درسی از ادیسون

در این بخش می توانید درد دل ها و حرفای خودتون رو بزنید

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

درسی از ادیسون

پستتوسط setak » شنبه تير ماه 10, 1391 11:30 pm

درسی از ادیسونادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می-رفت و در آمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می¬کرد......
این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود، هر روز اختراعی جدید در آن شکل می-گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود  به بازار شود.
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند که آزمایشگاه پدرش در آتش می¬ سوزد و حقیقتاً کاری از دست کسی برنمی آید و تمام تلاش ماموران فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمان هاست ...
آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به طلاع پیرمرد رسانده شود....
پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می¬کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید که پیرمرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می¬کند!!!!
پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد . او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش به سر می برد.
ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را دید و با صدای بلند و سرشار از شادی گفت: پسر تو اینجایی؟ می بینی چقدر زیباست؟!! رنگ آمیزی شعله ها را می بینی؟!! حیرت آور است!!!!
من فکر می کنم که آن شعله های بنفش به علت سوختن گوگرد در کنار فسفر به وجود آمده است! وای خدای من خیلی زیباست! کاش مادرت هم اینجا بود و این منظره زیبا را می دید! کمتر کسی در طول عمرش امکان دیدن چنین منظره زیبایی را خواهد داشت!! نظر تو چیست پسرم؟!!
پسر حیران و گیج جواب داد: پدر تمام زندگیت در آتش می سوزد و تو از زیبایی رنگ شعله ها صحبت می کنی؟!!!
چطور می توانی؟ من تمام بدنم می لرزد و تو خونسرد نشسته ای؟
پدر گفت: پسرم از دست من و تو که کاری بر نمی آید ، ماموران آتش نشانی هم تمام تلاششان را می کنند. در این لحظه بهترین کار لذت بردن از منظره ای ست که دیگر تکرار نخواهد شد....!!!!! در مورد آزمایشگاه و بازسازی  و نوسازی آن فردا فکر می کنیم، الان موقع این کار نیست! به شعله های زیبا نگاه کن که دیگر چنین امکانی نخواهی داشت! !!
برای نویسنده این مطلب setak تشکر کننده ها: 4
CafeWeb (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), Noha (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), darya (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), ghazal66 (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
setak
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 29
تاريخ عضويت: دوشنبه دي ماه 18, 1390 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 11 بار
تشکر شده: 55 بار
امتياز: 0

پستتوسط Noha » دوشنبه تير ماه 12, 1391 9:46 pm

بسم الله العظیم

سلام خدای رحمن بر بندگان مهربانش

ممنونم دوست عزیزم؛داستانی عبرت انگیز بود.

نکات برداشتی از این متن زیبا:

1)تلاش و پشتکارفراوان و خستگی ناپذیری

2)درک شرایط موجود و  برخورد  مناسب با حوادث پیش آمده

3)کنترل احساسات

4)تقسیم شادی با دیگران و کسانی که دوستشان می داشت.

5)عدم نا امیدی

و
.
.
.
.




امیدوارم درس بگیریم!!!

جنة الفردوس مأوایتان


الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها

نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930


بازگشت به خاطرات و روز نوشت ها

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 4 مهمان