...:: یک داستان + یک سوال + پاسخ از شما ::...

در این بخش مطالب متفرقه مربوط به زمینه دینی قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

...:: یک داستان + یک سوال + پاسخ از شما ::...

پستتوسط maysam_b » دوشنبه فروردين ماه 7, 1391 7:10 pm

یک همایش در خصوص بیداری جوانان و آشنایی آنان با دین مبارک اسلام در یکی از کشورهای غربی انجام گرفت یکی از سخنران های آن همایش می گوید : پس از پایان سخنرانی جوانی نزدم آمد و گفت: جناب شیخ می خواهم با شما صحبت کنم. گفتم با کمال میل. گفت: من تحت تاثیر حرف های شما قرار گرفته ام و به خدا جز توبه تصمیم دیگری ندارم.
گفتم: تصمیم درستی گرفته ای. به بخشش الله و به خیر او امیدوار باش..

در حین صحبتم با او درباره ی فضیلت توبه متوجه شدم که نگاهش ناگهان بسوی زمین متوجه می شود . دوباره یه من نگاه می کند. سپس به من گفت: شیخ! می شه من رو برنی؟

با تعجب گفتم: بله؟!
گفت: می شه من رو بزنی؟
گفتم: جدی می گویی؟
گفت: بله. جدی می گم.
گفتم: چرا؟

گفت: الان که دارم با شما حرف می زنم مست هستم. سعی می کنم حواسم رو جمع کنم اما عقلم تحت کنترل خودم نیست. به خدا من به دنبال خیر هستم، خواهش می کنم توی سرم بزن تا حواسم بیاید سر جایش!

تعجب کردم... این اولین باری که توی چنین موقعیتی قرار می گرفتم...

گفتم: چند سال داری؟ گفت: 18 سال
گفتم: فقط 18 سالت هست و گرفتار الکل هستی؟! اگر پدرت از این مساله باخبر شود چه خواهی کرد؟
گفت: خدواند پدرم را هدایت کند. و چیزی نگفت. گفتم: چرا؟ گفت: چون پدرم شرب خمر را یادم داده!

گفتم: پدرت مشروب خور است؟ گفت: بله، همینطور برادرم و عموهایم. من هم مدتهاست گرفتارم.
ادامه داد: تعجب خواهید کرد اگر بگویم تنها انسان صالح توی خانواده ی ما مادرم است. الان حدود 30 سال است که مادرم با پدرم زندگی می کند و پدرم و همه ی خانواده اینطور هستند. پدرم ما را به کشورهای دیگر می برد و ما را با خود به رقاصخانه ها می برد و مادرم را هم مجبور می کرد که همراه ما بیاید... مادرم توی آن محل فساد فقط سرش را زیر می انداخت و می گفت: سبحان الله... الحمدلله... لا اله الا الله... الله اکبر... تا اینکه برمی گشتیم.

میخواهم توبه کنم شاید خداوند چشمان مادرم را به توبه ی من روشن کند...

گفتم: جز مشروب خوری، مشکل دیگری هم داری؟ او هم گناهان بزرگ دیگری را نام برد...

بهش گفتم: نماز هم می خوانی؟ گفت: نه، چهار سال می شود نماز را ترک کرده ام. فقط توی مدرسه گاهی نماز می خوانم، آن هم بدون وضو!

گفتم: عجیب است! چهار سال بدون نماز؟ انجام این گناهان با ترک نماز خیلی طبیعی است. پروردگار می گوید: «نماز از فحشا و منکر باز می دارد» (سوره ی عنکبوت:45)

به او گفتم: اگر جدی هستی شروع به نماز خواندن کن، همینطور دست از نوشیدن مشروب بردار و همه ی فواحش را ترک کن. اگر واقعا جدی هستی بعد از یک هفته خواهم دیدت...

بعد از یک هفته به دیدنم آمد. گفتم چه کار کردی؟ گفت: قسم به خدا که حتی یک نماز را ترک نکرده‌ام و نه حتی یک جرعه مشروب به دهانم نزدیک نکرده ام...

گفتم: حتما دوستانت را عوض کن.  مطمئن باش خداوند به جای آنها دوستان خوبی به تو خواهد داد. یک هفته بعد باز بیا پیش من.

دفعه ی بعد که او را دیدم گفت: مژده بده شیخ! دوستان قدیمی را رها کردم. همینطور از گوش دادن ترانه های بی معنی دست کشیده ام. الان هم روزی حداقل یک جزء کلام الله را می خوانم و همینطور نمازهای سنت را هم می خوانم و هر عمل خیری که از دستم بربیاید بین خودم و خدایم انجام می دهم.

