صفحه 1 از 2

متن کوتاه عبرت انگیز !!

پستارسال شده در: پنج شنبه ارديبهشت ماه 14, 1391 7:27 pm
توسط Naser

هیچ انسانی آنقدر خردمند نیست که در برهه ای از جوانی چیزهایی نگفته
باشد یا کارهایی نکرده باشد که در اواخر زندگی چنان ناخوشایند و مذموم به نظر نرسند که
اگر قدرت داشت، به هر وسیله ای، آنها را از خاطره ها محو می کرد. اما این فرد نباید مطلقاً
پشیمان باشد، چون نمی تواند قطعاً مطمئن باشد که در این لحظه هم مرد
خردمندی است – در حدی که هر یک از ما بتواند خردمند باشد- مگر اینکه از تمامی بوته های
آزمایش فرساینده ای که انسان را به این مرحله می رساند، عبور کرده باشد.
می دانم جوانانی هستند...... که معلمین شان از ابتدای تحصیل، ذهنی شریف
و اخلاقی ناب در وجودشان نهادینه کرده اند. احتمالا اگر بر گذشته ی شان مروری کنند، چیزی
برای پشیمانی نمی یابند؛ اگر دلشان بخواهد می توانند شرح امضا شده ای از هر چیزی
که گفته یا انجام داده اند منتشر کنند؛ اما موجودات مفلوکی هستند، وارثان مذبوح تز های منحط، و خرد شان
منفی و عقیم است. ما نمی توانیم خرد را بیاموزیم؛ باید آن را از طریق کشف و شهود
شخصی دریابیم، کاری که فقط خودمان از عهده ی آن بر می آییم، و کسی نمی تواند آن را از ما معاف کند.


پاراگرافی از کتاب: پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند
آلن دوباتن – ترجمه ی گلی امامی


پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 10:09 am
توسط Naser
سلام

با تحریم این نوشته از جانب شما دوستان، پروسه ای تربیتی برای بنده در نظر
گرفته اید یا اینکه متن فاقد ارزش است؟ (به جرأت می توانم بگویم که از بهترین و
با ارزشترین نوشته هایی است که تا الان بر روی سایت گذاشته ام)

یا اینکه هدفتان از تحریم این نوشته چیست؟

این میان و با نخواندن این مطلب، کسی که دچار زیان می شود،  بنده هستم و یا کسانی که این نمی خوانند؟

بیشتر ما (من جمله خودم و اولین نفر هم خودم) نمی دانیم چه هنگام سخن بر زبان برانیم و هنگامه ی سکوت کجاست.

اگر صادقانه حرف بزنیم، بهتر از سکوت است. و اگر حرف حق را بگوییم، هر چند تا حدی بی ادبانه باشد، از رعایت ادب و نزاکت و سکوتِ بی مورد، بهتر است.

حیفه! باور کنید حیفه....

حتی اگر فردی به نمایندگی از جمع، پاسخ دهد ممنون می شوم.



پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 11:10 am
توسط nahmadi69
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته برادر عزیز
حفهای قشنگ و جالبی بود . اگر چه با همش موافق نیستم . دستت درد نکنه
چرا اولین بار اینکه کسی نظر نداده رو میذاری پای تنبیه کردن .اگه کسی با حرفهای شما مخالفه اینجا جای تنبیه کردن نیست . اینجا جای دعوته . میتونه با دلیل و برهان حرف بزنه . شما هم لطفا بد بین نباشین . فرض کنین . مثلا اخر هفته بوده و وقت نداشتن بخونن

پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 12:26 pm
توسط Naser

سلام کاک ناصر

خواهش می کنم!

عرض کنم خدمتتان که نظر ندادن هااا داریم..... من تا جایی که در توانم باشد با خود و دیگران صادقم.
دیگر بعد از چند ماه حضورم در سایت، تشخیص می دهم عکس العمل دوستان را در قبال مطالبی
که به مزاقشان خوش نمی آید، چگونه است. فکر می کنم اگر آن پیشنهاد خوشبینی شما را بپذیرم، خودم را گول زده ام.
تا الان که با جواب ندان چیزی درست نشده است.
اینجا بحث از حق و ناحق نیست (حیف که کلمه ی بهتری الان به ذهنم خطور نمی کند). اما اگر حق را می گویم، چرا خاموشی؟!!
و اگر نا حق می گویم، چرا باز خاموشی؟!!!! چرا من را راهنمایی نمی کنند و دستم را نمی گیرند که از تاریکی و جهل مرا برهانند؟

