.

در این بخش مطالب متفرقه مربوط به زمینه دینی قرار داده می شود

مديران انجمن: CafeWeb, Dabir, Noha, bahar

پستتوسط Mmm » يکشنبه اسفند ماه 21, 1390 12:39 pm

abdolmahdi نوشته است:
شما با اين استدلال كه عمر اين كار را فرض نكرد و اين كار الگويي براي واجب شدن بر مسلين نشد معناي بدعت را نفي فرموديد و من عرض كردم تعريف خود شما از بدعت شامل پديد آمدن هر امري مي شود ولو واجب نباشد پس استدلال شما بر خروج اين كار از معناي بدعت درست نيست.




به نکته ی ظریف و جالبی اشاره فرمودید. شما درست میفرمایید، قرار نیست بدعت بودنِ یک امر مشروط به وجوبِ آن باشد! اما خیلی از بدعتها هم هستند که بصورتِ واجب، علی الخصوص واجبِ کفایی درآمده اند و منظور بنده همین بود!! به هرحال تذکر شما بجا بود، ولی فکر نمیکنم این تذکر، دیگر استدلالهای بنده را تحت الشعاع قرار داده باشد و ضعفِ آنها را اثبات کرده باشد!
در ضمن اگر من قضیه ی فرض بودن یا نبودن را مطرح کرده ام دلیلش آن نیست که بدعت را در واجبات محدود کرده باشم؛ بلکه به آن خاطر است که «ترس از فرض شدن» علتِ جماعت نخواندنِ تراویح بود و این ترس فقط در زمانِ رسول(ص) وجود داشت و این استدلال هم فرموده ی خودِ رسول(ص) است و این استدلال هم به معنای تحریم آن تا ابد نیست، بلکه جواز آن را مقّید به خروج از یک بازه ی زمانی یا یک مقطع مکانی خاص کرده است.

به هر حال شما اندکی بحث را بهم پیچاندید و گره ی نیمه کور گفتگویمان را کورتر کردید! میتوانید بار دیگر چند نظر آخر من را که در همین رابطه نوشته ام بخوانید، ولی اینبار آنجایی که خودتان از آن خُرده گرفته اید را نخوانید و از آن بگذرید؛ شما در آن همه نوشته ی من فقط به یک جمله چنگ زده اید، تازه من آن جمله را فقط از بهر رفع یک شبهه مطرح کرده بودم و نمیدانستم چنین بحثی را به همراه خواهد داشت!!


عربها جمله ای مشهور دارند که میگوید: کسی که در حال غرق شدن است به خس و خاک و خاشاکِ پیرامونش چنگ میزند، هرچند که میداند آن خاک و خاشاک او را نجات نخواهد داد!!


abdolmahdi نوشته است:
جناب متين  از شما بعيد است كه با احتمال وجود معناي عرفي براي كلمه بدعت از معناي ظاهر و شرعي آن دست برداريد درحاليكه هيچ شاهدي در كلمات صحابه و ديگران بر وجود همچنين معنايي نيست و مخصوصا اينكه اين كلام در مورد شرع و امري ديني صادر شده است پس بهتر همان است كه خودتان تصريح فرموديد: «به هرحال، ما کاری به حرفِ عمر نداریم، بلکه کاری را که او انجام داده بررسی میکنیم.»




اولا از من هیچ چیز بعید نیست!!!!!!
ثانیا شما هیچ دلیلی برای اشتباه بودنِ دیدگاهِ من نیاورده اید و فقط من را سرزنش کرده اید!
ثالثا شما از کجا انقدر مطمئنید که میگویید چنین کلمه ای فقط معنای شرعی دارد و فاقدِ معنای عرفی است؟!!
رابعا من برایتان یک مثال (واژه ی قضا)  آوردم که ثابت میکند برخی اصطلاحات شرعی، دارای معنای عرفی هم هستند. منظور خداوند و رسولش(ص) از بکار بردنِ آن اصطلاحات فقط معنای شرعی است؛ اما سایر مردم ممکن هم به معنای شرعی آن اصطلاح را استعمال کنند هم به معنای عرفی؛ پس شما نمیتوانید با اطمینان کامل اصحاب را از بکاربردنِ آن اصطلاح به معنای عرفی معاف کنید!!