الان احساس می کنم در سعادت و خوشبختی بزرگی سیر می کنم. سعادتی که دنیا به اندازه ی آن ارزش ندارد و جز در طاعت پروردگارم جای دیگری آن را پیدا نخواهم کرد.

با خودم گفتم: سبحان الله! رحمت پروردگار چه بزرگ است... تا قبل از یک ماه همین جوان در حال مستی با من حرف می زد و الان نماز تهجدش هم ترک نمی شود و نور ایمان از صورتش نمایان است!...

خب عزیزان الان لازم است که به حال و وضع خود بنگریم بی شک هریک از ما ایمان خود را میدانیم چقدر است این سوالات را برای خود تشریح کنیم و به جواب آنها فکر کنیم :
در کدام گناه اصرار میکنیم ؟  در کدام عبادت کوتاهی میکنیم ، از کدام گناهان خود را دور کرده ایم ، خودمان را بیشتر به کدام عبادت نزدیک کرده ایم ، آیا نمازهایمان را کامل میخوانیم ؟ آیا خواندن قرآن در برنامه روزانه مان هست ؟ رفتارمان با پدر ، مادر ، اعضای خانواده و دوستانمان چگونه است ؟ به چه اندازه در کارهایمان رضایت خداوند را در نظر می گیریم ؟ آیا خود را برای خدای متعال خالص کرده ایم ؟ آیا از حجاب لذت می بریم ؟ آیا از نگاه نکردن به نامحرم لذت می بریم ؟ آیا در نماز خواندنمان احساس آرامش داریم ؟ آیا در جامعه اعلام وجود می کنیم یا مسلمان بودنمان را پنهان می کنیم ؟ آیا می توانیم به خود افتخار کنیم که مسلمانیم ؟  
به جوابهایی که به سوالات داده ایم فکر کنیم ؛ تا چه اندازه دین اسلام را در زندگیمان پیاده کرده ایم ؟ تا چه اندازه از اعمال خود راضی هستیم ؟


دعوت به یک گفتمان :
به نظر شما کوتاهی جوانان ما در چه زمینه ای است ؟ راهکار برای رفع آن ؟
(امکان دارد آن کوتاهی در خود ما هم نیز باشد که قطع به یقین هست .)
يادمان باشد كه زنگ تفريح دنيا هميشگي نيست ، زنگ بعد حساب داريم ..!!

برای نویسنده این مطلب maysam_b تشکر کننده ها: 4
Ramin (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), SharakamPawa (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), abdulrahman (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), bahar (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 28.57%
 
نماد کاربر
maysam_b
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 203
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 10, 1390 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 193 بار
تشکر شده: 316 بار
امتياز: 80

پستتوسط SharakamPawa » سه شنبه فروردين ماه 7, 1391 1:58 am

راستش کاک میثم داستانی که مطرح کردی برای من خیلی بیگانه بود؛ بیگانه از این جهت که من نه مثل دوران جاهلیت اون جوان هستم و نه مثل دوران هدایتش!
خدا رو شکر نه اهل خمر و ... هستم و متاسفانه نه اهل نماز تهجد و روزه های مستحب و ... !


اما قسمت دوم مطلبتان قابل تامل بود ؛ که نقاط ضعف و قوت من چه چیزهایی هستند و سوالاتی که باید از خود بپرسم، که چرا این کار را انجام می دهم و چرا آن کار را انجام نمی دهم؟!

رستگاری و موفقیت ما در هر دو دنیا وابسته به این سوالات است! در رابطه با سوالاتی که من باید از خود بپرسم و جوابهایی که باید برایشان پیدا کنم. البته جوابی نباشد که فقط بگویم جواب داده ام بلکه جوابی باشد که فطرت پاکم بدان راضی باشد.

امیدوارم هر چه زودتر در پی سوالات و جوابهایم بروم .



در رابطه با سوال پایانیتان و دعوتتان به گفتمان؛ سوال بسیار مشکلی را مطرح نموده اید، رسیدن به جواب سوالتان همراه با روش های عملی یعنی برطرف نمودن قسمت بزرگی از مشکلات جامعه .

بهرحال چون خود ما جوان هستیم و با مشکلات موجود عملاً دست و پنجه نرم می کنیم، از کاستیهای جامعه بیزاریم و تمایل به برطرف شدنشان داریم، نظر و رایمان برای حل این مشکلات بسیار اهمیت دارد.

