بسم ربی
ان ربی قریب مجیب
پیش از غزوه احد همه ی صحابه دعا می کردند که خداوند آنان را بر قریش پیروز بگرداند.
هنگامی که عبدالله بن جحش دست به دعا برداشت گفت: خداوندا ! من از تو می خواهم که فردا وقتی با دشمن رو به رو شدیم، مردی قدرتمند را نصیبم بگردانی، به خاطر تو با او بجنگم و او با من بجنگد، سپس بینی و گوشم را ببرد و هنگامی که فردا به دیدار تو آمدم، بگویی: ای عبدالله ! چرا بینی و گوشت بریده شده است؟ من بگویم: به خاطر تو و رسولت و بگویی: راست گفتی.
اگر کمی بنگریم می بینیم که صحابه به دنبال چیزی بودند که روز قیامت شاهد و گواه باشد بر ایمان و صداقت آنها.
نمی دانم فردا من چه چیزی را شاهد و گواه بگیرم، نمازهایم را که تا الله اکبر می گویم فرصت را غنیمت می شمارم که برنامه روزانه ام را تنظیم کنم و یا نمازهای صبحم را که قضا می شوند، روزه ام را که فقط شکمم روزه است یا اخلاقم را که تحمل شنیدن کوچکترین انتقاد را ندارم، اخلاصم را که خداوند می داند چقدر خالص است یا توکلم را که تا اتفاقی بر خلاف آنچه می خواهم می افتد انگار که تمام دنیا بر سرم خراب شده، یا... یا... .
خداوند هنگامی که در مورد قیامت و آماده کردن توشه برای آن سفر بدون برگشت سخن به میان می آورد می فرمایند: « فاستبقوا » ، اما هنگامی که از دنیا می گویند، می فرمایند: « فامشوا » .
آیا مطابق این دو آیه زندگی می کنیم؟ تنها مشکل در زندگی دنیایی ایستادن است. انسان با راه رفتن هم در این دنیا به آنچه می خواهد می رسد چون قلم ها برداشته شده است و جوهر ها خشکیده پس فقط نباید ایستاد. اما برای آخرت باید تلاش کرد، دوید، سبقت گرفت چون قلم بدست خودمان است و داریم می نویسیم. نه فقط اینکه تمام توشه ی قیامت را در نماز و یا یک عمل صالح خلاصه کنیم. انسان عاقل کسی است که با نیت خود عاداتش را به عبادات تبدیل می کند و اجر و ثواب می گیرد، کسی است که آنچنان برای دنیا کار می کند که انگار همیشه در این دنیا خواهد بود و آنچنان برای قیامت تلاش می کند که انگار در اولین فرصت و در اولین ایستگاه بار سفر را می بندد، تعادل بین این دو را اگر رعایت کنیم چه می شود! چرا باید از کسانی نباشیم که خداوند در مورد آنها از لفظ « رجال » استفاده می کند؟ چرا باید از کسانی باشیم که خداوند در مورد آنها می فرمایند: « من یعبد الله علی حرف»؟
همه چی بر می گردد به خودمان، به صداقتمان نسبت به الله، نسبت به عهد و پیمانی که بسته ایم، نسبت به گفتن روزی پنج بار با صدای بلند « اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسوا الله »
فردای قیامت حمزه با جگری پاره پاره به خاطر الله، می آید. عمر با شکمی زخمی، حسین با لبی تشنه و ... . من و تو در کوله بارمان چه داریم که بتوانیم سرمان را بالا بگیریم و با افتخار بگوییم « هاوم اقرووا کتابیه »؟