♡ •°•‏ رَحْـــمَةً لِّلعـالمین‏ •°• ♡

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

♡ •°•‏ رَحْـــمَةً لِّلعـالمین‏ •°• ♡

پستتوسط bahar » پنج شنبه دي ماه 11, 1393 4:35 pm



آیا محمد را به خوبی شناخته‌ایم؟


محمد را چقدر می‌شناسیم؟ آیا آن گونه که شایسته است او را شناخته‌ایم؟ به راستی محمد کیست؟ آیا می‌توانیم چند سطر ساده و قابل فهم برای کسی با هر زبان و فرهنگ و عقیده‌ای که دارد بنویسیم؟ بدون اینکه در شکوه عشق ابدی غرق شویم و تنها با نوری که دل و جانمان را پوشانده است سخن بگوییم؟ و بدون آنکه ابیات شعری به صورت ارادی و غیرارادی بر زبان ما جاری شود؟ من که عاشق و شیدای او و مریدی هستم که هیچ‌گاه از پیوستن به نور هدایت کوتاهی نکرده‌ام، تلاش خواهم کرد محمد را با سخنی ساده و بدون مبالغه و بدون استفاده از شعر و ادبیات معرفی کنم. با وجود احساسی که هر انسانی در حین قرار گرفتن در برابر چنین عظمتی پیدا می‌کند، می‌خواهد زبان به توصیف باز کند اما نمی‌تواند باز تلاش خواهم کرد؛ زیرا عظمت تنها با واژه‌ی عظمت توصیف می‌شود و زبان و بیان هیچ‌گاه از عهده‌ی تعبیر درخشش روح و نهانی‌های قلب برنمی‌آیند. این‌ها احساساتی است که تنها زیستن در عشق سرور کائنات می‌تواند آن را تعبیر کند. اما من می‌خواهم محمد را در عباراتی واضح و ساده معرفی کنم تا فرزندانمان با او آشنا شوند؛ غرب و شرق او را بشناسند؛ همگان اگر چه به اندازه‌ی قطره‌ای از اقیانوس زندگی محمد و شخصیتش باشد او را بشناسند. اکنون قصد دارم کارت شناسایی بسیار مختصری از شخص محمد ارائه دهم:

محمد بر فراز قله‌ها

محمد انسان کامل و باعظمتی است که در درازنای روزگار هیچ کس دیگری به مرتبه‌ی کمال و عظمت او نرسیده است. الگو و اسوه‌ی واقعی در شخصیت کسی جز آن بزرگوار جمع نمی‌شود و مراتب نبوغ و کمال تنها در او به صورت کامل یافت می‌شود. درجه‌ی بر‌تر در هر گونه فعالیت بشری تنها از آن محمد است. هر کس در بخشش و کرم به دنبال اسوه است محمد منتهای کرم است؛ هر کس در مهربانی و دلسوزی الگو می‌خواهد آن را در محمد بجوید؛ هر کس در دوستی و وفاداری الگو می‌خواهد محمد اوج قله‌ی وفاداری است. در شجاعت و قهرمانی اول است، در قناعت و پارسایی بی‌نظیر؛ در توضع و فروتنی بی‌همتا... هر کس می‌خواهد همسر آرمانی و پدر نمونه باشد از محمد الگو بگیرد، هر می‌خواهد در کارش موفق شود محمد را نصب العین قرار دهد. هر کس می‌خواهد فرمانده‌ی نمونه، حاکم و سیاست‌مدار والامقام، سوارکار شجاع، مربی توانا و معلم بر‌تر باشد یا در یکی از مراحل زندگی به درجات کمال راه یابد تنها به محمد روی آورد که محمد منتهای همه‌ی خوبی‌هاست. او خوب‌ترین خوبان است و بسیار از دانشمندان غربی به عظمت او اذعان کرده‌اند.

توماس کارلایل اندیشمند و فیلسوف و تاریخ‌شناس اسکاتلندی می‌گوید: «محمد شهابی است که جهان را روشن کرده است این فضل خداوند است که به هر بخواهد می‌دهد».

لئو تولستوی ادیب روسی می‌گوید: «من یکی از کسانی هستم که در کار محمد در شگفتم؛ خداوند یکتا او را برای آخرین رسالتش انتخاب کرد تا آخرین پیامبران باشد».

کارل مارکس پدر کمونیسم می‌گوید: «هر صاحب‌خردی باید به پیامبری محمد اذعان کند؛ محمد پیامبری است که از آسمان به زمین آمده است او با رسالتش دورانی از دانش و نور و شناخت را آغاز کرد و شایسته است که اقوال و اعمال او به صورت علمی و مخصوص نوشته شود. از آن‌جایی که آموزه‌های او کاملا وحیانی است حق داشت هر گونه تبدیل و تحریف رسالت‌های پیش از را محو کند».

گوته شاعر آلمانی می‌گوید: «در تاریخ به دنبال نمونه‌ی عالی برای انسان گشتم و آن را تنها در محمد عربی یافتم؛ ما اروپائیان با تمام مفاهیم و آموزه‌هایمان به آن‌چه محمد بدان دست یازیده است نرسیده‌ایم و در آینده نیز کسی از او پیشی نخواهد جست».

لامارتین شاعر فرانسوی می‌گوید: «مهم‌ترین حادثه در زندگی من آن است که من زندگانی رسول خدا را به دقت مورد بررسی قرار دادم و در آن عظمت و جاودانگی یافتم. هیچ کس در رسیدن به عظمت انسانی به پای محمد نمی‌رسد هیچ کس همانند او به مراتب کمال دست نخواهد یافت. رسول خدا باورهای باطلی را که قائل به واسطه بین خالق و مخلوق بود ریشه‌کن کرد».

دکتر هانز کونگ دانشمند الهیات سوئیسی می‌گوید: «محمد به معنای کامل کلمه پیامبر است او رهبر و پیشوای راه رهایی است و این غیرقابل انکار است».

برنارد شورد فیلسوف انگلیسی تأکید می‌کند که محمد منجی بشریت است. وی‌ می‌گوید: «به کار این مرد پرداختم و او را ابرقهرمان و فوق‌العاده یافتم و به این نیتجه رسیدم که او دشمن مسحیت نیست بلکه باید منجی بشریت نام گیرد. به نظر من اگر او امروز کار جهان را در دست می‌گرفت در حل مشکلات ما موفق می‌شد و امنیت و خوش‌بختی را که بشر در آرزوی آن است محقق می‌کرد. جهانیان چقدر به مردی نیاز دارند که همانند محمد بیندیشد. پیامبری که دینش را در جایگاهی قرار داده است که همواره قابل احترام و افتخار باشد و این دین قوی‌ترین دینی است که می‌تواند تمام تمدن‌ها را تا ابد در خود حل کند».

این‌ها مشتی از خروار بود و فقط خواستیم ثابت کنیم که دانشمندان و فلاسفه و بزرگان زمین که به اسلام حکم نمی‌کنند باز به محمد باور دارند و او را در تمام دوران‌ها سرور جهانیان می‌شناسند. اگر بخواهیم کمال انسانیت را در شخصیت محمد ثابت کنیم به طور بسیار ساده و مختصر مهم‌ترین عناصر یک زندگی کریمانه و معقول و متناسب را که بشریت به آن نیازمند است ارائه می‌کنیم تا بتوانیم از رفتار و پندهای جاودانش قبسی برگیریم و بخشی از عظمتش را درک کنیم.