خب سوال مطرح شده بیشتر به جنبه دینی و اعتقادی جوانان (خودمان) مربوط می شود، اما بی ربط نیست که کوتاهی های دیگرمان را هم به جنبه اعتقادیمان مربوط سازیم و حتی پسرفت ها و عقبگردهای جوامع اسلامی را در تمام جنبه ها به اعتقاد و ایمان مردمانش ربط دهیم. سخن از پیشرفتهای علمی، معماری های باشکوه اسلامی، خدمات و توسعه جامعه اسلامی به بشریت در دوران شکوفایی اسلامی برایمان جای بسی افتخار دارد و اما با کمال تاسف وضعیت اکنونمان جای بسی شرمندگی و خجلت!!!

به سهولت می توان به جواب این سوال ها دست یافت (البته جوابی کلی) و آن هم دوریمان از کتاب هدایت و بیگانه بودن قرآن، برای ما .
ریز شدن و جزئی نمودن جواب ها کار مشکلی است که من در اینجا بدان نمی پردازم.

مشکل من و من ها این است که از منفی ها (گناه) بیزارم اما با این وجود از مثبت ها (عبادت به معنای عام) هم زیاد لذت نمی برم، گاهی اوقات واقعا نماز می خوانم که فقط خوانده باشم و نه اینکه با خالق زیبایی ها ارتباط برقرار کنم و ... .

کوتاهی اول و  اصلی به خودم باز می گردد. اما با این وجود گاهی اوقات از عالمان و عاملان شریعت واقعا دلگیر می شوم، که چرا وظیفه خود را بدرستی انجام نداده اند و نمی دهند. مگر وظیفه آنها انتقال فهم صحیحی از دین به من نیست ( البته آن هم در زمان خاص خودش) .
بهرحال گلایه و شکایت از خود و اطرافیان زیاد است و نمی توان همه چیز و هر چیزی را در اینجا بیان نمود.

یکی از اصلی ترین کوتاهی های بیشتر جوانان عدم شناخت از خود است (خود نشناسی!) . نداشتن اعتماد و اعتقاد پولادین به درست بودن دستورات و شریعت اسلام از خودنشناسی ها و خدانشناسی ها نشات می گیرد که موجب گردیده جوانان به هر قالبی خود را درآورند و به سهولت رنگ بازند.


جوابهای من شد : دوریمان از قرآن - خودنشناسی
راهکار هم ساده است. دوستی و الفت با قرآن - خودشناسی
چطور و چگونه دست یافتن به این راهکارها هنوز برای خودم هم روشن نشده، پس دوستان لطف نمایید راهکار (چطور و چگونه) ارائه دهید .


هرچند که حرفهایم تمام نشده اما بخاطر طولانی نشدن که احتمالا باعث مطالعه نکردن نظر هم بشود سخنانم را به اتمام می رسانم.

برای نویسنده این مطلب SharakamPawa تشکر کننده ها: 2
abdulrahman (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), maysam_b (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
SharakamPawa
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 359
تاريخ عضويت: چهارشنبه آذر ماه 8, 1390 12:30 am
محل سکونت: Pawa Shar
تشکر کرده: 329 بار
تشکر شده: 364 بار
امتياز: 380

پستتوسط mashreghi » سه شنبه فروردين ماه 8, 1391 2:34 pm

کاک میثم مطلبت قشنگ بود اینم یه مطلب برای تکمیل گفته هات

قایق‌های نجات یوسف (علیه السلام) از امواج پرتلاطم گناه
جای پرسش است که یوسف (علیه السلام) چه رویه‌ای در پیش گرفت که توانست به توفیق الهی از این آزمون سربلند بیرون بیاید؟ اینک به پاسخ این سؤال می‌پردازیم:
1-               خوف و خشیت الهی: ترس از خدای متعال عامل بازدارنده‌ای است که انسان را از انجام هر گناه و عمل زشتی باز می‌دارد. چنانچه رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) در حدیثی بدین نکته اشاره کرده است که خدای متعال در روزی که سایه‌ای جز سایه‌ی او وجود ندارد، هفت گروه را زیر سایه‌ی خود قرار می‌دهد که از آن جمله مردی است که زنی زیبا و دارای موقعیت او را به سوی خود فرا می‌خواند و او می‌گوید: من از خدا می‌ترسم.
2-               توفیق و یاری الهی: خدای متعال می‌فرماید:
(وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ)(یوسف: 24).  @آن زن قصد یوسف کرد و اگر یوسف برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ آن زن می‌نمود!.