به هرحال اگر تمامی دلایل فوق را نتوانستید هضم کنید، بازهم همان حرف را میزنیم و آن اینکه شما عمل سیدنا عمر(رض) را بررسی کنید؛ البته بررسی هم کردیم و من دیگر لزومی نمبینم  بازهم آنها را تکرار کنم. میتوانید نظراتِ اخیر را در پستِ فوق بخوانید.



abdolmahdi نوشته است:
جناب متين ؛ پس شما قائليد الان هم مي توان همچنين كاري را در شريعت انجام داد يعني اگر درموردي كه پيش زمينه قبلي بوده ولي به علتي در زمان پيامبراكرم صلي الله عليه وآله نسخ شده مي توان حكم سابق را برآن جاري نمود به دليل اينكه ديگر علت وجود ندارد؟! چقدر بعيد است اين حرف را شما قائل باشيد!!!



بازهم که با سرزنش کردن میخواهید سر و ته قضیه را به هم بیاورید!! این سرزنشها برای من استدلال نمیشود دوستِ عزیز!! بله؛ من میگویم اگر رسول(ص) آن پیش زمینه را (قولا یا فعلا و یا تقریرا) برای ما فراهم کرده باشند میشود! و برایتان دلیل هم می آورم:

بازهم میگویم اگر من قضیه ی فرض بودن یا نبودن را مطرح کرده ام دلیلش آن نیست که بدعت را در واجبات محدود کرده باشم؛ بلکه به آن خاطر است که «ترس از فرض شدن» علتِ جماعت نخواندنِ تراویح بود و این ترس فقط در زمانِ رسول(ص) وجود داشت و این استدلال هم فرموده ی خودِ رسول(ص) است و این استدلال هم به معنای تحریم آن تا ابد نیست، بلکه جواز آن را مقّید به خروج از یک بازه ی زمانی یا یک مقطع مکانی خاص کرده است.

از این نمونه ها زیاد داریم که رسول(ص) برخی از امور را به دلایلی انجام نداده اند و از استدلالهای ایشان میتوان دریافت که آن امور در شرایط بخصوصی نمیتوان انجام داد و در شرایط مطلوب انجام آن امور مجاز است!

برای نمونه، رسول(ص) به مادرمان عایشه(رض) میفرمایند:
«لو لا حَدَثانُ قَومِکِ بِالکُفر، لَنقَضتُ الکَعبَةَ »
«(ای عایشه) اگر قوم تو جدیدالعهد به کفر نمی بود، کعبه را تخریب میکردم و از نو میساختم.»

رسول(ص) به خاطر اینکه فتنه ی عوام را برانگیخته نکنند، از انجام چنین امری خودداری کردند، اما این به آن معنا نبود که اگر کسی بعدها آمد و کعبه را ویران کرد و دوباره بازسازی کرد، دیگر مسلمان نیست و مرتکبِ بدعت و یا کفر شده باشد. زیرا از استدلال رسول(ص) میتوان دریافت که اگر علتِ بازدارنده ی آن امر (یعنی جدیدالعهد به کفر بودنِ مردم) دیگر وجود نداشته باشد، میتوان آن کار را انجام داد.

در قضیه ی تراویح هم اینگونه است. علتِ بازدارنده خواندنِ تراویح بصورتِ جماعت، همان «ترس از فرض شدن» بود که خودِ رسول(ص) به آن اشاره کرده اند. پس اگر زمانی این علتِ بازدارنده از بین برود، جواز انجام آن کار وجود دارد.