به قول خودمان که اینجا آمده ایم برای یادگیری!
هر وقت در این سایت اشتباهی می کنم یا می گویم یا می نویسم،
خدا را شکر می کنم که "اینجا" و در این "مدرسه" مرتکب آن شده ام.
هیچوقت هم در صدد اصلاح یا حذف مطالبی نبوده و نیستم که در حال حاضر خودم
هم آن ها را قبول ندارم. گذاشته ام که بماند و خجالت هم نمی کشم. حداقل برای خودم عبرت است.
و عارم نیست که سخن دیگران را اگر حق باشد، در حضورشان بپذیرم. بلکه افتخار هم می کنم و خدا را شکر می کنم برای
قلب و ذهن حق گرایی را که به من ارزانی داشته.

همیشه در این سایت سخن از آزادی است. و آزادی برای این نیست که هر کسی هر کاری دوست دارد
انجام دهد و هر چیزی دوست دارد بگوید. بلکه آزادی برای آن است که از ایده ها و تفکراتی که محصول یک فضای
آزاد و عبور شده از هر بوته ی نقد است، استفاده کنیم.
و من هنوز نمی دانم جهت فکری این سایت چیست.

حضرت ابراهیم (انسان)، الله (خدا) را به چالش کشاند..! و خدا کلامش را پذیرفت. ولی ما....


در اینجا، همه ی دوستانم را صمیمانه به شفافیت دعوت می کنم.



پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 2:41 pm
توسط nahmadi69
سلاک علیکم و رحمه الله و برکاته
کاک ناصر عزیز
ببخشید من هم تازه اومدم به این سایت . شاید بعد از شما . ولی از شناختی که از بچه هادارم( البته بعضی هاشون ) .  مطمئن هستم کسانی نیستند که به این راحتی ناراحت بشند یا به خاطر اینکه کسی باهاشون مخالفه باهاش قهر (ببخش چیز بهتری به ذهنم نرسید ) کنند .
بعدش هم منظورم از خوش بینی بیشتر ببخش بود تا خودمونو گول زدن . بخشیدن همیشه به نفعه . تحمل کردن و صبر کردن خیلی برامون بهتره .

پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 3:18 pm
توسط shayan3
سلام...

من نظرم اینه که متن جالبی نیست!!!!دلیلاش واقعا از دیدی بدبینانه به انسان سیر میکنن...آدمی رو نباس اینهمه منفی پنداشت...ختم کلام!

Re: متن کوتاه عبرت انگیز !!

پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 6:14 pm
توسط هدیه
وارثان مذبوح تز های منحط


سلام ،لطفا این  قسمت رو توضیح بدید.
فکر نکنم نظریه ی درست و مطلقی باشه،
منم موافقم که تقلید کردن و مقلد بودن  صرف؛ذهن را کند و کم فعال می کند اما نه عقیم!البته نظر شخصیه منه!!!  
  

پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 6:51 pm
توسط shayan3
میگم ناصر جان لطف کن متنیو که مینویسی از راس به چپ بذار که گردنمون درد نگیره!!!!!...ناراحت نشی ها!....من دوستت دارم

پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 7:15 pm
توسط Naser


سلام

کاک ناصر: بسیار ممنونم از حسن توجه و توصیه تان.

شایان: قبول دارم که از دیدی منفی به انسان
و زندگی اش در جهان می نگرد؛ و عمداً و برای همین این متن را انتخاب کردم.
می خواهم اطلاعات خود را به اشتراک بگذارم و اگر کسی این متن
را ندیده، حال آن را بخواند و بداند که در مقابل کسانی مثل دکتر الهی قمشه ای که همواره
دنیا را از دیده ی خوبی و زیبا شناسی می نگرد، کسی مانند "مارسل پروست" هم
وجود دارد که تفسیری نسبتاً منفی و متفاوت از زندگی انسان دارد.
و به قول خودت {در اصل حسین پناهی}:

"دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
"

هدیه: در مطلق نبودنش شکی نیست و حتی در درست بودنش هم تردید بسیار است و باید ادعایش را اثبات کند.
{حال که پروست در قید حیات نیست، شما برای آزمایش از فرمول ایشان استفاده کنید و ببینید که
واقعا (برای مثال) دکتر قمشه ای زندگی را خوب شناخته یا پروست و یا بقیه ی اندیشمندان}
یکی دیگر از مقاصد بنده در قرار دادن این متن، این بود که از جزم گرایی و دگم اندیشی پرهیز کنیم.
و برداشت های متفاوت از اندیشمندان متفاوت را بررسی و مطالعه کنیم.
و جمله ی دومتان هم یکی از نکاتی بود که می بایست این متن، آن را انتقال می داد؛ که
خوشبختانه میسر شد.