بر قله‌ی مهربانی

به کسانی که می‌پندارند محمد رحمة للعالمین نیست خواه از مسلمانان متعصب و بی‌علم و بینش باشند یا از دشمنانی که عظمتش را درک نکرده‌اند می‌گوییم: قرآن کریم پیامبر را مایه‌ی رحمت برای جهانیان معرفی می‌کند: «وما أرسلناک إلا رحمة للعالمین» پیامبر اسلام نیز پیروانش را به رحمت و مهربانی سفارش می‌کرد: «الراحمون یرحمهم الرحمن ارحموا بمن فی الأرض یرحمکم من فی السماء» خداوند به کسانی که اهل رحم هستند رحم می‌کند به زمینیان رحم کنید تا کسی که در آسمان است بر شما رحم آورد. [ترمذی و ابوداود در سنن و آلبانی آن را صحیح دانسته است].

محمد همواره در تمام جهان مایه‌ی رحمت و هدایت‌ بوده است؛ در جهان انسانیت، در جهان جنیان، در جهان حیوان و نبات. او درباره‌ی حیوان نیز به نرمش و مهربانی سفارش کرده است و بهشت را پاداش کسی دانسته است که سگ تشنه‌ای را آب داد و آتش جهنم را به کسی وعده داد که گربه‌ای را زندانی کرده بود. او درباره‌ی ذبح حیوان نیز به نیکی سفارش کرده است: «إن الله کتب الإحسان على کل شیء، فإذا قتلتم فأحسنوا القتلة، وإذا ذبحتم فأحسنوا الذبحة، ولیحد أحدکم شفرته، ولیرح ذبیحته». خداوند بر هر چیز احسان نوشته است هر‌گاه کشتید به نیکی بکشید، هر‌گاه ذبح کردید به نیکی ذبح کنید؛ چاقوی خود را تیز کنید و به حیوان آب دهید [روایت مسلم].


ادامه دارد . . . .















برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 2
pejmanava (پنج شنبه دي ماه 11, 1393 11:52 pm), yosra69 (دوشنبه دي ماه 15, 1393 5:56 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ♡ • رحمت للعالمین • ♡

پستتوسط pejmanava » جمعه دي ماه 11, 1393 12:01 am


برای نویسنده این مطلب pejmanava تشکر کننده ها:
yosra69 (دوشنبه دي ماه 15, 1393 5:56 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
pejmanava
کاربر حرفه ای سایت
کاربر حرفه ای سایت
 
پست ها : 2997
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
محل سکونت: Mahabad
تشکر کرده: 2893 بار
تشکر شده: 3332 بار
امتياز: 25740

Re: ♡ • رحمه للعالمین • ♡

پستتوسط bahar » شنبه دي ماه 13, 1393 4:24 pm





بر بلندای خوش‌اخلاقی

محمد در اوج خوش‌اخلاقی بود خداوند اخلاق بلندش را با جمله‌ی زیبای «وإنک لعلی خلق عظیم» ستوده است و خود رسالتش را تکمیل کننده‌ی زیبایی‌های اخلاقی‌ می‌داند: إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق «. ایشان همواره به اخلاق نیک سفارش می‌کرد از جمله در این حدیث:» إِنَّ أَحَبَّکُمْ إِلَیَّ وَأَقْرَبَکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحَاسِنُکُمْ أَخْلاقًا، الْمُوَطَّئُونَ أَکْنَافًا، الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَیُؤْلَفُونَ، وَإِنَّ أَبْغَضَکُمْ إِلَیَّ وَأَبْعَدَکُمْ مِنِّی مَجْلِسًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ الثَّرْثَارُونَ، الْمُتَشَدِّقُونَ، الْمُتَفَیْهِقُونَ «محبوب‌ترین شما و نزدیک‌ترین شما به من در روز قیامت افراد خوش‌اخلاق و فروتن هستند؛ کسانی که انس می‌گیرند و با دیگران مأنوس می‌شود و بد‌ترین و دور‌ترین شما از من در روز قیامت افراد وراج و گنده‌گو و متکبر هستند. هم‌چنین فرموده است که انسان با خوش‌اخلاقی به درجات بالای عبادت می‌رسد:» إن العبد لیبلغ بحسن خلقه درجة الصائم والقائم «انسان به باخوش‌اخلاقی به درجه‌ی روزه‌دار شب‌زنده‌دار می‌رسدابو. [داود و حاکم].

در اوج آسان‌گیری

برخی گمان می‌کنند که اسلام دین سخت‌گیری و محدودیت و دشواری است، اما پیامبر اسلام بیش از همه بر مردم آسان می‌گرفت هر‌گاه بین دو کار قرار می‌گرفت آسان‌ترینش را انتخاب می‌کرد مادام که گناه نبود. ایشان به آسان‌گیری امر کرده و فرموده است: آسان بگیرید سخت مگیرید، بشارت دهید و مردم را متنفر مسازید. [مسلم]. او از تمام کارهایی که باعث سختی و آزار مردم می‌شد نهی می‌کرد زیرا اسلام ترجمان این آیه‌ی کریمه است که می‌فرماید:» یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ «[بقره: ۱۸۵]. خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و سختی و دشواری شما را نمی‌خواهد.

محمد با دشمنانش

محمد با سخت‌ترین دشمنانش که با او در حال جنگ بودند و او و یارانش را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند و دعوتش را تکذیب می‌کردند چگونه رفتار می‌کرد؟ چند نمونه از موارد فراوان و شگفت‌انگیز ایشان در این زمینه را می‌آوریم تا مهربانی و گذشت و جوان‌مردی را در بالا‌ترین درجه‌ی آن ببینیم. برخورد ایشان با سهیل بن عمرو را که از سخن‌وران و واعظان قریش بود و مدت زیادی مسلمانان را با زبانش آزار می‌داد ببینیم؛ آن‌گاه که مسلمانان وی را در جنگ بدر اسیر کردند، عمر از رسول خدا اجازه خواست تا دو فک سهیل را از جای درآورد و زبانش را از بیخ برکند تا هیچ وقت نتواند بر ضد تو سخن‌سرایی کند. رسول خدا فرمود: من کسی را مثله نمی‌کنم که خداوند مرا مثله کند اگر چه پیامبر باشم؛ چه بسا این مرد به جایگاهی برسد که قابل ستایش باشد.

وقتی که قتیله دختر نضر بن حارث با گریه ابیاتی را در رثای پدرش می‌خواند رسول خدا شدیدا متأثر شد و اشک از چشمانش جاری شد؛ زیرا به دستور ایشان نضر هنگام بازگشت از بدر در جایی به نام اثیل در نزدیکی مدینه‌ی منوره به دست علی بن ابی‌طالب کشته شد.

أمحمد يا خير ضنيء كريمة                                 في قومها والفحل فحل معرق

ما كان ضرك لو مننت وربما                                 من الفتى وهو المغيظ المحنق

أو كنت قابل فدية فلنأتين                                  بأعز ما يغلو لديك وينفق

فالنضر أقرب من أسرت قرابة                              وأحقهم إن كان عتق يعتق

ای محمد‌ای بهترین کسی که به درمانده‌ای در میان قومش کمک می‌کنی‌ای انسان شایسته و ممتاز!
زیانی نمی‌بینی اگر منتی بگذاری چه بسا جوان‌مرد که در حین خشم شدید منت می‌نهد.
اگر فدیه می‌پذیری ما با گران‌بها‌ترین کالا به تو فدیه می‌دهیم.
نضر را که اسیر کرده‌ای از نزدیک‌ترین افراد است و بیش از همه‌ سزاوار آزاد کردن است.

