آبدارچی مایکروسافت؟!!

در این بخش داستانهای کوتاه و بلند قرار داده می شود

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

آبدارچی مایکروسافت؟!!

پستتوسط farzaneh » پنج شنبه دي ماه 28, 1391 12:30 pm

مرد بيکاري براي سمت آبدارچي در مايکروسافت تقاضا داد. رئيس هيئت مديره مصاحبه‌ اش کرد و تميز کردن زمين رو -به عنوان نمونه کار- ديد و گفت: شما استخدام شدين، آدرس ايميلتون رو بدين تا فرم‌هاي مربوطه رو واسه‌تون بفرستم تا پر کنين و همين‌طور تاريخي که بايد کار رو شروع کنين...
مرد جواب داد: اما من کامپيوتر ندارم، ايميل هم ندارم!
رئيس هيئت مديره گفت: متأسفم. اگه ايميل ندارين، يعني شما وجود خارجي ندارين. و کسي که وجود خارجي نداره، شغل هم نمي‌تونه داشته باشه.
مرد در کمال نوميدي اونجا رو ترک کرد. نمي‌دونست با تنها 10 دلاري که در جيبش داشت چه کار کنه. تصميم گرفت به سوپرمارکتي بره و يک صندوق 10 کيلويي گوجه‌فرنگي بخره. بعد خونه به خونه گشت و گوجه‌فرنگي‌ها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، تونست سرمايه‌ اش رو دو برابر کنه. اين عمل رو سه بار تکرار کرد و با 40 دلار به خونه برگشت. مرد فهميد مي‌تونه به اين طريق زندگيش رو بگذرونه، و شروع کرد به اين که هر روز زودتر بره و ديرتر برگرده خونه. در نتيجه پولش هر روز دو يا سه برابر مي‌شد. به زودي يه گاري خريد، بعد يه کاميون، و به زودي ناوگان خودش رو در خط ترانزيت (پخش محصولات) داشت.
5   سال بعد، مرد ديگه يکي از بزرگترين ‌فروشندگان تره بار در امريکا بود . شروع کرد تا براي آينده‌ي خانواده‌ اش برنامه‌ریزي کنه، و تصميم گرفت بيمه‌ي عمر بگيره. به يه نمايندگي بيمه زنگ زد و سرويسي رو انتخاب کرد. وقتي صحبت‌شون به نتيجه رسيد، نماينده‌ي بيمه از آدرس ايميل مرد پرسيد. مرد جواب دا د:من ايميل ندارم.
نماينده‌ي بيمه با کنجکاوي پرسيد: «شما ايميل ندارين، ولي با اين حال تونستين يک امپراتوري در شغل خودتون به وجود بيارين. مي‌تونين فکر کنين به کجاها مي‌رسيدين اگه يه ايميل هم داشتين؟» مرد براي مدتي فکر کرد و گفت: « آره! احتمالاً مي‌شدم يه آبدارچي در شرکت مايکروسافت...

برای نویسنده این مطلب farzaneh تشکر کننده ها: 3
Roobar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), tarannom (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 21.43%
 
نماد کاربر
farzaneh
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 200
تاريخ عضويت: يکشنبه آبان ماه 27, 1391 12:30 am
محل سکونت: پاوه
تشکر کرده: 171 بار
تشکر شده: 187 بار
امتياز: 340

پستتوسط islam » پنج شنبه دي ماه 28, 1391 2:00 pm

سلام

ممنونم خیلی زیبا و عبرت امیز بود.هیچ کار خدا بی حکمت نیست.
اللهم صلی علی محمد و علی اله و اصحابه و سلم
islam
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 205
تاريخ عضويت: دوشنبه مرداد ماه 2, 1391 11:30 pm
محل سکونت: کرمانشاه _پاوه
تشکر کرده: 50 بار
تشکر شده: 201 بار
امتياز: 20

پستتوسط Roobar » پنج شنبه دي ماه 28, 1391 6:58 pm

سلام
ممنونم حکایت جالبی بود.
ولی حالا واقعا ایمیل خوبه یا نه؟ :idea:
نماد کاربر
Roobar
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 185
تاريخ عضويت: پنج شنبه دي ماه 27, 1391 12:30 am
تشکر کرده: 113 بار
تشکر شده: 133 بار
امتياز: 70


بازگشت به داستانهای کوتاه و بلند

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 2 مهمان