البته نمونه هایی دیگر را داریم که رسول(ص) جواز انجام آن را داده بودند اما  بعدها آن را حرام کردند. نمونه اش همان صیغه یا متعه یا ازدواج موقت است!
از حدیثِ رسول چنین بر می آید که حرام بودنِ متعه ابدی است، نه مقید به یک وضع زمانی یا مکانی! این هم حدیث:

حدیث در منابع اهل سنت:
«همانا رسول خدا(ص) در روز خيبر ، از متعه با زنان و خوردن گوشت خرهاي اهلي نهي فرمود. »
(منبع: صحيح بخاري ، كتاب المغازي ، باب غزوة خيبر ، حديث شمارة 4216 – صحيح مسلم ، كتاب النكاح ، حديث شماره 29 و هامش إرشاد ساري ، ج6، ص 129و 130)


حدیث در منابع شیعه:
«از حضرت علي نقل مي كنند كه ايشان فرمودند: پيامبر اكرم -صلي الله عليه وسلم- در روز فتح خيبر گوشت الاغ و نكاح موقت و متعه را حرام گرداندند.»
(منبع: وسائل الشيعه ، شيخ حرّ عاملي ، ج14 ، ص441 و ج21، ص12 – التهذيب ، شيخ طوسي ، ج2 ، ص 186 و ج 7 ، ص251 – الاستبصار ، طوسي ، ج 3 ، ص 142)





امیدوارم از شیوه ی خطابتم ناراحت نشده باشید و فکر نکنید که من نسبت به شما سوء نظر دارم!!!
در راه حق موفق باشید.





نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط Irshad » يکشنبه اسفند ماه 21, 1390 1:59 pm

عبد المهدی؟؟؟!!!  :roll:  :roll:
تزوّد للّذي لابدّ منه       ــــ      فإنّ الموت ميقات العباد
أترضی أن تکون رفيق قومٍ  ــــ  لهم زادٌ و أنت بغير زاد
نماد کاربر
Irshad
کاربر کوشا
کاربر کوشا
 
پست ها : 9
تاريخ عضويت: يکشنبه اسفند ماه 20, 1390 12:30 am
محل سکونت: روانسر
تشکر کرده: 2 بار
تشکر شده: 14 بار
امتياز: 0

پستتوسط abdolmahdi » چهارشنبه اسفند ماه 24, 1390 6:39 pm

با عرض سلام مجدد خدمت همه دوستانم مخصوصاً جناب شاكر عزيز :)
شاكر مي گويد:«بنده خيلي علاقه اي به ورود به اينطور بحثها ،كه غالباً همراه غيبت و تهمت به ديگران مي باشد و موجب جدال بي ثمر مي شود، ندارم»

جناب شاكر ؛ اگر از شما سؤالي در مورد تعارض برخي احاديث بشود جواب نمي دهيد چون باعث تهمت و غيبت مي شود؟
شما هم مثل كاك متين با حسن ظن به بنده وارد بحث نشديد ، خدا شاهد است غرض من از طرح اين مشكل فقط رفع ابهام و اشكال خودم هست نه اهانت و افتراء به كسي و ثمره اين بحث را براي خود مهم و پرفايده مي دانم از مسؤلين سايت و همه دوستان مي خواهم اگر خلاف مقررات سايت اقدامي كرده ام متذكر شوند ممنونم.

شاكر مي نويسد:«اگر در مطالعاتتان به كتب شرح احاديث هم مراجعه مي كردي حتماً اين اشكال برايتان حل مي شد چرا كه جمع بين روايت « كل محدثة بدعة و كل بدعة ضلالة » و روايت « نعمت البدعة هذه» بخوبي توضيح داده شده است.»