حتی اگر می خواهیم بنده ی مطلق خداوند باشیم، به کلام خداوند احترام بگذاریم  
که می فرماید: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ (سوره محمد/ آیه 19)
و نه "فقط" جنبه ی  ایمان و یا اخلاص و یا رضایت خداوند را برای بندگی کافی بدانیم.


از کسانی که نظر دادند ممنونم.
تا همینجا یک بحث خوب و کارآمد، با انتقال اطلاعات و تحلیل خوبی داشتیم.

پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 7:18 pm
توسط Naser

آقا شایان لطف داری که دوستم داری. منم شما رو دوست دارم. ولی اگر
اینطوری بذارم، شما راحت تر می تونید خطوط رو پیدا کنید.
میگی نه؟!! امتحانش کن. سنگ مفت، گنجیشک مفت!
  :wink:  

پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 9:54 pm
توسط nahmadi69
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
کاک ناصر یه سوال .
چرا نباید از گذشته پشیمون شد . به نظرت این حرف درسته . در هر صورت ما امروز نسبت به دیروز بهتر هستیم یا در حد دیروزیم  . خردمندی هم به نظر من یه معیار نسبیه و مطلق بودنش رو نمی تونیم تصور کنیم .

پستارسال شده در: شنبه ارديبهشت ماه 16, 1391 10:45 pm
توسط shayan4
امتحان کردم ناصر جان!!...بازم از راست به چپ خوندنش راحت تره :D

پستارسال شده در: يکشنبه ارديبهشت ماه 17, 1391 1:11 pm
توسط Naser

سلام

شایان خان! چشم. این بار، از راست به چپ.

کاک ناصر:

بله! خردمندی نسبی است. و من به شخصه هیچ مطلقی را در جهان پیدا نکرده ام. تا جایی که فکر من قد داده است، جز خداوند، مطلقی را نمی توان یافت. حتی قرآن که کلام خداست، وقتی به پیامبر وحی شد، دیگر زمینی است.

اتفاقا در خط چهارم و پنجم همان نوشته گفته شده که " در حدی که هر یک از ما بتواند خردمند باشد "

برای پشیمان نبودن از گذشته هم این را عرض کنم که ما، محصول تمام تجربیات و اشتباهات مان در گذشته ایم. و اگر در گذشته اشتباهی نمی کردیم، تصادفی نمی کردیم و یا مریض نمی شدیم، یا در امتحانی قبول نمی شدیم، الان درکی را که از مریضی و تصادف و امتحان داریم را، دیگر نمی داشتیم.

اگر واقعا خردمندی را در کتاب ها بتوان یافت، ما مدعی داشتن بهترین کتاب دنیا، یعنی قرآن هستیم. ما گلستان سعدی، دیوان حافظ و مثنوی مولانا و ... و ... را داریم. لذا باید همین کتب کفایت کند. حتی اگر قدمی فراتر بگذاریم، باید با خواندن یکی از مقالات موجود در این سایت، چنان متأثر می شدیم که تا آخر عمر، همان درس برایمان کفایت می کرد. عملا می بینیم که اینطور نیست. و بسیار اندک اند مصادیق :
عالمی را یک سخن ویران کند --- روبهان مرده را شیران کند
مگر کسی مانند مولانا...

اما چرا با داشتن قرآن و گلستان، وضعمان جوامعمان اینطوری است؟!!!!!
(جای تأمل دارد-بسیار-)

پستارسال شده در: يکشنبه ارديبهشت ماه 17, 1391 1:26 pm
توسط Naser


یک نکته: بسیار نا امید شده ام از این وب سایت. فقط به احترام چند نفر (کمتر از تعداد انگشتان یک دست) از دوستان که می دانم، می بینند و می شنوند و می خوانند، اینجا هستم...


پستارسال شده در: يکشنبه ارديبهشت ماه 17, 1391 2:18 pm
توسط nahmadi69
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
کلام خدا زمینی شد . یعنی چی . منظورتون چیه .
منظورم اینه که باید پشیمان شد. چون انچه دیروز انجام دادیم نسبت به خرد امروز ما اشتباه است . مگر غبر از این است که امروز را باید مد نظر قرار داد . و به طرف بهتر حرکت کرد  .دلیلی برای پشیمان نشدن نمیبینم .  میشه بیشتر توضیح بدید