ترنم زمزمه هایی با خدا .......

در این بخش شعر و نوشته های ادبی مختلف قرار دارد

مديران انجمن: tarannom, CafeWeb, Dabir, Noha, bahar, Modir-Farhangi

ترنم زمزمه هایی با خدا .......

پستتوسط bahar » شنبه آذر ماه 8, 1393 3:19 pm





السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

محتویات این پست به همت خواهر عزیزمان

لطیفه فاضلی(بانوی قلم)

نوشته شده ،از خدای متعال می خواهیم

لطیفه ی عزیز را بر تدبر در قرآن ثابت قدم فرماید

و توان و توفیقش به ایشان عنایت فرماید.








برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 2
pejmanava (يکشنبه آذر ماه 8, 1393 12:15 am), yosra69 (دوشنبه آذر ماه 10, 1393 9:23 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » شنبه آذر ماه 8, 1393 3:31 pm




یا الله...
قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى(52طه )
پروردگار من به خطا نمی رود و فراموش نمی کند.
ای بخشایشگر و هستی بخش.ای صاحب و مالک مطلق.
ای شروع ناتمام.تویی که هرگز تمام نمی شوی.
تویی پاک و عاری از هر عیب و نقصی
ای چیره ی غالب بر همه چیز.
چگونه دل گستاخ خویش را محکوم به عشق نکنم.
وقتی که تنها تو لایق عشقی...
تو کیستی که من اینگونه شناختمت.
وه که از هجوم عشق فقط خواستمت
تو لایق بهترین عشقی و دست من کوتاه.
با پای برهنه سویت دویدن لایقی و پای من خسته...

ای خدای من...
من به اندازه ی گلهای بهشت
و به اندازه ی یکتایی ات ای هستی من دوستت دارم.
من همه تن عشق شدم بر تو که از دل سروری...
ملکا.فرصتم می گذرد و حرف دلم ناتمام می ماند
و زبانم عاجز از مدح و ثنای توست.
قلم در دست من از واژه. واژه.صفات تو به سجده در آمده.
چگونه در ذهن کوچک من آنهمه عظمت و هیبتت بگنجد...
من این بنده ی ناصبور یک خدایی دارم.
زیر لب انگار زمزمه داردنازنین بنده ی من.
تو به اندازه ی گندم.من به اندازه ی آسمان آبی دوستت دارم.

چه خدایی دارم من...
نه می خورد و نه می آشامد.
لیک نعماتی برای خوردن و آشامیدنم آفرید
چه خدایی دارم من...
که همیشه بیدار است و مرا در خواب آرام پاسبان است
چه خدایی دارم من...
صاحب و مالک و فرمانروایی ست که نسزد درگاهش به خطا
لیک گر کج روم راهی.چه گمراهی
نگردد لحظه ایی ظالم.او بر مسکین بی پروا

چه خدایی دارم من...
خود ایستاده بر قله ی قدرت
ولی بندگی ام را چه خوابیده و بنشسته قبول دارد

چه خدایی دارم من...
زنده است و بیدار.هرگز نمی میرد و تنهایم نمی گذارد.
نه تمام می شود و نه من دل او را میزنم
ونه من سیر از او...و نه او دلگیر از من...
این همان عشق است.همان عشقی که
من درلابه لای شاخه های آسمان ابری دلم...بدنبالش میگردم.
گر زمین و آسمان و روز و شب را من بشکافم.
اینچنین خدایی را دیگر نخواهم یافت.

