خواسته تو همیشه واقعیت نیست!
كشاورزان و مزرعه داران در ميدان دهكده اي گرد مردي فال بين جمع شده بودند و با دقت و اميـد و شوق زيادي به حرفهاي او گـوش ميكردند. مـرد فـال بين ميگفت: امسـال برف و باران و نزولات آسماني، بسيار فراوان خواهد بود و كشت و زرع آنقدر رونق خـواهد گرفت كه حتي مـزارع شخم نزده هم بارور خواهند شد و هيچ كرم و آفتي به سراغ محصولات نخوهد آمد.
جمعيت هم كه از اين حرفهاي فال بين شـوق زده شده بود، برايش كف ميزدند و به او پـول و غـذا ميدادند. عالمي به همـراه يكي از شاگـردانش از آنجا عبـور ميكرد. شـاگرد پرسيد: استاد! اين مرد فال بين از كجا ميداند كه امسال اينقدر پربركت و عالي خواهد بود و چرا موفق شده است تا نظر مساعد مردم را به سمت خود جلب كند !؟
عالم تبسمي كـرد و گفت: ” او به مـردم چيـزهايي ميگويد كه آنها دوست دارند بشنوند! همه اينها را هم به خاطر آن سكـه ها و غذاها انجام ميدهد!
يكي از مزرعـه داران كـه صحبت عالم را شنيـده بـود بـا حيـرت از او پـرسيد:
”يعني ميگوييد واقعيت خلاف اين خواهد بود !؟ ”
عالم آهي كشيـد و گفت: ” تو هماني را كه ميخواهي ميشنوي و او هم هماني را كه تو ميخواهي ميگويد. امـا آنچـه من و تو ميخـواهيم هميشه واقعيت نيست.
متـأسفم دوست من از ديد كاينات خـواسته من و تـو هميشـه واقعيـت نيست و چه بسا اگر زميني را شخم نزده به اميد باران سال ديگر رها كني و نگـران آفتها هم نباشي، هيچ چيـز گيـرت نميآيد و از گـرسنگي محتـاج ديگـران ميشـوي.
به جـاي فقط شنيـدن حرف هايي كـه ميپسنـدي و رد كـردن حرفهـايي كـه نميپسنـدي، سعي كن واقعيـت را همانگـونه كه هست بشنوي! ”شايد بخشي از اين شنيـدههـا خوشـاينـدت نبـاشد امـا در مقابل واكنشهايت، در برابر حوادث غيرمنتظره آينده عاقلانهتر و درستتر خواهد بود . ”