چه عزتی داشتیم....

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

چه عزتی داشتیم....

پستتوسط Maryam-new » شنبه آبان ماه 18, 1392 3:22 pm

"بسم الله الرحمن الرحیم"


از قیصر روم به معاویه:از آن چه بین تو و علی ابن ابی طالب اتفاق افتاده باخبر شدیم...
وما فکر می کنیم که شما مستحق تر به خلافتید.اگر امر کنید لشکری میفرستم که سر علی را تقدیمت کنند.
معاویه جواب داد از معاویه به هرقل:دو برادر باهم مشاجره کرده اند تو چه کاره ای که دخالت میکنی؟اگر لال نشوی لشکری را به سویت می فرستم که ابتدایش پیش تو و انتهایش پیش من باشدکه سرت را بیاورند و به علی تقدیم کنم....
چه عزتی داشتیم آن زمان که بزرگ بودیم.


...................................................

خالد بن ولید نامه ای را به کسری پادشاه ایران نوشت و چنین گفت:اسلام بیاورتا سالم بمانی والا مردانی را به سویت روانه میکنم که مرگ را دوست دارند همانکونه که شما زندگی را ...
زمانی که کسری نامه را خواند به پادشاه چین نوشت و از او تقاضای کمک کرد.
پادشاه چین جواب داد:ای کسری من و مردانم توان مقابله با قومی را نداریم که اگر اراده کنند کوه را جابه جا می کنند...
چه عزتی داشتیم؛آن زمان که بزرگ بودیم
.

.........................................................

در دولت عثمانی وقتی کشتی های عثمانی از جلوی لنگرگاه های اروپایی عبور می کردند،کلیساها از به صدا در آوردن ناقوس ها خودداری می کردند.از ترس اینکه مسلمین پیاده شده و آن شهر را فتح کنند....
آن زمان چه بزرگی ای داشتیم...


.....................................................

زمان حکومت عثمانی بر درب منازل دو نوع کوبنده بود.یکی کوچک و یکی بزرگ...
هر زمان کوبنده بزرگتر به صدا در می آمدمیفهمیدند که کردی پشت درب است پس مرد خانه برای باز کردن درب می رفت و هر زمان کوبنده کوچکتر به صدا رد میامد میفهمیدند خانمی پشت در است.پس خانم خانه برای گشودن درب منزل میرفت.
وهر زمان خانواده ای مریض داشتند بر درب منزل گل قرمزی آویزان میکردند تا مردم بدانند و صدایشان را بلند نکنند....
چه بسیار با عزت بودیم.....


....................................................

در شبی که لشکر صلاح الدین ایوبی برای فتح بیت المقدس خود را آماده می کرد،فرمانده بزرگ-صلاح الدین ایوبی- داشت به خیمه ها سر می زدو وارسی می کرد.از این خیمه صدای نماز خواندن اهلش می آمد.اهل خیمه ی دیگر در حال ذکر کردن بودند.دیگری در حال قرآن خواندن بود.
تا اینکه رسیدند به خیمه ای که ساکنینش خواب بودند.
به همراهانش گفت:به خاطر این خیمه شکست می خوریم.....
چه عزتی داشتیم.








برای نویسنده این مطلب Maryam-new تشکر کننده ها: 3
Noha (شنبه آبان ماه 18, 1392 8:44 pm), bahar (شنبه آبان ماه 18, 1392 10:42 pm), pejmanava (سه شنبه آبان ماه 21, 1392 11:32 pm)
رتبه: 21.43%
 
Maryam-new
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 126
تاريخ عضويت: دوشنبه مهر ماه 8, 1392 12:12 pm
تشکر کرده: 113 بار
تشکر شده: 271 بار
امتياز: 2710

Re: چه عزتی داشتیم....

پستتوسط Noha » سه شنبه آبان ماه 21, 1392 2:01 pm

هوالفتاح

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

خواهر گلم جزاکِ الله خیرا که ضعف هایمان را یاد آور شدی.

امیدوارم از خواب غفلت بیدار شویم.


خدای رحمن بر ما رحم فرما و عزت را به مسلمانان باز گردان

الـلـهم ء ات أنــفـسنا تقـــواهــا و زکیـــها إنــک أنــت خــیر من زکــیها


برای نویسنده این مطلب Noha تشکر کننده ها:
bahar (سه شنبه آبان ماه 21, 1392 2:08 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
Noha
معاون و ناظر سایت
معاون و ناظر سایت
 
پست ها : 1424
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 25, 1389 12:30 am
محل سکونت: pavah
تشکر کرده: 2031 بار
تشکر شده: 1557 بار
امتياز: 4930


بازگشت به عقیده

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان