امسال تابستان و هواشو اگر در ورطه ارزیابی قرار دهم ,حقیقتا نسبت به حال و هوای سال قبل همه چیز نیکوتر به نظر می رسد.پارسال بخاطرعدم بارش برف,تاثیر زیادی برروی جغرافیای منطقه به چشم میخورد.اما امسال بخاطر الطاف پروردگار هستی بخش به خاطر برفهای سرشار زمستان سال گذشته, رودخانه ها سرشار از هارمونی ریاحین آب میباشند که با داوودی ترین نغمه های پرنده گان پاک طینت ,طنین سبزی را بر قلب(داریکه لان ) پهن کرده اند. امروز 22/4/1391 میباشد, و من درگیر امتحانات طاقت فرسای ترم دوم میباشم.یگانه دلیلی که این امید رابه من داده که با قوت درسهارو بخوانم وبه سرمنزل مقصود برسانم ,اندیشیدنم به تحولات هفته آینده میباشد.در آخر این هفته میخواهیم به مهمانی برویم . زیبایی این ضیافت اول به این هست که صاحب آن هرساله که به منزلشان میرویم ,نهایت محبتش را نثار مهمانان دور و نزدیکش میکند دوما اینکه صاحب مهمانی ازکسانی نیست که فقط دو روز به مهمانهایش روی خوش نشان بدهد , بالعکس صاحب ضیافت دارای وسعت قلب بی کرانیست که قلم زبان در وصف آن تهی ازمرکب میشود. فکر کنم همه ما صاحب این جشن بزرگ را به کرات شناخته باشیم,چراکه همگان به اتفاق من مهمان این وجود روحانی بوده و هستیم . ایشان ارباب کائنات , یگانه برهان و ماورای علت ,الله متعال میباشند . دو روزی هست که امتحانات تمام گشته و به دیار خویش برگشته ام . به دیار رمضان , به جایی که بی شک مردم درین ماه به نیکوترین شیوه ممکن به استقبال این مهمانی بزرگ میروند. از کوی و برزن روستا(ده گا) شمیم اطاعت و بنده گی به مشام میخورد. سینه سخت سنگهای سنگ فرش ده نرم تر گشته است,نمیدانم شاید به یمن حضور رمضان قلب آدمی نیز نرم میگردد,چه برسد به تخت سنگی نرم؟؟؟ امشب کانالهای عربی حلول ماه را به جامعه موحدین تبریک گفتند . اهالی خانقاه نیز با برسمیت شناختن قبله مسلمین و تصمیمات مذهبیش در هر آن , سحر(پارشیو) با آواز داوودی (صه لات) مصطفی ویسمرادی که اشعاری در مدح و ثنای خداوند اعلی مرتبه بود ,به بجا آوردن این فریضه دینی پرداختند. امروز ظهر که به مسجد ده رفتم غلغله ای بود باور نکردنی. کوچک و بزرگ ,پیر و جوان, هر کدام گوشه ای را اختیار نموده وبا احساسی سرشار از بنده گی به تلاوت یگانه قانون گذارهستی, گسیل میشدند.اهالی خانقاه پس از خواندن نماز دسته دسته کنار هم جمع گشته , و هرکدام راجع به اینکه امسال نیز رافت الهی شامل حالشان میگردد که دراین تابستان فریضه شان را بجا بیاورند, صحبت میکردند.
ادامه در:
http://takana.blogfa.com/post-527.aspx