همانطور كه شما نقل كرديد برخي علما مثل :امام شافعي ،نووي ،زرقاني ،شوكاني، قرافي ، ابن جوزي ، ابن حجر عسقلاني و... روايت عامِ « كل بدعة ضلالة»  را تخصيص زده و قائل شده اند :هر بدعتي مذموم نيست ،حتي برخي مانند جلال الدين سيوطي از قول علماء نقل مي كند كه بدعت به پنج قسم:واجب،مستحب ،مكروه ،حرام و مباح تقسيم مي شود ، ولي اگر به كلمات علماي بزرگي مثل ابن تيميه و شمس الدين ذهبي و شاطبي وعطيه بن محمد وبيشتر متأخرين مراجعه فرماييد به انحصار بدعت در حرام  و عموميت ضلالت آن مواجه مي شويد ؛ به اين توضيح شيخ الاسلام ابن تيميه دقت كنيد:
«بيَّن أن كل بدعة ضلالة بصريح السنة ومنطوقها، حيث ذكر الرسول صلى الله عليه وعلى آله وسلم أن «كل بدعة ضلالة»وأن «شر الأمور محدثاتها»وأن «كل محدثة بدعة»وما زعمه بعض الناس من أنه ليس كل بدعة ضلالة، فهو مصادم لقول الرسول صلى الله عليه وعلى آله وسلم، ومشاقَّة له.(اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة أصحاب الجحيم لتقي الدين أبو العباس أحمد ابن تيمية المجلد 1ص 66)

لذا با اين توضيح دقيق و صريح ،ديگر محلي براي تقسيم بدعت به ممدوحه و مذمومه باقي نخواهد ماند بلكه هر بدعتي حرام است و موجب ضلالت.
ولي اشكال به همينجا ختم نمي شود زيرا همين علماء در معناي جمله: «نعمت البدعة» گفته اند كه بدعت در اينجا به معناي لغوي بكار رفته است و معناي شرعيِ آن مورد نظر نبوده لكن اين توجيه هم مبتلا به اشكال است :
اوّلاً: معناي لغوي بدعت اينست: كلّ امر حادث من دون مثال سابق. در حاليكه اگر قبول كنيم اين حكم بدون سابقه بوده پس با معناي شرعي و اصطلاحي آن چه فرقي دارد؟!  
ثانياً:در كتابهايي كه هم جنبه لغوي دارند و هم جنبه شرعي مثل النهاية ابن اثير ، در اين حديث معناي لغوي بدعت تطبيق داده نشده بلكه به غلبه استعمال آن در معناي مذموم اعتراف شده است:

«نعمت الْبِدْعَة وَهَذِه لما كَانَت من افعال الْخَيْر وداخلة فِي حيّز الْمَدْح سَمَّاهَا بِدعَة ومدحها لِأَن النَّبِي عَلَيْهِ السَّلَام لم يسنها لَهُم وانما صلاهَا ليَالِي ثمَّ تَركهَا وَلم يحافظ عَلَيْهَا وَلَا جمع النَّاس لَهَا وَمَا كَانَت فِي زمن أبي بكر وَإِنَّمَا جمع عمر النَّاس عَلَيْهَا وندبهم إِلَيْهَا فَبِهَذَا سَمَّاهَا بِدعَة......... وَأكْثر مَا يسْتَعْمل الْبِدْعَة عرفا الذَّم انْتهى.
ثالثاً:  وقتي اين كلمه در مورد يك امر شرعي بكار مي رود همين قرينه است بر لحاظ معناي شرعي بدعت و نمي توان حمل بر معناي لغوي آن نمود چنانچه شارح كتب حديث و محقق معاصر جناب محمدبن صالح العثيمين به اين مطلب اذعان نموده است:
«أجاب بعض العلماء بأن المراد بالبدعة هنا البدعة اللغوية لاالشرعية، ولكن هذا الجواب لا يستقيم، كيف البدعة اللغوية وهي صلاة؟
والصواب أنها بدعة نسبية بالنسبة لهجران هذا القيام بإمام واحد» شرح الأربعين النوويةالمؤلف: محمد بن صالح بن محمد العثيمين (المتوفى: 1421هـ)ص287


با همه اين تمحّلات و توجيهات، يك وجه قانع كننده و بدون اشكال براي استعمال اين جمله : «نعمت البدعة هذه» كه بتواند در مقابل عموم « كل محدثة بدعة و كل بدعة ضلالة وكل ضلالة في النار» مقاومت كند نيافت نشد درحاليكه وجود هيچكدام از دو كلام را هم نمي توان انكار نمود.پس دوست گرامي چه كنيم؟!