تو بگو آیا؟؟؟
با چنین خدایی که من دارم.دل به دنیا بستن و
از عشق دنی گفتن کار من است؟؟؟؟؟
عشق را از لب پنجره ی نگاه خدا باید دید.
آن خدایی که در اینجا هست و در آنجا هست و
همه جا هست و هنوزم هست


بانوی قلم
لطیفه فاضلی
93/6/12















برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 2
pejmanava (يکشنبه آذر ماه 8, 1393 12:14 am), yosra69 (دوشنبه آذر ماه 10, 1393 9:23 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط pejmanava » يکشنبه آذر ماه 8, 1393 12:14 am


برای نویسنده این مطلب pejmanava تشکر کننده ها:
bahar (يکشنبه آذر ماه 9, 1393 3:13 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
pejmanava
کاربر حرفه ای سایت
کاربر حرفه ای سایت
 
پست ها : 2997
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
محل سکونت: Mahabad
تشکر کرده: 2893 بار
تشکر شده: 3332 بار
امتياز: 25740

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » يکشنبه آذر ماه 9, 1393 4:07 pm




مناجات الرحمن

ای بخشایشگر و هستی بخش.
"یا رحمن"
تو نغمه ی شوق پرواز منی
خلوت گرم کبوتر راز منی
چو گلی ز شیشه ی احساس منی
می خواهم اکنون دست به قلم بزنم تا

غزل.غزل."رحمان "بودنت را بسرایم...
اما افسوس که تمام واژه ها و کلماتم
قاصراز بیانت مانده...
من تو را دیدم آن روزی را که در برابر
خطاهایم نظاره گر اعمالم بودی
و دیدم که حضورت لبخندی است که
چه شگفتی هایی در آن پنهان است.
اینهمه مهربانی در نوشته هایم جا نمی گیرد.
چقدر شرمسارم به درگهت "جانا"
به قدر باران با گریه هایم التماس بخشش دارمت
تا آسمان به آن وسعت به گریه در آید...
اینهمه خلوص همایون بادت


بانوی قلم
لطیفه فاضلی
93/7/1






برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها: 2
pejmanava (يکشنبه آذر ماه 9, 1393 11:36 pm), yosra69 (دوشنبه آذر ماه 10, 1393 9:23 pm)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط yosra69 » دوشنبه آذر ماه 10, 1393 9:26 pm

سلام و تشکر فراوان از بهار عزیزم ...




محفوظ و بردوام باشید خانم فاضلی عزیز...قلمتان همواره در چرخش...
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (5)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا (6) (انشراح)



برای نویسنده این مطلب yosra69 تشکر کننده ها:
bahar (سه شنبه آذر ماه 11, 1393 3:52 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
yosra69
کاربر طلایی
کاربر طلایی
 
پست ها : 1059
تاريخ عضويت: دوشنبه بهمن ماه 22, 1391 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 1401 بار
تشکر شده: 1767 بار
امتياز: 17660

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » سه شنبه آذر ماه 11, 1393 4:10 pm





مناجات هوالسلام...

من امروز به دست قاصدکی فرستادم سلامی را
به درگاه خداوند
السلام...
سلامی که ندا سر می دهد...
الله من عیب و نقصی بر او بروز نمیکند...
خدای من عزتی دارد که هرگز به ذلت و خواری نمی رسد...
علمی دارد که هیچ چیز از او پوشیده نیست...
عظمتی دارد که قادر بر هر کار است...
من خدایی دارم که همچنان به خداوندی خدایم افتخار می کنم
و با شوق نامش را می سرایم...
خدایی که چه هنرمندانه میهمان قلبهای پرتلاطم انسانهاست...
ودلهای همیشه بیداراعجازمحبتش را
درپاکی و سلامتی او هویدا می کند...
او که با همه بدی ها بیگانه است
و علمش همه معلومات جهان را فرا می گیرد...
خدای من زمزمه ی مبهم دنیای هستی است
هم همه ی دلکش نبض پاینده ی دفتر گیتی است
خدای من هیچ صفتی از صفات نقص وعیب حوالی او را نمی گیرد
و همچنان سلامت یافته از عیب هاست
اومهربانست و مهر را باعث و بانی دل کرده
آنگاه که می خواهم به این همه عظمت و بزرگیت بنگرم
می دانم که چشمهایم را باید به وسعت آسمانت باز کنم
و جور دیگر ببینم اینهمه خوبی را...
وآن زمان به معنای شگرف و عمیقی با تو بودن را
در ندای تن چه زیبا می خواند...
وآرامشی را در بند شور هستی خواهم دید که آسمانم را
به اشک شوق می اندازد
افسوس گر بزرگ ترین بانوی قلم نیز باشم
قلم هایم در برابر تو به سجده می افتند
و یارای قلم زدن بر آن دقایق ناب ترنم حضورت نیستند...

