در این بخش شعر و نوشته های ادبی مختلف قرار دارد
مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi
توسط shahrokh » جمعه بهمن ماه 26, 1391 12:30 am
خواهم به سلامی سخن آغاز کنم
وآندم گره از عقده ی دل باز کنم
در شهر شما جرات پروازم نیست
باید به دیار دور پرواز کنم
***
در شهر شما خفته وبیدار یکیست
در شهر شما شاعر و بیمار یکیست
پایان رهم نقطه ی آغازم بود !
در شهر شما نقطه ی پرگار یکیست
***
در شهر شما به خود نمی فرمائیم
دنیا به کجا و ما چرا اینجائیم ؟
دیروز و پریروز چو فردای من است
-
shahrokh
- کاربر فعال
-
- پست ها : 71
- تاريخ عضويت: يکشنبه بهمن ماه 7, 1391 12:30 am
- محل سکونت: mehabad
- تشکر کرده: 19 بار
- تشکر شده: 31 بار
- امتياز: 10
-
توسط shahrokh » جمعه بهمن ماه 26, 1391 12:33 am
[color=red]نفس فرو خورم و بر نیاورم به حساب !
و پاسبان بگمارم بر این زبانم که...
ز جای خویش نجنبد مگر به مدح وثنا
و یا که پشت نمایم به دوستانم که ...
ز جمع قطره ی ما سیل حق روان نشود !
ولی به لطف خداوند من بر آنم که ...
قلم به جوهر خورشید جاودانه کنم
لذا به جمع شما چشم می چرانم که ...
یکی شبیه ... نه ...تو...تو...تو هم شبیه منی
چو من شبیه شما بوده ام ... گمانم که .
-
shahrokh
- کاربر فعال
-
- پست ها : 71
- تاريخ عضويت: يکشنبه بهمن ماه 7, 1391 12:30 am
- محل سکونت: mehabad
- تشکر کرده: 19 بار
- تشکر شده: 31 بار
- امتياز: 10
-
بازگشت به شعر و نوشته های ادبی
کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 5 مهمان