هميشه حق را بپذير حتي اگر برايت تلخ باشد.
نماد کاربر
abdolmahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 139
تاريخ عضويت: يکشنبه دي ماه 17, 1390 12:30 am
محل سکونت: استان مركزي
تشکر کرده: 25 بار
تشکر شده: 35 بار
امتياز: 130

پستتوسط shaker » يکشنبه اسفند ماه 28, 1390 10:32 am

با سلام خدمت جناب آقاي عبدالمهدي
بااينكه همواره در مطالبم بناي احترام را نسبت به دوستان داشته ام لكن بعداز مطالب اخير شما ، بر نظر خود كه : عدم علاقه به ورود به اينگونه بحثهاست، مصمم تر شدم چرا كه غالباً خواسته يا ناخواسته  به نسبتهاي غير واقع و غير قابل قبول كشانده مي شود وهمين ، خلاف شرع است.
اين آخرين پستي است كه در اين بحث از من مي بينيد ولي جناب، كمي آهسته تر و با احتياط قدم برداريد و اگر واقعاً طالب حق هستيد مواظب سقوط در پرتگاه هلاكت و اهانت باشيد!!
در جمع بين اخبار ، بالاخره بايد در مفهوم يكي از دوطرف ، تخصيص يا تقييد بزنيم تا از تعارض در امان باشيم و با اشكال تراشي در توضيحات بزرگان به اين هدف نمي رسيم. برفرض كه همه راهها بسته باشد لكن ما  قائل به معصوم بودن احدي نيستيم مگر انبياء آنهم فقط در ابلاغ وحي، البته تا وقتي باب توبه باز است هم نمي توان كسي را متّهم به گناه و معصيت نمود كه اين خود گناهي نابخشودني است.
بنابراين در هيچ صورتي اشكال شما موجب سردرگمي و حيرت در عقائد اصيل و ناب اسلامي نمي شود.  
اميدوارم خداوند همه ما را از ظلمت جهل به نور علم و حكمت ، هدايت فرمايد .
وفّقنا الله و إياكم لمرضاته تعالي والسلام عليكم و رحمة الله .
حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
نماد کاربر
shaker
کاربر فعال
کاربر فعال
 
پست ها : 56
تاريخ عضويت: شنبه آبان ماه 13, 1390 12:30 am
تشکر کرده: 16 بار
تشکر شده: 97 بار
امتياز: 120

پستتوسط Mmm » يکشنبه اسفند ماه 28, 1390 2:00 pm

ابتدائا بک نکته ی کنکوری را بر نوشته هایم مقدم کنم و آن اینکه:
سنتِ الهی بر این است که هر کدام از علما و اندیشمندانِ دینی هم در فتواها و رأی هایشان مرتکبِ خطا بشوند، تا مشخص شود چه کسی حق پرست است و چه کسی شخصیت پرست! پس هیچگاه اینگونه مبپندارید که یک عالم و اندیشمند، صرفِ اینکه دارای نام و اعتبار است، پس از خطا هم مبرّا و معصوم است.
همچنین تقسیم بندیهای بدعت، ثمره ی تلاش عقل در فهم نقل است و هر اندیشمندی آنچه را که استنباط نموده برایمان مطرح کرده است. و این احتمال وجود دارد که رأی و تعریف و تقسیم بندی های یک عالم نسبت به عالم دیگر قوی تر و جامع تر باشد. و جایز نیست کسی بیاید و رأیِ یک عالم مشهور و معتبر را بیاورد و آن را دستاویزی برای اثباتِ حرف خودش قرار دهد. زیرا ما علمای زیادِ دیگری را نیز داریم که برای بدعت تقسیم بندی حسنه و سیئه را قائلند و دلایلی قوی هم برای آراء خود دارند!!
پس هیچوقت نباید تلاش کنیم از آراء علمای معروف برای اثباتِ صحتِ نظر خود سوءاستفاده بکنیم.
در ضمن ضعفِ اجتهادِ یک عالم هیچوقت ارزش و منزلتِ او را نزدِ اهل سنتِ نمیکاهد زیرا اهل سنت در رواباتِ خود دارند که رسول(ص) می فرماید اگر مجتهدی در اجتهادش خطا نکرده باشد دو اجر و اگر خطا کرده باشد یک اجر نزدِ خداوند دارد. پس در هر دو صورت گناهبار نیست و نزدِ ما محترم و با عزت است.