بار الها...
دلم تمنای بهارت را دارد
بهاری که با آن طبیعتش
السلام بودن نامت را
در آینه گیتی جلوه گر ساخته...

گاهی واژه هایم در معنای شگرف حضورت گم می شود...
و من بدون واژه مینویسم آنهمه پاکی و مبرایی از نقوص...
و چه کودکانه فریاد میزنم همایون بادت اینهمه پاکی و سلامت...
و تو با چشمه ی خوبی هایت در بند شور هستی بار دیگر
دستان وسعت مهربانی هایت دست هایم را می فشارد...
ومن هق هقی غریب ...در حسرت خویشتنم...


بانوی قلم
لطیفه فاضلی
93/8/29








برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
pejmanava (پنج شنبه آذر ماه 13, 1393 8:55 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » شنبه آذر ماه 15, 1393 3:29 pm




مناجات الحی
یارب...
ای نبض پاینده ی هستی.
ای خدای خوبم که همه جا هستی ...
من امروز به این می اندیشم که چگونه
خاک دل را محکوم به کویر تنهایی کردم
شاخه های شسته ی خیال من هوس برگ ریزان دارد..
تا خزان افکارم را فریاد زندخدایی را که

الحی بودنش را الهام کرده
سزاوارمحکوم شدن به تنها گذاشتنم نبود.
گاهی سکوت کافیست برای توجیه دلم
که چه ظلمی بر نفس خویشتن کردم.
آن زمان که دم از تنهایی می زدم.
باید ابهام را پاک کردو فریاد شد آن خدایی را که
الحی و قادر...در هر مکان و زمان
مرا می بیند و نظاره گر اعمالم هست
و صدای مناجات های واژه هایم را
به هنگامه ی سحر می شمارد کیست؟؟؟؟
من امروز از ژرفای خیالم به یقین رسیده ام که
بهانه ی تنهایی جرم بزرگیست که به درگاه الوهیت دارم.
اکنون می دانم خدا در همین نزدیکی است
و خیره به افکار دلم.
ای خدایی که آسمان بی انتهای حضورت
مالال ازعشق به من بود مرا ببخش...
مرا ببخش که گاهی به زبانی آنچنان گستاخ بودم
که خودم را تک و تنها دیدم.
وتنهایی را تنها بهانه ایی برای گریه های شبانه ام داشتم...
مرا ببخش...

بانوی قلم
لطیفه فاضلی
93/7/2




برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
pejmanava (پنج شنبه آذر ماه 20, 1393 1:13 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » چهارشنبه آذر ماه 19, 1393 3:08 pm




مناجات" الباقی"

ای باقی و وافی
ای جاوید و پایدار

گاها در خلوت خانه ی متروک دلم
با تو سخنی دارم.از تو سوالی پرسم.
من دستهایم را برای اجابتم
سوی آسمانت دراز میکنم.آخر چرا؟
و چشمانم هرسویه به دنبالت
سر به سوی آسمانت است.آخر چرا؟
تو که در کنار منی...
تو که پیش روی منی...
دستان یاری سبزت در دستان من است.

تو که همیشه باقی و جاویدی و هرگز تمام نمی شوی.
گفته های تو ناگفته مانده از گفتارم...
به هر جایی که مینگرم دنیا
نقاشی آیتی از آیات تو را نقش بسته...

دستهای حضورت آرامش دریا را زلالی باران راو
بوی خوش عطر بهار را برایم هدیه آورده.