بدین‌سان یوسف (علیه السلام) از گناه و واکنش نادرست در قبال آن زن رهایی یافت. چنانچه خدای متعال می‌فرماید:
(وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ) [یوسف: 24]. @آن زن قصد یوسف کرد و اگر یوسف برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ آن زن می‌نمود. بدین‌سان بدی و کردار زشت را از او دور کردیم. او از بندگان مخلص و خالص‌شده‌ی ما بود!.
دقت کنید که خدای متعال نمی‌فرماید: تا او را از زنا و بلا دور سازیم؛ بلکه می‌فرماید: تا بلا و زنا را از یوسف دور سازیم. چنین بیانی خیلی بلیغ‌تر و رساتر است.
هرچقدر که انسان بیشتر بر خدا توکل نماید و اسباب عفت و پاکدامنی را در پیش بگیرد، به همان نسبت خدای متعال نیز او را بیشتر از پلیدی حفاظت می‌نماید و توفیق الهی بیشتر شامل حالش می‌گردد. رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) به ابن عباس (رضی الله عنه) فرمود: «احْفَظِ اللَّهَ يَحْفَظْكَ» یعنی: «خدای را پاس بدار تا خدا نیز تو را پاس بدارد». این حدیث بدین معناست که دستورات و نواهی الهی را رعایت کن تا خدای متعال نیز امور دین و دنیایت را در حفظ و امان خویش قرار دهد و البته اگر دین و ایمان مسلمان در حفظ و امان خدا قرار گیرد، به مراتب بهتر است.
3-                گریز یوسف (علیه السلام) از زمینه‌ها و انگیزه‌های معصیت: یوسف (علیه السلام) از خدایش ترسید و پس از آنکه برهان الهی را دید، فرار را برقرار ترجیح داد و به سوی درب گریخت. آنجا بود که زن عزیز مصر (زلیخا) برای جلوگیری از فرار یوسف (علیه السلام) پیراهنش را گرفت و بدین ترتیب پیراهن یوسف (علیه السلام) از پشت پاره شد.
گریز انسان از محل معصیت و فرارش از انگیزه‌ها و زمینه‌های گناه یکی از عوامل بازدارنده در برابر گناهان و پلیدی‌هاست و به انسان در سپردن کارهایش به خدای یکتا کمک می‌نماید. چنانچه در حدیثی به شخص قاتلی اشاره شده که پس از کشتن یکصد نفر نزد عالمی رفت و از او در باره‌ی گناهش پرسید؛ آن عالم به قاتل توبه‌کار پیشنهاد کرد که برای رهایی از این گناه از شهر و دیارش که محل گناه و معصیت او بود، به دیار صالحان و نیکوکاران هجرت نماید.
امروزه نیازی نیست که دختران و پسران جوان برای رهایی از گناه از شهر و دیار خود کوچ نمایند، بلکه باید خیلی جدی تصمیم بگیرند که با دوستان ناباب قطع‌رابطه کنند و به جای آنان دوستان نیک و خداترسی برگزینند و از تمام انگیزه‌های گناه دوری نمایند.
4-                دعا و تضرع به درگاه الهی: یوسف (علیه السلام) دست دعا به درگاه خدا برداشت، و  گفت:
(قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ)[یوسف: 33].
«ای پروردگار من! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مرا به سوی آن فرا می‌خوانند و اگر شر نیرنگ ایشان را از من باز نداری، شیفته‌ی آنان می‌شوم (و بدین‌سان دامنم به گناه آلوده می‌گردد) و در زمره‌ی نادان‌ها قرار می‌گیرم».
زمانی که یوسف (علیه السلام) از چنین دعا و درخواستی بی‌نیاز نبود، قطعاً دیگران بیش از او نیازمند این هستند که عفت و پاکدامنی را از خدای متعال مسألت نمایند، زیرا دعا همان وسیله‌ای است که پیوند انسان را با خدای متعال برقرار می‌سازد. به همین خاطر رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) همواره در دعاهایش چنین می‌گفت: «اللَّهُمَّ رَحْمَتَكَ أَرْجُو، فَلَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ وَلَا أَقَلُّ مِنْ ذَلِكَ».
«یعنی: بار خدایا! به رحمت تو امیدوارم؛ پس مرا به اندازه‌ی چشم به هم‌زدنی به خودم واگذار مکن و نه کمتر از آن».
5-                نیکوکاری فرمانبرداری و تقواپیشگی یوسف (علیه السلام) او را مشمول رحمت و توفیق الهی گردانید. چنانچه خدای متعال می‌فرماید:
(وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ) [یوسف: 24]@آن زن قصد یوسف کرد و اگر یوسف برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ آن زن می‌نمود. بدین‌سان بدی و کردار زشت را از او دور کردیم. او از بندگان مخلص و خالص‌شده‌ی ما بود!.
از این رو هر چقدر که انسان اهل طاعت و بندگی خدا باشد و دستورات الهی را رعایت کند، به همان نسبت بیشتر در حفظ و امان الهی قرار می‌گیرد و در اطاعت و بندگی خدا استوارتر می‌ماند و بدین ترتیب شایستگی توفیق و یاری الهی را به دست می‌آورد.
6-                ترجیح‌دادن زندان بر گناه و معصیت: یوسف (علیه السلام) زندان را بر گناه و معصیت ترجیح داد و گفت:
(قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ)[یوسف: 33].