بنده ی مهدی من بار قبل هم خدمتت عرض کردم که هیچ سوءظنی نسبت به کسی ندارم؛چرا الکی میخواهی با این روش خودت را برای سایرین مظلوم جلوه دهی؟ اتفاقا همین که شما نزدِ خود می پندارید که من نسبت به شما سوءظن دارم،خود یک سوءظن است!! تازه این سوءظن را به بهتان هم ارتقاء داده و بنده را «مشبّه به» برای دیگران قرار داده اید!!

در ضمن کسی نگفته شما خلافِ قوانین سایت رفتار کرده اید! اما بدانیم که افراط در پرداختن به موضوعاتِ اساسی هم منجر به انحراف میشود و ما را از خیلی چیزهای دیگر منحرف می سازد.
از ظاهر واکنشهایتان کاملا مشهود است که فقط میخواهید جوابِ کاربران را بدهید و گویا قبلا هدفت را مشخص کرده ای و با «سوگیریهای قبلی»  میخواهی تن به مجادله بدهی و در نهایت برای خودت و برای دیگران اثبات کنی که کسی حریفت نمیشود و در گفتگو و مجادله توانا هستی و دیگران برایت «به به و چه چه» بکنند و خودت هم به قول کؤردها «گز گز بالـا بکنی»(و به قول فارس ها هم « از فرطِ شادی در پوستِ خود نگنجی.»!!)

دوستِ من، من نمیگویم بحثی که شما میکنید بی ارزش است و اکنون در اولویت نیست؛ اتفاقا من پرداختن به موضوع بدعت را از مهم ترین امور میدانم و بسیاری از مشکلاتِ مسلمانان امروزی را در دینداری بی توجهی به این موضوع میدانم! بررسی موضوع تراویح هم برایم جالب بود و آنرا مفید هم ارزیابی کرده ام. اما احساس میکنم چیزی برای بحث باقی نمانده و آنچه که قرار باشد گفته شود، گفته شده، و دیگر پیچیدن به پاچه ی این موضوع بی فایده است، و حتی ممکن است تاثیر مثبتِ خود را از دست بدهد.

اگر بحث، جواب دادن و کم نیاوردن باشد، مطمئن باش زبانِ من درازتر از آنی است که فکرش را بکنی و اگر قرار باشد حقیقتِ یک موضوع با کمیتِ آن موضوع رابطه ی مستقیم داشته باشد، شک نکن طومارهایی برایت مینویسم که هیچوقت به انتهایش نرسی و عمرت برای خواندش کفایت نکند!  

این فیلمهایی که برخی برای مجادله کردن و به چالش کشاندنِ دیگران بازی میکنند، من خود در دورانِ راهنمایی و دبیرستان کارگردانیشان را کرده ام!
سیاه کردنِ کسی خودش زغال میفروشد، یک شوخی بی مزه بیش نیست!
دوستِ من، این رفتارها شایسته ی یک انسانِ عاقل و بالغ نیست و مطمئنم شما پخته تر از آنی هستید که من فکر میکنم و یقین دارم قلبا نیتتان خیر است، پس بیایید ظاهرمان را نیز با نیتمان هم جهت سازیم.

