خوشبختی

در این بخش مقالات در زمینه فرهنگی و اجتماعی قرار داده می شود

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

خوشبختی

پستتوسط iman » جمعه فروردين ماه 23, 1392 6:44 pm

دستور العمل خوشبختی


همه با این نامه ی بی امضاء آشنایی دارند.این نامه،در فواصل زمانی منظم،به تمام "بوهم"و شاید به کشورهای دیگر نیز سرکشی میکند. متن یکی از این نامه ها که اخیرا برایم ارسال شده از این قرار است:

{ این نامه را پنج بار رونویسی کنید و همراه اصل آن برای کسانی بفرستید که فکر میکنند نیازمند بخت و اقبال اند. ظرف نه روز خواهید دید که چه اتفاقی می افتد. حروف اول اسم خود را به نامه های دیگر بیفزایید.
نامه ی اصلی به زبان اسپانیایی نوشته شده بود و88 باز دور دنیا گشته بود،ظرف نه روز پس از دریافت این نامه بخت و اقبال به  سراغتان خواهدآمد.اما فقط درصورتی که آن رابرای کسانی بفرستیدکه به نظرتان محتاج بخت واقبال اند.پول نفرستید.
موارد زیربه راستی اتفاق افتاده اند:
1.مونتاری ربگو این نامه رادریافت کرد،آن را به آدرس های جدید فرستاد،وظرف نه روز دوهزاردلاربرنده شد.
2.سون رومیتا این نامه را دریافت کرد،آن را دورانداخت،وظرف نه روزغرق شد.
3.ی.ویکراین نامه رادریافت کرد،آن را به فراموشی سپرد،ونه روز بعددر یک حادثه ی رانندگی مرد.
4.شخصی در1985درانگلستان این نامه رادریافت کرد،ان را دورانداخت وبه آن خندید.نه روز بعدهمسراو مردوپسرش به شدت بیمارشد.او دنبال نامه گشت،وآنرابه نشانی های جدیدفرستاد.پسرظرف نه روزسلامت خود رابازیافت.فقط یک کمی صبرکنید،ظرف چند روز برایتان یک اتفاق غیرمتقربه خواهد افتاد،ولواین که حالا باورتان نشود.

نمی دانم چه باعث میشودمردم این نامه رابرای دیگران ارسال کنند،امابه عقیده ی من درحالی سائق برخی از مردم انگیزه های نوع دوستانه ای است که نویسنده ابله نامه ی اصلی به آن نسبت داده،اما اکثرمردم به دلیل ترس ازتهدید های مندرج در نامه تن به انتقال آن میدهند.نمی توانم تخمین بزنم که چه تعداد ازمردم آن قدر عقب افتاده اند که گمان می کنندازاین طریق میتوانند موجب خوشبختی کسی بشوند(وچرابایدطالع بینی چینی به دلاربازنموده شود؟)آن هابه احتمال میگویندهرچه باشد،ضرری که نمی رساند،فقط یک بازی است- وبه علاوه،دنیاراچه دیدی؟اگرحقیقت داشته باشدچی؟هنوزخیلی ها اهل خرافات هستند.اما کسانی که درامضای این نامه ی زنجیره ای شرکت می کنند،شایددرنیابند که این بازی آن قدرهم که درابتدا به نظرمی آیدبیضرر نیست.
متن این نامه نه فقط ساده،بلکه تهدید آمیزهم هست.یک نفرکه این شایستگی نداشته که این نامه رابا اسم خود امضاکند،من،همسرم،وبچه هایم رادرصورت متابعت نکردن از توصیه اش به مرگ تهدید کرده است.این نامه آکنده ازخودبینی است.ایا بایدحرف این نویسنده ی ناشناس راکه میگویدکسی به نام مونتاری ربگومقداری پول بردباور کنم؟این امرکی وکجا اتفاق افتاد؟اگر او امضای مرامی خواهدچرا اطلاعات دقیق تری از این قبیل که این مونتاری ربگودرکدام شهر،کدام خیابان وکدام خانهزندگی میکند،دراختیارم نمی گذاردتابتوانم تحقیق کنم که آیا این نویسنده ی ناشناس راست میگوید یا نه.وآن شخص انگلیسی چه؟ آیا او واقعا به این نامه خندید،وبابت این خنده همسرش طوری مجازات شد که درانگلستان حتی قاتل های زنجیره ای راهم این گونه به مجازات نمی رسانند؟آیاواقعاباید این حرف هارا باور کنم؟اگر باورم بشود،پس میتوانم هرچیزی را باور کنم.اما از من فقط نمی خواهندکه این یاوه های بیشرمانه راباور کنم،بلکه میخواهندبه خاطرعزیزانم انتقالش هم بدهم.
این نامه یک هشدار است:ماداریم ارتباط مان را بااصول انسانی و اصول عادی رفتار اخلاقی از دست میدهیم. این امر در بهترین شرایط اشارت بر این دارد که انسانهایی که نمی توانند یک متن را درک کنند علی الظاهر حاضرند  که آن را امضاءکنند، و معنایش این است که آنها حتی قادر به درک معنا و مسولیت ناشی اعمال خود نیستند.
نامه ای که اکنون روی میز من است گواه این امر است که 129 نفر،که بی تردید خود را انسانهی شایسته ای میدانند، داوطلبانه وارد صفوف نامه نویسهای ناشناس شده اند و یک پیام تهدید امیز را پخش میکنند. اما با این کار مرتکب یک عمل حتی بدتر و خطرناکتر میشوند : آنها این باور زشت را پذیرفته اند که فقط باید خودتان را به هدفهای  خیر خواهانه مجهز کنید، و میتوانید هر چه را که هر کسی برایتان میفرستد باور کنید،
و {{هر چند فقط با حروف اول اسم تان }} امضایش کنید و بی آنکه که حتی زحمت به اثبات رساندن یکی از این ادعا ها را به خودتان هموار کرده باشید برای دیگران بفرستید.
امسال  سه تا از این نامه ها را دریافت کرده ام و همه را جز یکی  در سبد کاغذهای باطله انداخته ام ، و فقط یکی را نگه داشته ام که در باره اش بنویسم . موقعی که اولین نامه را دور انداختم با شخص جالبی آشنا شدم و شب دلپذیری را با وی گذاراندم. بعلاوه وقتی نامه دوم را دور انداختم بعد از چند روز هوای بد و گرفته، آفتاب دوباره درخشبدن گرفت، حق الزحمه ام را  دریافت کردم و یکی از منتقدان خارج، مطلب خوبی درباره ام نوشت.



                                                                                                                  اسووبودنه اسلو  
                                                                                                                   10 اکتبر 1989                                                                                                                               ایوان کلیما                                                                                                                
  
نماد کاربر
iman
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 156
تاريخ عضويت: يکشنبه مرداد ماه 23, 1390 11:30 pm
محل سکونت: روانـســـــر
تشکر کرده: 4 بار
تشکر شده: 83 بار
امتياز: 1000

بازگشت به مقالات

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 5 مهمان