همسر دوازدهم، آخرین همسر پیامبر(ص)، میمونه بنت حارث(رضی الله عنها)
ام المؤمنين ميمونه دختر حارث كه شوهرش ابي رهم بن عبدالعزي فوت كرده بود بيوه بود،
رسول(ص) پس از صلح حدیبیه برای ادای عمره ی قضایی رفت سه روز در آنجا ماند،
درسال هفتم هجري هنگامي كه
پيامبر صلي الله عليه وسلم براي اداي عمره به مكه آمد ميمونه از آمدن پيامبر صلي الله عليه وسلم خبر شد او براي ايمان آوردن و پذيرفتن اسلام عجله
داشت، او رازي را در قلبش پنهان داشت كه آن را با هيچ كس جز خواهرش ام فضل همسر عباس كه از همه مردم به او نزديك بود در ميان نگذاشت. آيا
مي دانيد آن راز چه بود؟ (ميمونه) آرزو داشت ودلش مي خواست كه همسر پيامبر صلي الله عليه وسلم شود تا از نزديك عظمت اسلام را مشاهده
كند و با زندگي اين مجاهد بزرگ شريك باشد. ميمونه راز دلش را با ام فضل در ميان گذاشت وام فضل با مهرباني به سخنان خواهرش گوش داد، وطبيعي
بود كه او راز خواهرش را با شوهرش عباس در ميان بگذارد.
همچنان كه ميمونه راز را به ام فضل گفت انجام كار را نيز به عهده او گذاشت. عباس نزد پيامبر صلي الله عليه وسلم رفت ودر مورد بره كه مسلمان و
مؤمن بود سخن گفت ونيز به پيامبر صلي الله عليه وسلم گفت: بره شوهرش ابورهم بن عبدالعزي فوت كرده است آيا مي خواهي با او ازدواج كني؟
رسول اكرم صلي الله عليه وسلم پسنديد وپسر عمويش جعفر بن ابي طالب را براي خواستگاري نزد ميمونه فرستاد، هنگامي كه جعفر آمد ميمونه سوار
بر شتر بود وجعفر از او براي پيامبر صلي الله عليه وسلم خواستگاري كرد. ميمونه گفت: ((شتر و آنچه بر اوست از آنِ خدا وپيامبرش است)).
مردم در مكه زمزمه كردند كه ميمونه نتوانست انتظار بكشد بنابراين خودش را به خدا وپيامبرش صلي الله عليه وسلم هبه كرد .
پيامبر صلي الله عليه وسلم اسم او را كه بره بود عوض كرد وميمونه گذاشت.
ميمونه به خواسته وجود خود وعاطفه زنانه اش اجابت كرد اين خواسته پيام آور ايمان ومحبت به اسلام وپيامبر بود، بنابر اين خداوند در پي زمزمه مردم در
قرآن آيه نازل كرد:
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ
مَعَكَ﴾ (الأحزاب: 50).
((اي پيامبر! همانا ما حلال كرديم براي تو همسراني را كه مهريه آنان را داده باشی وهمچنين حلال هستند براي تو كنيزاني كه در ملك تو هستند. از
آناني كه خداوند در اختيار تو قرارداده است وهمچنين دختر عموها ودختر عمه ها ودختر دايي ها ودختر خاله هاي تو كه همراه با تو هجرت كرده اند)).
سپس ميمونه را با اين آيه تحصيل داد:
﴿وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ
لِكَيْلا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً﴾ (الأحزاب: 50).
((وزن با ايماني كه خودش را براي پيامبر هبه كند، اگر پيامبر قصد نكاح او را داشته باشد، اين ويژه تو است نه براي ساير مؤمنان، همانا مي دانيم آنچه را
كه بر شوهران در حق همسران شان و آنچه كه آنان مالك آنها هستند معين كرده ايم تا براي شما مضايقه نباشد و خداوند بخشنده ومهربان است)).
در عمره قضا پيامبر صلي الله عليه وسلم سه روز در مكه اقامت كرد در صبح روز چهارم، حويطب بن عبدالعزي كه بعدها مسلمان شد وهمراه با گروهي از
مشركين نزد پيامبر صلي الله عليه وسلم آمد وگفت: مدت مقرر تمام شده است از اينجا برو، پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: اگر مرا بگذاريد كه در
ميانتان عروسي كنم، وغذايي درست كنم واز شما نيز براي صرف غذا دعوت بعمل آورم چطور است؟ آنها با تندي گفتند: ما به غذاي تو احتياجي نداريم
هرچه زودتر اينجا را ترك كن.
پيامبر صلي الله عليه وسلم در منطقه اي بنام سرف كه به مسافت ده روز از مكه فاصله داشت رحل اقامت افكند وميمونه دختر حارث به او پيوست، و
پيامبر صلي الله عليه وسلم بعد از اينكه عمره را انجام داده بود با ميمونه عروسي كرد، ميمونه مي گويد: پيامبر صلي الله عليه وسلم با من در سرف
ازدواج كرد كه ما هر دو از احرام عمره بيرون آمده بوديم .
ميمونه آخرين زني بود كه پيامبر صلي الله عليه وسلم با او ازدواج نمود .
ميمونه به خانه پيامبر صلي الله عليه وسلم پيوست، و به كثرت در مسجد النبي نماز مي خواند، هنگامي كه بيماري پيامبر صلي الله عليه وسلم شدت
گرفت در خانه ميمونه تشريف داشت و از آن جا به خانه عايشه منتقل گرديد.
عايشه در اين مورد مي گويد: بيماري پيامبر صلي الله عليه وسلم در خانه ميمونه آغاز شد، ايشان از همسرانش اجازه خواست تا در خانه من تيمار داري
شود، همسرانش نيز موافقت كردند .
ميمونه زني صادق و با ايمان بود در يكي از روزها كسي از خويشاوندانش نزد او آمد، بوي شراب به مشام ميمونه رسيد، خشمگين شد وفرمود: سوگند به
خدا اگر نروي تا حد بر تو اجرا شود، دو باره حق نداري نزد من بيايي، سرانجام او نيز چنين كرد .
ام المؤمنین حضرت عایشه در مورد وی میگفت: همانا او از میان ما باتقواتر و باعاطفهتر نسبت به خویشان خود بود.
میمونه در جنگ تبوک در صف مجاهدین اسلام بود و به پرستاری زخمیها و دلجویی بیماران میپرداخت، و در راه خدا نهایت تلاش و کوشش را مینمود.
گفته اند که وی اولین زنی است که برای پانسمان زخمیها گروهپرستاران زن را تشکیل داد، و برای پانسمان زخم مجروحان و کمک به مجاهدان در
میدانهای بزرگواری و شرافت قیام میکرد، و در هنگامی که برای مجروحین آب میآورد، در میدان کارزار تیری از تیرهای دشمن بر وی اصابت کرد و بر
زمین افتاد، و اگر لطف و عنایت خدا نمیبود چه بسا به قتل میرسید.
وفات
ميمونه در ايام خلافت خلفاء مورد احترام آنها بود وزندگي او تا خلافت امير معاويه ادامه پيداكرد ودر سال 51 هجري درگذشت.
ام المؤمنين ميمونه در سرف در جايي كه زندگي زناشويي را با پيامبر صلي الله عليه وسلم آغاز كرده بود به خاك سپرده شد.
عبدالله بن عباس در تشييع جنازه اش شركت كرد وبر او نماز خواند وبه كمك او ويزيد بن اصم وعبدالله بن شداد خواهرزادگان ميمونه در قبر گذاشته شد.
رحمت خدا بر ام المؤمنين ميمونه باد.