دیگر روی خطا رفتن ندارم.
تو آنقدر خیره به من آنقدر که یاد حضورت
ترنم دل انگیز عشق را در من آفرید.
اینهمه باقی بودنت سهم من است تا در آسمان بی انتهایت
اوج بگیرم و عشق را با تو تجربه کنم

بانوی قلم
لطیفه فاضلی
93/7/1









برای نویسنده این مطلب bahar تشکر کننده ها:
pejmanava (پنج شنبه آذر ماه 20, 1393 1:13 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط pejmanava » پنج شنبه آذر ماه 20, 1393 1:15 pm


سلام

فک کنم هقته ای یه بار بروز بشه بهتره .

با تشکر


برای نویسنده این مطلب pejmanava تشکر کننده ها:
bahar (پنج شنبه آذر ماه 20, 1393 3:22 pm)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
pejmanava
کاربر حرفه ای سایت
کاربر حرفه ای سایت
 
پست ها : 2997
تاريخ عضويت: جمعه آبان ماه 4, 1391 12:30 am
محل سکونت: Mahabad
تشکر کرده: 2893 بار
تشکر شده: 3332 بار
امتياز: 25740

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » پنج شنبه آذر ماه 27, 1393 3:59 pm







بار الها...
ای محبوب...
ای زنده ی پایدار.
تن من زخمی این روزگار است.
صدای ربنایم سکوت و خلوت
شبهای تار دلم را شکسته.
وتو همچنان بیدار.
دیروزهای من همه التماس تو
و اشکهای من همه سوگواری احساسم
تیک تاک های گذر ایام
تب تنهایی مرا برای رسیدن تو می پیماید.

بار الها...
هر روزه غبار غمی فصل آبی احساس مرا می شکند
واین درد در زاویه های وجودم می بارد
من قطره.قطره آب می شوم
تا به دریای عشق تو برسم
وآنوقت هرگز به ساحل بر نمیگردم.

بار الها..
من دراین حسرت های شبانه
و اینهمه شبهای بی صدا
هر روز میبینم شکستن هزار باره ی
جام وجودم را
ولی می دانم هر وقت که تو بخواهی
غیر ممکن می شود ممکن.
پس اندوهم را چه زیبا به دل می خرم
چون می دانم من نیز پله.پله...
زمان.زمان...به سوی تو می آیم.
دردهایم جاده ایی مستقیم بسوی توست.
واین زخم های روزگار
راه افق های روشن فردایم را می گشاید.
تا غبار اندوه را از سیرت و صورتم بزداید.


بانوی قلم
لطیفه فاضلی
93/6/12







نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » سه شنبه دي ماه 2, 1393 4:43 pm





مناجات
یا رئوف

ای سرچشمه ی رحمت و مهربانی
آن روز که سنگین ترین بارخطاهایم را بردوش می کشیدم.
سنگینی عمیقی احساس کردم.
آنقدر که نتوانستم خودم را ببخشم.
تن من زخمی ازخطایی که مشتی
می کوبید بر احساس تکیده ی دلم...
از خودم بیزاروگریزان بودم.
من ظلمی بر نفس خویشتن کردم که رویی
برای برگشتن پیش تو نداشتم.
ولی تو خودت آمدی کنارم.
من چون برگی خشک و ترک خورده بر خاک زمین افتاده بودم.
صدای لبخند تو را بر نبض احساسم شنیدم.
دستهایت را به سویم دراز کردی و به لبخندگفتی بلند شو...
*سر به سوی آسمانت دست من سویت دراز
هر دمی با آب دیده میکنم رو به نماز

خداوندا من تو را دیدم.چون کودکی که مادرش را
در هیاهوی جمعیتی بزرگ پیدا کرده.
چه کودکانه خودم را سخت به آغوشت پرتاب کردم.آ
غوش گرم و پرمهرت فریادی از دلم کشید که گفتم.

خدایا شکر که تو هستی...
خدایا شکر که صاحب و فرمانروای من
آنقدر بخشنده و مهربان است که وقتی
حتی خودم را نمی توانم ببخشم .او مرا می بخشد.

خدایا شکرت که تو را دارم...
سکوت سرد مرگ بار احساس ندامت.
بغض نیلوفری ام را چه غریبانه می شکند.
خدایا با حضور تو رد پای گناه از خیالم پاک می شود
و آرامشی عمیق در وجودم لانه میکند.

خدایا شکر که تو هستی
و دیگر دستی سیلی بر گستره ی احساسم نیست
دیگر کلامی ضربه های آهنین دلم نمی شود
دیگر نگاهی ظلمی بر پیکر بی جانم نمی شود
من به تو تکیه کرده ام.چون با حضورت
دنیای من دریا دریا آرامش است
این روزها واژه هایم فقط زیر نگاه تو معنا دارد .
چه مسرورم که هستی .
با نبودنت یتیم می شود دل بیچاره ی من
تو تمام واژه واژه غزلهای منی ...
نام تو همچون نوری بر دفتر سفید دلم جان گرفته است

*من به بوسه می نهم نام تو را بر دل خود
هر دمی نامت کنم طواف صد راز و نیاز

تا نامت را می برم اشک هایم در مقابلت به سجده می افتند
و نفس برای خضوعت سکوت می طلبد
نفس به نفسم فدای نام زیبای تو باد
عاشقانه دوست دارم آن حرمت نابت را كه
سطر سطر حضورت هنوزم چشمانم را خیس می‌کند
چه عاشقانه دوست دارمت


بانوی قلم
لطیفه فاضلی














نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » سه شنبه دي ماه 9, 1393 3:45 pm





مناجات
هوالشهید...

ملکا شنیدنی ها را تو می شنوی
و دیدنی ها را همواره میبینی.
ومن آنگاه که وزن خطاهایم بر شانه ی
تمام ثانیه های زندگیم سنگینی می کند.
تو چشم در چشم نگاهت گو با من سخن می گوید...
آنگاه خوب به یاد می آورم که

"الله الشهید" شاهد تمامی سطر به سطر
گناهانم بوده و هنوزم هست.
ومن نیز مسئولم بر یکایک اعمالم...
عشق آفرینا...
تو بهترین شاهد و گواهی...
شاهد بر زمینی که خود آفریدی
و زمینی هایت چگونه به دست سرنوشت جاری شده اند...
شاهد تمام رنگ و وارنگی های مردم زمانه بر زمینت...
وحتی شاهد آن پرنده ایی که پر پرواز گشوده و سر به افلاک کشیده...
شاهد تمام ستارگانی که چه پر نور به جمع عظیمی از نظم خاصی
در آسمان نیلگون عظمت تو حضور پیدا می کنند.
انگار به ندایی پیدا می شوند و به اشاره ایی پنهان...

ملکا...اگر لغزیدمو گاهی خطا رفتم.
ببخشایم که من باز هم کوله بار سنگین از گناه تن خسته ی خود را
به دست مهربانی هایت سپردم...

امروز در امتداد باورهای خط خطی گشته
زغفلت هایم بگو که تا کجا رفتم؟؟؟
آنچنان رفتم که تمام شدن فرصت هایم را
در پشت هاله ایی از اشک هایم دیدم...
و شروع کردم الفبای خویشتن را امروز من...
پاسخی آمد به دلم از ندای درون
تا کی می خواهی چشمهایت را ببندی بر فوت زمان...
وتا کی نشنیده بگیری حکایت های فنا شدن را...
انسان بودن است...
من با دلی به رنگ شب هنوز مات و مبهوت ثانیه های دنیا هستم.
که فرصتی باقی نیست و زمان می گذرد و آنجا
من با تمام خطاهایم آیا هم منزل می شوم؟؟؟
چه سخت واهمه دارم ازغفلت هایم و
خدایی که چرا خود را القهار نامید؟؟؟


بانوی قلم
لطیفه فاضلی

28/8/93



نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » دوشنبه دي ماه 22, 1393 3:58 pm




مناجات الحمید

فقط لایق ذات بی عیب خداست
خداوندا .ای فروغ دیدگانم.
ای چراغ روشن شب های تارم
من این را خوب می دانم که یک روز
همچون کبوتری بر شاخه های زندگی نشستم
و هر بار طوفان شداءد بالهای آرزویم را شکست.
و تنها یلدای حضورت مرا آرام میکرد.
خوشا به سعادتم که خدایی دارم که خدایی را خوب می داند.
ای کبریای بی همتا.من به درگهت شرمسارم
من بجای اینکه دل به صاحب دنیا ببندم
دل به خود دنیای دنی بستم و شکستم
و دیدم که غصه ها بال و پری دارند.
هر روز گذری دارند.بر این دل خسته و شکسته...
دنیای دنی من.آن رنگ به رنگی ها.
و ثانیه های ارغوانی را پشت هاله ایی از فردایم تمام کرد.
اما تو ای همای سعادتم.هیچ وقت تمام نشدی.
همه جا حاضر و ناظر بر اعمالم...
واین دل طغیان شده ی من
به جای اینکه خود را به تو بسپارد به زمینی ها سپرد...
وآنگاه بود که شدم کاغذی در باد
که قلم روزگار هر جایی که رسیدم خطی بر صحیفه ی دلم کشید.
ای عشق آفرینا.اما تو...رهایم نکردی
و من خوب به تفسیر ژرفای نگاهت رسیدم.
تو لحظه های ناب بی تکرارمی
که سخاوتت را چه خوب لمس کردم.
آن همیشه جاویدی که رحمش می شوید غبار دل .
تویی آن وسعت آسمان واژه های من
تویی آن منشاء عشق وافی سرود و غزلهایم تویی
اکنون که تو را در باب اسماءالحسنی موشکافانه می جویم.
شناخت حقیقت را پیدا کردم و می دانم که

الحمید تو طلوع پگاه روشنی هاست.
من هر رکعت در نمازم را ایستاده به اقامه ی تو حمدت را میخوانم
و اکنون می دانم چه کم است برای تو که بهترینی.
هر رکعت به نجوایی ز دل گویم الحمدالله رب العالمین.

آری تو رب العالمینی.صاحب جنات النعیمی.
تو رحمن و رحیمی.مالک روز دینی.صاحب آسمان و زمینی.

اکنون یقین دارم بی شک نام مبارک الحمید فقط و فقط لایق توست

بانوی قلم
لطیفه فاضلی
93/7/5







نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » دوشنبه دي ماه 29, 1393 1:06 pm




مناجات
هوالعزیز...

خدایا دستم بر آرزوهایم کوتاه است...
ولی صدای ربنای تمنایم به سویت بلند...
یارالهااکنون دل به تو و عرش ملکوتی تو بسته ام...
آنگاه که فهمیدم تو همان الله
العزیزی که من در همه ی
سختی های روزگار که هر دشمن قدرمتندی که سد راهم بود
باز تو بر همه ی قدرتها غالب و چیره گشتی
و دست الرحمانیتت را در دستهایم فشردی.
و دیدم که هیچ چیزی وجود ندارد که تو نتوانی در مقابلش بایستی...