پیام‌آور انسانیت و صاحب قلب مهربان با شنیدن این ابیات فرمود: اگر پیش از کشتنش آن را می‌شنیدم حتما او را آزاد می‌کردم. نضر که چشمان رسول خدا به خاطر او اشک‌بار شد و از گریه‌ی دخترش متأثر شد که بود؟ او از شیطان‌های قریش بود که پیش از همه رسول خدا را آزار می‌داد. موضع او در روز فتح مکه در پاسخ به برخی از یارانش، تا امروز هم زبانزد همگان است. ایشان فرمود: امروز روز مهربانی است آن‌گاه به کفار قریش که روزگاری آزارش دادند؛ او را از سرزمینشان بیرون کردند و با او از درِ انکار و مبارزه درآمدند فرمود: بروید شما آزاد هستید.









برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
yosra69 (دوشنبه دي ماه 15, 1393 5:56 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ♡ • رحمه للعالمین • ♡

پستتوسط bahar » شنبه دي ماه 13, 1393 4:52 pm




آیا محمد پادشاه بود؟

محمد در مدینه حکومتی را بنیان نهاد و احکام و شعایر اسلامی را در آن اجرا کرد؛ او با همسایگانش پیمان بست و قانون اساسی مدینه (صحیفه‌ی مدینه) را نوشت و این صحیفه نخستین سند قانونی مکتوبی است که تاریخ بشری به خود دیده است. محمد ارتش تشکیل داد و به خاطر دفاع از مدینه وارد چندین جنگ شد. ایشان در میان مردم زندگی کرد و برای پیروان خود و جامعه‌ی آن روز خطیب آموزگار و مربی و راهنما بود. با این حال پیامبر اسلام پادشاه نبود که همانند پادشاهان خوش‌گذران دنیا در نعمت و ثروت غوطه‌ور باشد و گنج‌ها و خوشی‌های دنیا را در اختیار داشته باشد. برعکس زندگی آن بزرگوار همه در پارسایی و ریاضت مطلق سپری شد؛ روی حصیر و بر زمین می‌خوابید و اثر آن بر پوستش پیدا بود. دو ماه می‌گذشت در حالی که در خانه‌اش آتشی برای پخت غذا روشن نمی‌شد و تمام این مدت را با نمک و آب سپری می‌کرد. لباس‌هایش را با دست خود وصله می‌زد و از حیوانات سواری تنها قاطری داشت و سپس شترش قصوا را. در میان مردم و در بازار‌ها راه می‌رفت و در جای خالی مجلس می‌نشست. از تعظیم در برابر خود و غلو و زیاده‌روی در ستایش و ایستادن در مقابل خود نهی می‌کرد، در کارهای سخت با یارانش هم‌کاری می‌کرد؛ با آنان مسجد ساخت و خندق حفر کرد و با کلنگ بر صحره‌ی خارا زد. از شدت گرسنگی سنگ به کمر می‌بست و شب‌ها در حالی که مردم در خواب بودند در برابر خداوند به نماز می‌ایستاد تا جایی که پا‌هایش از فرط ایستادن ورم می‌کرد. به خانواده‌اش خدمت می‌کرد و در کارهای منزل با همسرانش همکاری می‌کرد. تواضع و فروتنی او به جایی رسیده بود که باری به زنی که با شرم در برابرش ایستاده بود فرمود: بر خود سخت مگیر! من پسر زنی از قریش هستم که در مکه قدید می‌خورد. آیا این رفتار پادشاه یا جوینده‌ی مال و ملک دنیایی است؟

محمد و تعدد همسران

محمد تا سن ۲۵ سالگی ازدواج نکرد، همسر اول او خدیجه بود که پیش از آن دو بار ازدواج کرده بود. خدیجه به لحاظ سنی از ایشان بزرگ‌تر بود و نزدیک به ۲۵ سال به عنوان همسری وفادار با او زندگی کرد. پیامبر اسلام تا سن پنجاه سالگی با کس دیگری غیر از او ازدواج نکرد و تنها همسر باکره‌ی ایشان عایشه بود. آیا می‌توان تصور کرد چنین فردی در ازدواج به دنبال شهوت‌های دنیایی باشد؟ عایشه همسر ایشان حالات نماز و نیایش شبانه‌ی او به درگاه خدا و اعتکاف طولانی او در مسجد و دوری از زنان در دوران پیش از بعثت و در اوج جوانی ایشان را توصیف می‌کند؛ آن روز‌ها که در غار حرا بر بلندی کوه نور به تنهایی به مناجات می‌پرداخت و از دنیا دوری می‌کرد. آیا روش و منش این فرد با خوشی‌های دنیایی ارتباط دارد؟ تعدد همسران او به خاطر حمایت از بیوه‌زنان و پناه دادن به ضعیفان و چه بسا انفاق بر آنان بود. باری دو تن از زنان اسیر همانند جوریه دختر حارث و صفیه دختر حیی بن اخطب را اکرام و آنان را آزاد ‌کرد و یک بار نیز به خاطر اجرای دستور و شریعت قرآنی و تحریم فرزندخواندگی با زنی ازدواج ‌کرد مانند ازدواجش با زینت دختر جحش.

در پایان محمد را در چند سطر بهتر بشناسیم:

نام او محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب است در ۱۲ ربیع الاول سال ۵۷۱ میلادی بنا بر مشهور‌ترین روایات در مکه‌ی مکرمه به دنیا آمد. پدرش پیش از تولدش از دنیا رفت و پنج سال بیشتر نداشت که مادرش نیز از دنیا رفت؛ آ‌ن‌گاه با پدربزرگ و سپس با عمویش زندگی کرد. در جوانی به چوپانی و سپس به تجارت اشتغال داشت. در میان جوانان مکه به صادق امین معروف بود و خداوند متعال او را در سن چهل سالگی به پیامبری برگزید. به مدت ۱۳ سال در مکه رسالتش را تبلیغ کرد و از قریش آزار فراوان دید. سپس از مکه به مدینه هجرت کرد و در آن‌جا حکومتش را بنیان نهاد و ده سال نیز به تبلیغ و اجرای شریعت همت گمارد تا اینکه در سال دهم هجری در حالی به رحمت ایزدی پیوست که شبه‌جزیره‌ی عربستان کاملا به او ایمان آورده بود و رسالت او کشورهای یمن و عمان و بحرین را فرا گرفته بود. این قطره‌ای از اقیانوس محمد بود آیا شما هم می‌توانید حقایق تعریفی را بدون شرح و تعلیق بیاورید و از خواننده بخواهید حقیقت را از لابلای آن بجوید؟ آیا می‌توانید کارت شناسایی کوچکی مانند این نوشته را تهیه کنید تا سیره‌ی بزرگ‌ترین بنده‌ی خدا محمد مصطفی را مدارسه کنیم؟

امید آن دارم که این آغاز شناخت ما از حبیبمان باشد تا او را دوست داشته باشیم از نوعی که موافق با جایگاه بلند و مقام شامخ او باشد. پدر و مادرم فدای تو‌ای رسول خدا.
علاء سعید عضو انجمن جهانی ادبیات اسلامی
منبع : اصلاح وب












برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
yosra69 (دوشنبه دي ماه 15, 1393 5:56 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ♡ • رحمه للعالمین • ♡

پستتوسط bahar » دوشنبه دي ماه 15, 1393 2:55 pm

پیام آور رحمت


خدای تعالی محمد-صلّی الله علیه وسلّم- را به عنوان رحمت برای جهانیان فرستاده است: «وَمَا أَرْ‌سَلْنَاکَ إِلَّا رَ‌حْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»؛ و ما تو را جز مایه رحمت برای جهانیان نفرستاده‌ایم‌. (انبیاء: ۱۰۷)پس او پیام‌آور مهر و دوستی و محبت، صداقت و امانت، عزت و کرامت و آزادی، و علم و فضیلت است، از این روی خدای متعال او را صاحب اخلاق عظیم معرفی کرده است: «وَإِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛ بی‌گمان تو دارای خلق و خوی بسیار بزرگ هستی. (قلم: ۴)در این نوشته، فهرست‌وار به نکته‌هایی از سیره‌ی مبارک او که بخش کوچکی از اقیانوس بی‌کران رحمت او است پرداخته می‌شود:

(۱) تجلی رحمت در بیان واقعیت

پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- خود را انسانی همانند سایر انسان‌ها می‌داند که دارای ویژگی‌های همگانی انسانی است و فقط تفاوت خود را با دیگران در حوزه‌ی وحی می‌داند و بس:می‌فرماید: «از خدای تعالی می‌خواهم اگر به کسی از افراد امت در حالت خشم ناسزا گفته‌ام یا او را نفرین کرده‌ام، آن را در قیامت برای او رحمت قرار دهد، زیرا من از جمله‌ فرزندان آدم هستم و چون سایر آدمیان دچار غضب می‌شوم، اما خدای تعالی مرا به عنوان رحمة للعالمین مبعوث فرموده است.» (سنن ابی‌داوود: ۴۶۵۹) «خدایا از پیشگاه تو پیمانی را می‌طلبم و تقاضا دارم آن را رد نفرمایی، و آن اینکه من انسانی هستم، اگر مؤمنی را آزار رسانیدم، یا به او ناسزا گفتم، یا او را نفرین کردم، یا او را کتک زدم، آن را مایه‌ی پاکی و رحمت و قُرب آن کس به پیشگاه خود قرار دهی و پاداش او را در قیامت به او ارزانی فرمایی.» (مسند امام احمد: ۹۵۱۰) «جز این نیست که من انسانی هستم، اگر شما را در امر دین فرمان دادم، به آن ملتزم شده و عمل کنید، اما اگر شما را بر اساس نظر و رأی شخصی خود فرمان دادم، بدانید که من بشر هستم.» (صحیح مسلم: ۲۳۶۲)

(۲) تبلور رحمت در بیان اینکه امتیازات و افتخارات از آن همه‌ی آدمیان است

محمد-صلّی الله علیه وسلّم- هنوز به رسالت مبعوث نشده بود که به خاطر بهره‌مندی از صفات والای انسانی در میان مردم مکه به «محمد امین» شهرت یافته بود. در میان مردم مکه، همانند این روزگار، انحصارطلبی و امتیازخواهی قومی و مذهبی رواج داشت. محمد-صلّی الله علیه وسلّم- آمد تا امتیازات قومی و نژادی و مذهبی را که ریشه در جاهلیت دارد از میان بردارد. او بدین سان همه‌ی فرزندان آدم را از لحاظ حقوق انسانی در کنار هم قرار داد، تا هیچ کس از حقوق فردی و اجتماعی خویش محروم نگردد:«ابن اسحاق می‌گوید قبایل قریش هر کدام جداگانه برای تجدید بنای کعبه سنگ جمع می‌کردند، آنان پس از جمع‌آوری سنگ، تجدید بنای کعبه را آغاز کردند. کار ادامه یافت تا که به محل رکن «حجر الاسود» رسیدند. آنجا بود که دچار اختلاف شدند و هر قبیله‌ای می‌خواست افتخار حمل رُکن به محل نصب از آن او باشد و دیگران در این افتخار شریک نباشند. افراد هر قبیله گِرد هم آمدند و سوگند یاد کردند که از این افتخار صرف‌نظر نکنند. اختلاف بالا گرفت و هر قومی با هم‌پیمانان خود آماده‌ی جنگ شدند!بنی عبدالدار تشتی مملو از خون آوردند، آنان و بنی‌عدی بن‌کعب بن لؤی با همدیگر پیمان بستند و دست‌های خود را میان خون گذاشتند و سوگند یاد کردند که تا پای مرگ مقاومت کنند و این افتخار را به دیگری وا نگذارند. این پیمان به نام «لعقه» نامیده شد.مدت چهار یا پنج شب بدین منوال سپری شد. پس از آن در مسجد جمع شدند و به مشورت پرداختند و راه انصاف را پیش گرفتند.

برخی از راویان بر این باورند که: ابو امیه بن‌مغیره که از همه کهن‌سال‌تر بود، خطاب به آنان گفت:‌ای معشر قریش! با همدیگر قرار بگذارید که هر کس از این درب (مورد اشاره) وارد شد در موضوع اختلاف شما داوری کند! آنان پیشنهاد او را پذیرفتند. نخستین کسی که وارد شد، رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم- بود. چون او را دیدند، گفتند: او «امین» است، راضی هستیم، او «محمد» است. هنگامی که پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- به نزدشان رسید، موضوع را با او در میان گذاشتند و از او خواستند در این خصوص داوری کند.پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- فرمودند: پارچه‌ای بیاورند. پارچه آورده شد، ایشان حجر‌الاسود را با دست خود در میان پارچه گذاشتند، سپس فرمودند: از هر قبیله یک نماینده بیاید و برای حمل آن مشارکت کند. نمایندگان قبایل آمدند و همگی با هم حجر‌الاسود را به محل نصب بردند، و ایشان با دست خود آن را در مقر خود قرار دادند.» (سیرة النبویه، ابن‌هشام، ج ۱، ص۱۹۷)در حقیقت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- با این عمل (یعنی طرح مشارکت همه در هر امتیاز و افتخاری) در جهان طرحی نو درافکند، زیرا محبت را جایگزین نفرت و عزت را جایگزین تحقیر و صلح و دوستی را جایگزین جنگ و دشمنی نمود.

(۳) تبلور رحمت در نفرین نکردن دشمنان

پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- هرگز راضی نمی‌شد بر ضد دشمنان خویش دعا (نفرین) کند، اگر چه آنان بر ضد او از هیچ کاری فرو گذار نمی‌کردند:گفته شد یا رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم-! بر علیه مشرکان دعا (نفرین) کن! فرمود: «من لعّان – لعن‌گو و نفرین‌پیشه – مبعوث نشده‌ام، بلکه مایه‌ی «رحمت» برانگیخته شده‌ام.» (صحیح مسلم: ۲۵۹۹)در جریان سفر به طائف مشرکان او را سنگ باران کردند و در حالی که جسم مبارک زخمی شده بود، راضی نشد از خدا برای آن قوم مجازات درخواست کند، چنان که در جنگ احد، پس از آنکه دندان مبارک شکسته و چهره و جسم او به شدت صدمه دیده بود، نیایش او این بود: «خدایا قوم مرا هدایت کن که حقیقت را نمی‌دانند.»آری او (رحمة لِلعالَمین) بود و هرگز راضی به نفرین جاهلان نمی‌شد و در هیچ حالی خواهان درد و رنج و بلا برای هیچ انسانی نبود.

(۴) تبلور رحمت در مبارزه با خرافات

محمد-صلّی الله علیه وسلّم- نمود راستی و صداقت بود. روزی که تنها فرزندش (ابراهیم) در گذشت، خورشید گرفت. مردم پنداشتند خورشید به خاطر ماتم در گذشت فرزند پیام‌آور رحمت گرفته است! اما چون خبر به او رسید، پس از ادای نماز کسوف فرمود: «خورشید و ماه بخاطر مرگ و یا زندگی کسی نمی‌گیرند، پس چون کسوف و خسوف را دیدید، به نماز بایستید و خدا را بخوانید.» (صحیح البخاری: ۹۹۶)بدین ترتیب پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- مانع رواج خرافات و موهومات و باورهای نادرست شدند و راضی نشدند با سکوت خود، مردم را گرفتار خرافات باقی بگذارند.

(۵) تبلور رحمت در بسط حقیقت آزادی

حقیقت آزادی آن است که انسان از قید و بندهایی که خود برای خویش ساخته و طوق بندگی و بردگی را بر گردن خویش نهاده آزاد گردد، تا مظاهر آزادی تحقق یابد. خدای متعال پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- را فرستادند تا انسان را از همه‌ی غل و زنجیر‌ها رهایی بخشد، به طوری که انسان از درون خویش آزاد گردد و آن‌گاه نمودهای آزادی را در زندگی محقق سازد.

خدای تعالی فرموده است: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّ‌سُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَ‌اةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُ‌هُم بِالْمَعْرُ‌وفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ‌ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّ‌مُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَ‌هُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُ‌وهُ وَنَصَرُ‌وهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ‌ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده -که [نام‌] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مى‌یابند- پیروى مى‌کنند؛ [ه‌مان پیامبرى که‌] آنان را به کار پسندیده فرمان مى‌دهد، و از کار ناپسند باز مى‌دارد، و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى‌گرداند، و از [دوش‌] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى‌دارد. پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نورى را که با او نازل شده است پیروى کردند، آنان‌‌ همان رستگارانند. (اعراف: ۱۵۷)

پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- خود نیز فرموده است: «تَعِسَ عبدُالدینارِ و الدِّرهمِ»؛ بدا به حالِ بنده‌ی دینار و درهم. (ابن ماجه: ۴۱۳۵)عنی بسیاری بنده‌ی پول و ثروت و مقام و جایگاه اجتماعی و... هستند و در اصل با آزادی رابطه‌ای ندارند.در زمان خلافت عمر فاروق- رضی الله‌ عنه‌- ربعی بن‌عامر- رضی الله‌ عنه‌-، فرستاده‌ی سپاه اسلام در پاسخ به رستم فرخ زاد، فرمانده‌ی ایرانی که از او پرسیده بود چرا آمده‌اید؟ گفت: برای آزادی بنده گان خدا از بندگی غیر خدا.راه اصلی رسیدن به مظاهر آزادی همین است که انسان از بندگی مقام و منصب و پول و سرمایه و بندگی غیر خدا آزاد گردد، آن‌گاه می‌تواند به آزادی دست یابد و گرنه واژه‌ی آزادی بازیچه‌ای می‌شود در دست صاحبان سرمایه و قدرت. پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- سرچشمه‌ی آزادی را به مردم نشان داده‌اند تا راه را گم نکنند.

(۶) تبلور رحمت در تأکید بر علم‌گرایی

نخستین پیامی که از جانب خدا بر پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- نازل شد این بود: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ»؛ بخوان به نام پروردگارت، آنکه آفرینش را پدید آورده است. او که انسان را از خون بسته آفریده است. بخوان پروردگارت را که از همه‌ی بزرگواران بر‌تر و بخشنده‌تر است.‌‌ همان خدایی که به وسیله‌ی قلم، تعلیم و آموزش را به انسان آموخت. خدایی که به انسان چیزهایی آموخت که نمی‌دانست. (علق: ۱-۵)آری رسالت پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- علم‌گرایی و دانش و تحقیق و پژوهش بود. در قرآن به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- خطاب شده است: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ.»؛ بگوی: آیا اهل علم با کسانی که علم ندارند برابر هستند؟! (زمر: ۹)این نکته را نباید فراموش کنیم که در قرآن نازل شده بر پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- طی آیات۳۰ تا ۳۴ سوره‌ی بقره تصریح شده است که سجده‌ی فرشتگان بر آدم به خاطر علمی بود که خدا به او آموخته بود و فرشتگان از آن بی‌بهره بودند، به عبارتی، آدم به عنوان استاد فرشتگان تبلور و تجلی یافت.

(۷) تبلور رحمت در محبت به خلق

پیام آور رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- نمود محبت و مهرورزی و رحمت بود، تا جایی که خدای تعالی در قرآن کریم او را با صفات (رؤوف) و (رحیم) ذکر کرده است. پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است: «الرّاحِمونَ یَرحَمُهُمُ الرَّحمنُ اِرحَمُوا مَن فِی الأرضِ یَرحَمکُم مَن فِی السَّماءِ»؛ مهرورزان را خدای رحمان مورد رحمت قرار می‌دهد، به کسانی که در زمین هستند رحمت آورید، تا آنکه در آسمان است بر شما رحمت آورد. (ترمذی: ۱۹۲۴)در بیان صفات اهل ایمان می‌فرمود: «لا یُؤمِنُ أحَدُکُم حَتَّی یُحِبَّ لأخیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفسِهِ»؛ کسی از شما مؤمن به شمار نمی‌آید تا آنکه دوست بدارد برای برادرش آنچه را که برای خود دوست می‌دارد. (صحیح البخاری: ۱۳)هم ایشان فرموده است: «لا تَدخُلونَ الجَنَّةَ حَتّی تُؤمِنُوا و لا تُؤمِنُوا حَتّی تَحَابُّوا»؛ به بهشت داخل نخواهید شد مگر اینکه مؤمن باشید، و مؤمن به شمار نمی‌آیید مگر اینکه به همدیگر محبت بورزید. (صحیح مسلم: ۸۱)و نیز فرموده است: «مَن لا یَرحَمِ النَّاسَ لا یَرحَمهُ اللهُ»؛ کسی که بر مردم رحم و مروت نداشته باشد، خدا به او رحمت نمی‌آورد. (ترمذی: ۱۹۲۳)

یکی از نمودهای محبت آن است که شخص فحّاش و ناسزاگوی نباشد و صدای خویش را در بازار و خیابان بلند نکند و بدی را با بدی پاسخ ندهد، بلکه اهل عفو و گذشت باشد. عائشه ام‌المومنین-رضی الله‌ عنها- در مورد پیام‌آور رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- می‌فرمود: «لَم یَکُن فاحِشاً و لا مُتَفَحِّشاً و لا صَخّاباً فی الاسواقِ و لا یجزئ بالسّیئةِ السّیئةَ و لکن یَعفُو و یَصفَحُ»؛ پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- ناسزاگوی نبود و هرگز وادار به آن نمی‌شد و صدایش را در بازار‌ها بلند نمی‌کرد و بدی را با بدی پاسخ نمی‌داد، بلکه در می‌گذشت و چشم‌پوشی می‌کرد. (ترمذی: ۲۰۱۶)در قرآن کریم درباره‌ی پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- آمده است: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»؛ بی‌گمان پیغمبری از خود شما (انسان‌ها) به سویتان آمده است، هر گونه درد و رنج و بلا و مصیبتی که به شما برسد بر او سخت و گران می‌آید. به شما عشق می‌ورزد و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان دارای محبت و لطف فراوان و بسیار مهربان است. (توبه: ۱۲۸)

آری او رمز محبت، تجسم کمالات و ارزش‌ها، نماد عزت و سربلندی اولاد آدم و تبلور همه‌ی خوبی‌هاست، از این روی بر او درود و سلام می‌فرستیم و محبت و کمال و عزت و خوبی‌هایی را که او پیام آور آن‌ها است ارج می‌نهیم.

اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انک حمید مجید!

منبع : اصلاح وب






















برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 2
pejmanava (سه شنبه دي ماه 16, 1393 6:06 pm), yosra69 (دوشنبه دي ماه 15, 1393 5:56 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ♡ • رحمه للعالمین • ♡

پستتوسط pejmanava » سه شنبه دي ماه 16, 1393 6:08 pm


برای نویسنده این مطلب pejmanava تشکر کننده ها:
bahar (سه شنبه دي ماه 16, 1393 11:08 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
pejmanava
کاربر حرفه ای سایت
کاربر حرفه ای سایت
 
پست ها : 2997
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
محل سکونت: Mahabad
تشکر کرده: 2893 بار
تشکر شده: 3332 بار
امتياز: 25740

Re: ♡ • رحمه للعالمین • ♡

پستتوسط bahar » چهارشنبه دي ماه 17, 1393 10:45 pm



جوانی از یهودیان مدینه بود که همواره بهنزد پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم  می‌آمد؛ به طوری که با پیامبر مأنوس شده بود.گاهی پیامبر او را برای انجام کارهای خود مأمور می‌کرد و گاهی هم نامه‌هایش را به او می‌داد تا بنویسد.چند روزی بود که پیامبر او را ندیده بود. از اصحاب سراغش را گرفت. یکی از اصحاب گفت: دیروز او را در حالی دیدم که گویی آخرین روزهای زندگی‌اش را سپری می‌کند.پیامبر با تنی چند از اصحاب به دیدار او شتافت.جوان با چشمان بسته و بدنی نحیف در حالی که رمقی برایش باقی نمانده بود، در بستر بیماری آرمید بود. حالش به قدری بد بود که دیگر قدرت سخن گفتن نداشت. جواب هیچ کس حتی پدرش را هم نمی‌داد. همه گرداگرد بسترش حلقه زده و در انتظار کلام پیامبر بودند.پیامبر آن جوان را با اسم صدا زدند. در صدای پیامبر برکتی بود که هرگاه کسی را صدا می‌زند، پاسخ می‌شنید.ناگاه جوان چشمانش را برروی پیامبر گشود و در میان تعجب افراد گفت: بله، یا رسول اللّه!نگاه‌ها به سوی پیامبر برگشت و خیره ماند.پیامبر از او دلجویی کرد و سپس خطاب به او گفت: شهادتین را بگو و اسلام اختیار کن.

جوان یهودی با شنیدن این سخنان ابتدا به پدرش که درکنار بسترش نشسته بود، نگاهی کرد. با مشاهده سکوت پدر پلکهایش را بر هم گذاشت و از حال رفت.پیامبر پس از لحظاتی دوباره تقاضای خود را تکرار کرد.بازنگاه پسر با نگاه پدر تلاقی نمود. چون رضایت را در چهره پدر ندید، دوباره دیده برهم نهاد.برای سوّمین بار پیامبر از او خواست تا شهادتین را برزبان جاری کند و مسلمان شود.پسر که اصرار را در کلام حبیب خدا می‌دید، باز نگاه ملتمسانه خود را برچهره پدر دوخت. پدر که این بار گویی انقلاب درونی فرزندش را یافته بود، در پاسخ نگاه سراسر طلب فرزندش گفت:پسر اختیار با توست. اگر می‌خواهی بگو و اگر نمی‌خواهی نگو.

با شنیدن این سخن، برق شوق در دیدگان جوان جهید. بغض گلویش را گرفت و قطره‌های اشک برگونه نحیفش غلطید و بعد، شهادتین را برزبان جاری کرد.نفس در سینه‌ها حبس شده بود و تنها نگاه اصحاب بود که با یک دیگر سخن می‌گفت.لحظه‌‌ای از این خلوت شکوهمند و روحانی نگذشته بود که جوان جان به جان آفرین تسلیم کرد.پیامبر فوری از پدرش خواست اتاق را ترک کند و آنها را تنها بگذارد. سپس رو به اصحاب کرد و گفت: او را غسل داده، کفن کنید و به مسجد بیاورید تا برجنازه‌اش نماز بگزارم.صحنه عجیبی بود، همه شگفت زده شده بودند و از خود می‌پرسیدند:

ـ راستی چه رازی در پافشاری پیامبر براسلام آوردن این جوان یهودی نهفته بود؟
ـ با این که او آخرین لحظات عمرش را می‌گذراند، چرا پیامبر این قدر اصرار می‌ورزید تا وی مسلمان شود؟
ـ آیا آن جوان پس از مسلمان شدن می‌توانست انبوه نامه‌های بی‌پاسخ پیامبر را بنویسد؟
در جبهه‌های نبرد با کفار و مشرکینمی توانست برای مسلمانان افتخاری بیافریند؟

بهتر است پاسخ را در کلام خود پیامبر جستجو کنیم.هنگامی که پیامبر خانه جوان یهودی را ترک می‌کرد، این زمزمه را برلب داشت: سپاس خداوندی را که امروز به دست من انسانی را از آتش دوزخ نجات داد.
راستی که او رحمة لِلعالمین است و نه تنها رحمت برای مسلمین.













نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ♡ •°•‏ رَحْـــمَةً لِّلعـالمین‏ •°• ♡

پستتوسط sobhansasanian » شنبه دي ماه 19, 1393 12:31 am




إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ


    سوره : المائدة آیه : 55

برای نویسنده این مطلب sobhansasanian تشکر کننده ها:
bahar (شنبه دي ماه 20, 1393 4:23 pm)
رتبه: 7.14%
 
sobhansasanian
کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
 
پست ها : 28
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 30, 1393 5:29 pm
محل سکونت: ارومیه
تشکر کرده: 9 بار
تشکر شده: 2 بار
امتياز: 20

Re: ♡ •°•‏ رَحْـــمَةً لِّلعـالمین‏ •°• ♡

پستتوسط mahshid » جمعه بهمن ماه 2, 1393 1:32 am



درود بر حضرت محمد(صل الله علیه وسلم)بفرستیم ...
تا ذره ای قدر دانی در قبال اون همه
سنگ و چوبی که در شهر طائف بر سر مبارک زده شد و
خون از سر تا قدمشان جاری گشت ولی آهی بر نیاوردند
و فرمودند که ای خدا :
ضعیفی خودم را به نزدت پیش میکنم ، بشود ...تا اینها متوجه شوند .
و در لحظات پایانی عمر مبارکشان در لحظه سکرات موت
در لحظه ای که انسان از هر چیز فراموش میکند حتی از زن و فرزند خود ،
در آن موقع کلماتی چند از زبان مبارک بیرون میشد ،
اطرافیان همه مضطرب همه اندوهگین درفراق مصطفی
در فراق کسیکه مرهم دلهای غمدیده بود
مرهم جگرهای خونین بود حال میخواهد به رفیق اعلی بپیوندد
حال دیگر مدینه خالیست از صدای مصطفی
مدینه تاریک است در فراق نورحبیب الله
دیگر کسی نیست که وقتی درد دلی برای کسی پیش میآمد
فورا بیاد پبش مصطفی
و مصطفی دستی بر سینه اش بکشد و تمام غمهایش بر طرف شود،
چشمان گریان ،قلوب بریان ،سرها افتان ، در فراق محبوب رحمان .
تا اینکه حضرت فاطمه سر مبارک را نزدیک بردند تا صدای زمزمه رابشنود ،
این الفاظ به گوششان رسید ( أمتی وا أمتی ، أمتی وا أمتی )
در لحظه موت هم وردشان بود : خدایا امتم خدایا امتم...را حفاظت کن
فداک روحـــــــــــــی یا رحمة للعالمیـــــــــــــــــن
اللهم صل و سلم و زد و بارک و انعم علی نبینا محمد ...
النذیر البشیر ...
السراج المنیر ...
صاحب الوجه الانور ...
و الجبین الازهر ...
و القلب الاطهر ...
صاحب اللواء المعقود ...
و الحوض المورود ...

و علی صحابته و ازواجه و ال بیته و التابعین و من معهم برحمتک یا ارحم الراحمین ...
نماد کاربر
mahshid
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 101
تاريخ عضويت: دوشنبه بهمن ماه 21, 1392 4:24 pm
تشکر کرده: 26 بار
تشکر شده: 179 بار
امتياز: 1830

Re: ♡ •°•‏ رَحْـــمَةً لِّلعـالمین‏ •°• ♡

پستتوسط bahar » شنبه بهمن ماه 4, 1393 3:50 pm

وجود مسعود پیامبر احسان بزرگی بر بشریت است



﴿لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آَيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾ [سوره آل عمران؛ آيه‌ي ۱۶۴]

الله احسان كرد بر مؤمنان كه فرستاد در ميان آن‌ها رسولي از خود آن‌ها، تلاوت مي‌كند بر آن‌ها آيات او راو پاك مي‌كند آن‌ها را از شرك و تعليم مي‌دهد به آن‌ها كتاب و حكمت و بودند آن‌ها از قبل در گمراهي صريحي.

در اين آيه نمايان مي‌گردد كه وجود پيامبر اسلام صلى الله عليه وسلم و بعثت او براي بندگان خدا نعمت بسيار بزرگي مي‌باشد.

در حقيقت خداوند، احسان (بزرگي) بر مسلمانان كرده كه پيامبر (عظيم الشأني) از خود آن‌ها در ميان‌شان مبعوث فرموده است كه آيات (و احكام) إلٰهي را بر آن‌ها مي‌خواند و آن‌ها را (از نجاسات ظاهري و باطني) پاك و صاف مي‌كند و كتاب (إلٰهي) و امور حكمت را براي آنان بازگو مي‌نمايد و يقيناً اين‌ها قبل از (بعثت آن‌حضرت صلى الله عليه وسلم) در اشتباه صريح (كفر و شرك مبتلا) بودند.


نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ♡ •°•‏ رَحْـــمَةً لِّلعـالمین‏ •°• ♡

پستتوسط bahar » چهارشنبه فروردين ماه 19, 1394 2:57 pm




حبیبی یارسول الله…


إِنَّ اَللّٰهَ وَ مَلاٰئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى اَلنَّبِيِّ
يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً  ﴿۵۶﴾احزاب

خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى فرستند. ا
ى کسانى که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید.


آری درود و هزاران درود بر رسول الله
که هنگامه ی ذکر او رحمت خداوند فرود می آید
و هنگام نزول رحمتش دلها آرامش و اطمینان میگیرد
و ترنم دل انگیز یاد او طنین انداز موسیقای وجود میگردد…
ای که حق را تصدیق نمودی.تو کیستی که اینگونه خدای را
چه هنرمندانه میهمان دل همیشه بیدارت که جایگاه
آلاله های همیشه بهار وصف ناپذیر نگاه خداست .کردی…
من اینجا چون کودکی نوپا قلم میزنم بر وسعت آنهمه حمایت و پشتیبانی خدا
از رسالت تو و آنهمه اظهار رضایت و صلاحیت دادن برای رهبریت…
امروز در خلوت خاموش کبوترهای دل با ژرفای آبی آرام وجود
به دنبال زمزمه ی مبهم شناخت تو می گردم.ای اولین بزرگ تاریخ…
تو که با تمام بدی ها چه بیگانه ای
من شنیدم صحبت چلچله ها را با خود شب
که بجای مهتاب یاد تو به تاریکی شبها می تابد.
ودوستی و محبت خدای را بر تو میبینم
و خود نیز تا یک نفس از جرعه ی جانم باقیست
محبت خالصانه ام را  تقدیمت میکنم…

یا رسول الله…
ابر پاک ترنم بهار بر زمین دامن کشان یاد تو میل بازی میکند
و خیال پاک بلبل زهجر گل روی تو نالان شده
و دل بهار تمنای عظمت و هیبتی که تو در نزد خدای داری را میکند…
وتو چقدر محبی که خدا در قرآنش نام تو را در کنار نام خودش قرار داد…
و بارها خطاب میکند” خدا و پیغمبرش  ”
واین درجه وارد شدن نام تو بعد از نام خداشرف و احترام و
جایگاه قابل ملاحظه ی تو را بر رخسار زمین و زمان نقاشی میکند…
و من شاعره ی تنها…
در آسمان بی انتهای خویشتنم تو را غزل.غزل.می سرایم
ونامت را در لفافه ی قلبم نهان می دارم
تو قانون نانوشته ی همه ی خوبی های آن خدایی که در همین نزدیکیست…


بانوی قلم

منبع سایت بانوی قلم









نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ♡ •°•‏ رَحْـــمَةً لِّلعـالمین‏ •°• ♡

پستتوسط bahar » جمعه آبان ماه 15, 1394 11:33 pm


برد باری پیامبر صلی الله علیه وسلم

سر دسته و پیشوای کسانی که به صفت بردباری آراسته اندپیامبراسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم  است؛ زیرا هیچ‌گاه به خاطر خودش از کسی عصبانی نشد چه بسیار اتفاق می‌افتاد که کافران ایشان را متهم به دیوانگی می‌کردند و انواع اذیت و آزار را درحقش روا می‌داشتند و او را با سنگ می‌زدند به گونه‌ای که خون براعضای مبارکش جاری می‌گشت، اما ایشان حلیم و صبور بودند. حلم و بردباری خداوند حلیم را بر اندام پوشیده و به مولای کریمش انس گرفته و به حکم خداوند حکیم راضی گشته می‌فرمود: «خداوندا! قومم را ببخش؛ زیرا ایشان ناآگاهند».

