جهان آرا خاتون دختر ملا نشات پاوه ای
جهان آرا خاتون دختر ملا نشات پاوه ای ( 1275 - 1329 هجری قمری ) که در سال 1275 در شهر پاوه ديده به جهان گشود ودر سال 1329 هجری قمری در شهر جوانرود ديده از جهان فروبست و در همان شهر دفن گرديده است .
سید طاهر هاشمی شاعر و انديشمند معاصر درباره جهان آرا خاتون مي نويسد : جهان آرا دختر يکي از دانشمندان و دانايان پاوه بوده است او در زيبايي جمال و بهره وري از علم زمان بي نظير بوده است جهان آرا بي ترديد يکي از شگفتی های کرد بشمار مي آيد .
صديق بۆرهكهیی نويسنده معروف کرد در کتاب میژووی ویژهی كوردی ( تاريخ ويژه کرد ) جلد اول مي نويسد : جهان آرا بي ترديد يکي از مفاخر برجسته کرد بشمار مي آيد .
محمدعلی سلطانی در کتاب حدیقهی سولتانی جلد اول مينويسد : شعر جهان آرا اگر از شعر شاعران هم عصر خويش برتر نباشد بی تردید کمتر نخواهد بود .
جهان ارا، هم عصر مستوره خانم اردلان ، سواي زيبايي ظاهر ، عالمي صاحب ذوق بوده ، در نوع جهان بيني و شناخت زيبايي ها و بررسي و پرداخت مسائل انسانی اخلاقي توانا و داراي قلمي سحر آميز بوده است .جهان آرا به دليل آنکه در خانواده اي اصيل و علم پرور تربيت يافته و به ادبيات کردی ، فارسی و عربی تسلط کامل داشته ، توانسته است ريشه درد ها را شناخته و زيبايي ها را درک نمايد و به شيوه اي استادانه بتواند سرقافله و راهبر عالمان عصر خويش در درون شناسي انسانی باشد و علاوه بر پرداخت هنرمندانه طبيعت زيباي اورامان به مسائل انساني-اجتماعی بپردازد و سرشت انساني را همواره در اختيار خواننده آثارش قرار داده و راه سعادت و خوشبختي را از شقاوت و بدبختی جدامی نماید . ويژگي ديگر جهان ارا به محاکمه کشاندن جامعه مردان و نشان دادن ريشه هاي ظلم و ستم مردان در برابر تساوي و صبر و استقامت و دلسوزی زن در راه رسيدن به آرمانهای جامعه زنان است . بي وفايي شوهر جهان آرا خاتون ، يعنی پسر عمه اش ( علی اکبرخان شرف الملك) در سال 1289 هجری قمری که حاکم شهر اردبيل ، در زمان حکومت قاجارها ، بوده دل عاشق و صاف و بي گرد جهان آرا را زخمي و مجروح می نماید و دل مجروح وبيمارش را چون پيانويي می نماید که هرچه بي رحمي و ناپاکي و ديومنشي است را به باد تير انتقاد خويش قرار داده و استادانه در قالب زبان کردی ارائه می نمايد . او در قصيده ( قیبلهم دهماخم) عاشقي دلداده ای را ترسيم می نمايد که نه همسر یعنی مرد می تواند دردها و زخم ها و آرزوهایش را درک نماید و نه اجتماع قدرت و توان همدردی و چاره اندیشی اش را دارد . دريدن پرده اسطوره تاريکي ، فرياد سوزناک نسلی و گشودن پنجره ای در دیوخانه ی قدرت حاکم و انتقاد از نامردی مردان که به قدرت بزرگ می نمایند و تقدیر و تحسین انسان های ظاهرا ضعيف اما بلحاظ روحی بزرگ و نشان دادن بی عدالتی های انسانی عصر خویش تنها گوشه ای از این دریای بیکران است ، که جهان آرا دختر ملا نشات پاوه ای چند صد سال پيش به آنها پرداخته است .
قیبلهم دهماخم.................................
نیهن نهمهندهن بهرزی دهماخـــم
دوور جـــه تۆ دهروون داخ داخـم
زینجیر تهقدیر كــــهردهن یاساخــــم
كهم كهم ، كهم كهردهن سۆمای چراخــــــم
پهژموردهن خونچهی گۆڵاڵهی باخــــــم
پهڕ كهندهن كهڵاف خهیاتهی ڕیــــــزم
نمینهن نهرگس شههلای هون رێـــــــــــــزم
زهردهن گوڵ وهرهق گۆنای گوڵـــــــــــــــنارم
كهساســـــهن تۆحفهی مایهی بــــــــــــازارم
تاڵهن تام دهم تاڵاو وهردهكـــــــــــــم
كاڵهن ئاه سهرد سیای دهردهكـــــــــــــــــهم
لیڵهن ئاینهی جام
جهمینـــــم
قهڵاخهن كاڵای باڵای خهمینـــــــم
ناڕهواجهن لاڵ دورج یهمانیـــــــم
بی قوربهن گهوههر نوقڵ نیهانـــــــــــــــــیم
بی سهیرهن سهفای قهوس قهشهنگــــــــــم
تۆز خـــیڵ خهم، نیشتهن نه ڕهنگــــــــــــم
تهمام ههر تیر، تانهی بهدكـــــــــــاران
مـــــــهر حهق بزانۆ چۆنم و یــــــــــــــــــاران
ئازیزم یه گشت مهینهت باری تـــــــــــــــۆن
ئیش و نیش خهم ، و زامداری تـــــــــــــــــۆن
جهفای بهدكاران گشت جه بۆنهی تـــــۆن
مهجون لهیلی ڕیسوای لۆنگ تــــــــــــــــــــون