یارب...
من هر روز تمناهایم را به دست قاصدک ها میفرستم برایت...
ولی امروز قاصدک هم خسته شده
از تمنای بی شمار دل من...
از طلوع خواسته های وقت و بی وقت
از سکوت خالی این دل پر غوغای من
قاصدک هم آشفتگی هایم را دیده و انگار رنجیده...
اما الله العزیز از تک تک آرمان هایم باخبر بود و قادر و قدرتمند...
آن روز که خدای من خود را
الله العزیز نامید.می دانست که
شدت قدرت و قوتش آنقدر هست به آنگونه ای که می تواند چیرگی خودش را
بر تمام دون دنیای هستی و جهانیان به نمایش بگذارد...
اما من چه...
دردم از این است که تمامی طول عمری که خدایم برایم مقدر کرده.
طاعت یزدان را چگونه کردم؟
طاعتی که شایسته ی آن فرمانروای هستی باشد چرا نکردم ؟

وای بر من...
و بر این درد من اینهمه گریه دارم...
کار دنیای دنی مرا از سوی درگاهش گمراه کرد.
پشت بر مشغله های دنیایی چرا نکردم ؟

وای بر من...
از غرور و جاهلیت نیز همینطور گذشتم و نشستم...
عمری که العزیز به من هدیه داده به چه آسانی بر باد کردم و رفتم

وای برمن...
طاعت و عبادت و شب زنده داری برایم چقدر مشکل بود
مشکلم را به قرآنی چرا آسان نکردم

وای بر من...
در رکوع و در سجود و در قنوت دل
یادی از الطاف آن یزدان چرا نکردم؟

وای بر من...
یا الله العزیز به صد زاری لا تقنطوا های تو را
در این شبهای تارم می خوانم...
و تمام امیدم به لا تقنطوا های تو دارم.

یا عزیز...
مرا دریاب...دریاب

بانوی قلم
لطیفه فاضلی
















نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

Re: ஜஜ ترنم زمزمه هایی با خدا ஜஜ

پستتوسط bahar » سه شنبه بهمن ماه 14, 1393 3:33 pm





هوالغنی

خداوندا به هر نامت صفاتی از خودت را هویدا میکنی
وبه هر حکمتت عملی را روشن...
یکی می دهی در عالم تاج بخت
یکی را پایین میکشی از خاک و تخت
یکی را دست سعادت می کشی برسرش
یکی هم لباس شقاوت میکنی بر تنش
تمام بندگان و تمام خلایق نیازمند تو هستند
و تو خود بی نیاز از عالم.
ما چقدر نیازمند کمال و توانگری و
بزرگواری تو هستیم
یا غنی...
تو به یک آن گلستان میکنی آتش را بر خلیل
چقدر زیبا می رهانی مومنان را و چه جمیل
همه ی ما سلسله وار منشور احسان توییم
به هر امری که میکنی توقیع فرمان توییم

خداوندا...
تو به بندگانت فرمان می دهی تا تو را بخوانند و صدا بزنند...
وآنگاه از سر فضل و کرم خویش دعاهایمان را اجابت میکنی
و هر چقدر میبخشی و عطا میکنی
هیچ از ملک و پادشاهی و کمال تو کم نمی شود
خدای من...چه زیبا و القریب است
خدای من...بر همه عمل ها الحسیب است
خدایا...تو چقدر غنی هستی که چه نعماتی را جاودانه و فراوان
به اهل بهشت می بخشی و هیچ از ملک تو کم نمی شود
تو چقدر
غنی هستی که در یک آن به تمام آرزوهای بنده هایت
لباس اجابت میپوشانی و هیچ چیزی از تو محدود نمی شود
تو چقدر
غنی هستی که واحد و یگانه و بی نیاز از
همدم هستی و هرگز احساس نیاز نمیکنی
خدای من...بر تمام قلمرو اعمال بنده هایش چه بصیر است
و بر تمام ناگفته ها و نشنوده ها چه خبیر...
خدای من...بر راز و نیازهای بندگانش چه مجیب
لیک بر خطای بندگانش نیست نهیب

بانوی قلم
لطیفه فاضلی







نماد کاربر
bahar
مدیر انجمن
مدیر انجمن
 
پست ها : 3506
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 15, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 5837 بار
تشکر شده: 5121 بار
امتياز: 33890

بعدي

بازگشت به شعر و نوشته های ادبی

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 4 مهمان