مظاهر بردباری و حلم پیامبر صلی الله علیه وسلم  بسیار است. گوشه‌هایی از آن را بیان می‌کنیم تا بدان اقتدا نماییم و خود را به اخلاق ایشان آراسته کنیم؛ زیرا پیامبراولین معلم مبلغ از جانب پروردگارش است و آن را توضیح داده و بیان مفصلی در موردش داده و آن را به همان گونه که بدو وحی شده تطبیق می‌دهد و در این میان شخصیت‌های زیادی از جمله بزرگان قوم و جوانان و مردان و زنان و صاحبان جاه و مقام و ذکاوت و کسانی که با او جور و جفا کرده بودند و یا مسلمانانی که قلبشان شربت ایمان را چشیده است و مسلمانانی که تازه به دین اسلام گرویده‌اند و یا کسانی که با اندک کلامی راضی می‌شدند و باهوش بوده‌اند و یا دسته‌ای که کمتر زیرک بودند و نیاز به توضیح زیادتری داشتند پیش ایشان می‌آمدند و این‌ها همه نیازمند سینه‌ی گشاده و وسیع بوده و نیازمند بردباری و صبری است تا بتواند تمام این کارها را به انجام رساند و باید که خود را از عصبانیت و تنگی و آثار آن‌ها به دور کرد. پیامبر اسلام ص الگوی عالی در سعه‌ی صدر بودند و صاحب نفسی عظیم بودند که مکانت و رسالتش اقتضای آن را داشت. در اینجا چند نمونه‌ای از حلم ایشان را بیان می‌کنیم:

یک نفر عرب بادیه‌نشین خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم  آمد و از ایشان تقاضای چیزی را کرد. پیامبر نیز آن چیز را به او عطا کرد، سپس پیامبر فرمود: در حق تو خوبی کردم آن شخص گفت: نه خیر، به شایستگی کار را انجام ندادی، مسلمانانی که در آنجا حضور داشتند عصبانی شدند و برخاستند. پیامبر به ایشان اشاره فرمود که دست نگه دارید، سپس پیامبر برخاست و داخل خانه‌اش شد و چیز بیشتری را برای اعرابی فرستاد. سپس به او گفت: آیا در حق تو خوبی کردم؟ آن شخص گفت: خداوند تو و خانواده‌ی محترمت را جزای خیر دهد! پیامبر به او فرمود: تو سخنت را گفتی در حالی که در دل یارانم نسبت به تو چیزی بر جای مانده. اگر دوست داری همین جمله را نیز در نزد آنان بیان کن تا دلشان از آنچه از تو غضب گرفته، پاک گردد. آن شخص گفت: بله، همان را دوباره می‌گویم. صبح یا عصر آن اعرابی پیش پیامبر آمده و پیامبر فرمود: این اعرابی از آنچه به او داده‌ام راضی گشته است آیا این گونه است؟ آن اعرابی گفت: بله خداوند تو و خانواده‌ی محترمت را جزای خیر دهد! سپس پیامبر فرمود: مثال من و مثال این اعرابی همچون شخصی است که شترش رام می‌کند و مردم به دنبال شتر می‌روند و او بدتر فرار می‌کند. آنگاه صاحب شتر ایشان را صدا کرده و می‌گوید: من و شتر مرا رها کنید من خودم بهتر می‌توانم او را رام کنم آنگاه به سوی شترش رفته آرام آرام به او نزدیک شده و شتر را آرام کرده خرجین شتر را رویش انداخته و خود نیز بر آن سوار می‌شود. دیدید که چگونه درحق کسی که بدو نیکی کرده و آن شخص نیکی پیامبر را منکرشده بود بردباری به خرج داد. سپس دیدید که چگونه پیامبر حریص بود تا کینه‌ی آن شخص از دل اصحابش پاک شود تا آنان بی‌ادبی او را عقوبت نکنند.


جوانی پیش پیامبر آمد و به پیامبر گفت: ای نبی خدا! آیا به من اجازه می‌دهی که زنا بکنم؟ مردم بر او شوریدند. پیامبرفرمود: او را نزدیک کنید، سپس فرمود: بنشین. آن جوان روبروی پیامبر نشست. پیامبر فرمود: آیا چنین کاری را با مادرت می‌پسندی؟ جوان گفت: خیر، خدا مرا فدایت کند! پیامبر فرمود: مردم نیز دوست ندارد دیگران با مادرشان زنا نمایند. سپس پیامبر فرمود: آیا دوست داری با دخترت زنا کنند؟ جوان گفت: خیر خداوند مرا فدایت کند! پیامبر فرمود: مردم نیز دوست ندارند دیگران با دخترشان زنا نمایند. سپس پیامبر فرمود: آیا دوست داری با خواهرت یا عمه‌ات یا خاله‌ات زنا کنند و آن جوان هر بار می‌گفت: خیر، خداوند مرا فدایت کند! و پیامبر نیز فرمود: مردم نیز دوست ندارند. سپس پیامبر ص دستش را بر روی سینه‌ی آن جوان نهاد و فرمود: پروردگارا! قلبش را پاک نما و گناهانش را بیامرز و شرمگاهش را مصون دار. گویند: از آن به بعد هیچ‌چیز به اندازه‌ی زنا در دل آن جوان مورد تنفر نبود. در اینجا حکمت معلم اول پدیدار می‌شود. او جوان را نرنجاند و او را دیوانه و سفیه قلمداد نکرد؛ بلکه با سعه‌ی صدر برخورد نمود و مثال‌هایی را برایش بیان کرد تا زشتی و پلشتی زنا را دریابد و همچون محبت پدری دلسوز در حق فرزند دعای نیکی در حقش نمود و او از آن بیماری شفا یافته و پاک گردید.


اصحابش در جنگ احد از او خواستند تا مشرکان را نفرین نماید؛ زیرا آنان پیامبر را مجروح کرده و چهاردندان ایشان را شکسته بودند به گونه‌ای که خون بر صورتش جاری گشته بود. پیامبر فرمود: من برانگیخته نشده‌ام که نفرین و لعنت کنم؛ بلکه من دعوت کننده به سوی حق و رحمت هستم. آنگاه فرمود: پروردگارا! قومم را بیامرز، زیرا آنان ناآگاهند.

قبل از این که زید بن سعنه مسلمان شود قرضش را از پیامبر  می‌خواست، دستی بر شانه‌ی پیامبر زده و پیراهنش را تند و سخت کشید. حضرت عمر از این عملش عصبانی شد و او را سرزنش کرد و تند با او سخن گفت. پیامبر  تبسمی نموده و فرمود: ای عمر! من و این شخص انتظار عملی دیگر را از تو داریم. می‌بایستی مرا به بازپرداخت خوب قرضم سفارش کنی و او را نیز به بازپس‌گیری قرض به صورتی شایسته تذکر دهی، سپس فرمود: سه روز تا زمان بازپرداخت باقی مانده و به عمر دستور داد تا مال این شخص را بپردازد و 20 صاع بیشتر به او بدهد؛ زیرا موجب ترس و نگرانی او شده است، همین برخورد پیامبر سبب شد تا زید مسلمان گردد.پیامبر چیزی را تقسیم نمود. بعضی از مسلمانان بادیه‌نشین گفتند: این تقسیمی نیست که خدا را مدنظر گرفته باشد، خبر به گوش پیامبر رسید، گونه‌هایش سرخ شد، آنگاه فرمود: خداوند بر برادرم، موسی رحمت بفرستد که بیشتر از این مورد اذیت و آزار قرار گرفت و صبر پیشه کرد.

احادیثی که پیامبر در آن‌ها دعوت به حلم و صبر می‌کند، زیادند؛ مثلاً هنگامی که حضرت عایشه عصبانی می‌شد پیامبر بینی ایشان را گرفته و می‌فرمود: ای عایشه! بگو: ای پروردگار محمد پیامبر! گناهانم را بیامرز و نگرانی و عصبانیت را از قلبم بزدای و مرا از گمراهی‌های فتنه‌ها و آشوب‌ها بر حذر دار.

پیامبر صلی الله علیه وسلم  می‌فرمود: شخصی که حلم و بردباری ورزد همچون شخص روزه‌دار نمازگزار است.









نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890


بازگشت به سیرت

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 1 مهمان