان که من همیشه مانند یک سایه در کنار تو هستم. پس بخوان نام پروردگارت را تا اجابت کنم شما را.


برای نویسنده این مطلب parvaz69 تشکر کننده ها: 2
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
parvaz69
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 140
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 21, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 368 بار
تشکر شده: 197 بار
امتياز: 1100

پستتوسط bahar » پنج شنبه آذر ماه 23, 1391 8:30 pm


باسلام و تشکر ازشما خواهر عزیزم
خیلی زیبا بود.

خداوندبه انسان می گوید :
رو به سوی که کرده ای؟ کدامین در را می کوبی و از آن ملتمسانه مدد می طلبی در حالی که
من اینجا کنار تو هستم و تنها با یک اشاره مرید تو می شوم.

خدایا…
می دانم تمام لحظه ها بامنی. می دانم تنها تویی که مرا فراموش نمی کنی.
می دانم که اگر بارها فراموشت کنم، ناراحتت کنم و برنجانمت، باز می گویی برگرد.
می دانم؛ همه اینها را می دانم، ولی نمی دانم چه کنم؛
نفسم مرا به سویی می کشد و عقلم حرفی دیگر می زند و دلم در این میانه مانده.

خداوندا:
خطا از من است، می دانم.
از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد”
اما به دیگران هم دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین”
اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم

خدایا . .
تو خود میدانی انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه زجر میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است.



خداوندا!
نان از تو می خوریم و فرمان از شیطان می بریم.
ما را ببخش . . .



الهى بى پناهان را پناهى
به سوى خسته حالان کن نگاهى
مرا شرح پریشانى چه حاجت
که بر حال پریشانم گواهى










نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890


بازگشت به شعر و نوشته های ادبی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 3 مهمان