«ای پروردگار من! زندان برای من خوشایندتر از آن چیزی است که مرا به سوی آن فرا می‌خوانند».
بدین ترتیب وقتی کار به اینجا رسید، خدای متعال یوسف (علیه السلام) را یاری داد و اذیت و آزاری هم که به یوسف (علیه السلام) رسید، از نوع مصایب و سختی‌های زودگذر دنیا بود.
الهم اجرنی من النار

برای نویسنده این مطلب mashreghi تشکر کننده ها: 2
abdulrahman (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am), maysam_b (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 14.29%
 
نماد کاربر
mashreghi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 184
تاريخ عضويت: يکشنبه مهر ماه 23, 1390 12:30 am
محل سکونت: روانسر -سنندج
تشکر کرده: 30 بار
تشکر شده: 230 بار
امتياز: 50

پستتوسط maysam_b » چهارشنبه فروردين ماه 9, 1391 11:14 am

milady نوشته است:جوابهای من شد : دوریمان از قرآن - خودنشناسی
راهکار هم ساده است. دوستی و الفت با قرآن - خودشناسی
چطور و چگونه دست یافتن به این راهکارها هنوز برای خودم هم روشن نشده، پس دوستان لطف نمایید راهکار (چطور و چگونه) ارائه دهید .


جوابهایتان دقیقا همان چیزی بود که من میخواستم عزیزان به آن بپردازند اما دور شدن از سنت پیامبر هم یکی دیگر از موارد است ؛
و اما رسیدن به راهکارها :
دوستی و الفت با قرآن و سنت :
1- برنامه ریزی برای مرور لفظ قرآن ( حداقل روزی 5 صفحه )
2- برنامه ریزی برای نگاه به تفاسیر مختلف آیات قرآن و تدبر در آن ( حداقل روزی 2 صفحه )
3- پیاده کردن سنت پیامبر در زندگی .

و اما خود شناسی :
که به نظر من اصلی ترین موضوعه ، چراکه اگه آدمی خود را نشناسد نمی تواند قرآن و سنت را در زندگیش جاری سازد . برای همین کار باید :
1- به خود بنگریم که کی هستیم ؟  در جامعه چه جایگاهی داریم ؟ و این را برای خود شرح دهیم ..
2- عظمت خداوند را در نفس خویش مشاهده کنیم ..
3- تصمیم بگیریم که زندگی کنیم .. وقت ها ، فرصت ها و عمر گرانبهایمان را بی خود و بی جهت از دست ندهیم ..


توضیحات من کافی نیستند اگه دوستان مطلبی در این راستا دارند لطفا بفرمایید ..
و لطفا بیشتر روی این تمرکز کنید که چرا وضعیت جوانان ما این است حالا در هر زمینه ای ... و لطفا راهکار هم ارائه بدید ..

ممنون
يادمان باشد كه زنگ تفريح دنيا هميشگي نيست ، زنگ بعد حساب داريم ..!!

برای نویسنده این مطلب maysam_b تشکر کننده ها:
abdulrahman (يکشنبه ارديبهشت ماه 7, 1392 2:51 am)
رتبه: 7.14%
 
نماد کاربر
maysam_b
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 203
تاريخ عضويت: پنج شنبه اسفند ماه 10, 1390 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 193 بار
تشکر شده: 316 بار
امتياز: 80


بازگشت به متفرقه

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 4 مهمان