بازهم میگویم، به اندازه ی کافی در مورد تراویح بحث کردیم، مطمئن باش نوشته هایت در این تالار امانت میماند و در آینده هرکس که بخواهد میتواند نوشته های همه ی کاربران را بدونِ سانسور بخواند. و ما ارزیابی را به عهده ی خودشان میگذاریم.


اگر مایل باشید موضوعی دیگر را بررسی کنیم، و آن بررسی مشروعیت یا ممنوعیتِ ساختار اسم کسانی مانند شما است!
مثلا عبدالحسین،عبدالمهدی و...
حاضرید این موضوع را بررسی کنیم؟!!

نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط abdolmahdi » سه شنبه فروردين ماه 1, 1391 6:27 pm

با سلام و آرزوي سالي سرشار از موفقيت و پيشرفت براي همه پينوسيهاي محترم

جناب شاكر مي نويسد: بعداز مطالب اخير شما ، بر نظر خود كه عدم علاقه به ورود به اينگونه بحثهاست مصمم تر شدم چرا كه غالباً خواسته يا ناخواسته  به نسبتهاي غير واقع و غير قابل قبول كشانده مي شود وهمين ، خلاف شرع است.

بزرگوار؛ من هم سعي كردم با كمال ادب ، نقل اقوال كنم چرا شما بد تلقّي ميكنيد؟ كجاي مطالب رد و بدل شده  مبتني بر نسبتهاي غيرواقع بود و كدام قسمت مشتمل برخلاف شرع بود؟
شاكر مي گويد:« ما  قائل به معصوم بودن احدي نيستيم مگر انبياء آنهم فقط در ابلاغ وحي، البته تا وقتي باب توبه باز است هم نمي توان كسي را متّهم به گناه و معصيت نمود»

آقاي شاكر ؛ اينكه ما نبايد كسي را متّهم به گناهي بكنيم قبول است ولي آيا بررسي دليل يك عمل شرعي  و  دقّت در صحّت و اعتبار آن و جمع كردن اقوال بزرگان دراين مورد ، هلاكت و معصيت و بي احتياطي است؟!!!
البته قابل ذكر است كه اتفاقاً در موضوع موردبحث ، روايات صحيحه اي داريم كه : توبه  قابل قبول نيست و جبران ناپذير است. :« وَأَمَّا أَنَّ صَاحِبَهَا لَيْسَ لَهُ مِنْ تَوْبَةٍ:
فَلِمَا جَاءَ مِنْ قَوْلِهِ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ: «إِنَّ اللَّهَ حَجَرَ التَّوْبَةَ عَلَى كُلِّ صَاحِبِ بِدْعَةٍ
» .( الاعتصام للشاطبي (متوفى: 790هـ)ج1ص164)


بهرحال از جسارتي كه به زعم شما نموده ام استغفار مي كنم  و از اينكه در اين مقاله با شما هم سخن شدم خرسندم واز شما حلاليت مي طلبم.
متشكرم- دوست شما ؛ عبدالمهدي


هميشه حق را بپذير حتي اگر برايت تلخ باشد.
نماد کاربر
abdolmahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 139
تاريخ عضويت: يکشنبه دي ماه 17, 1390 12:30 am
محل سکونت: استان مركزي
تشکر کرده: 25 بار
تشکر شده: 35 بار
امتياز: 130

پستتوسط Mmm » سه شنبه فروردين ماه 1, 1391 9:55 pm

عبدالمهدی حلالی؛ حاضری روی اسمت بحث کنیم؟!
نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط abdolmahdi » شنبه فروردين ماه 12, 1391 6:59 pm

با عرض سلام و آرزوي توفيق خدمت همه برو بچه هاي پينوسي مخصوصاً هم مباحثه اي گرامي ام  كاك متين :)
ببخشيد مدتي مسافرت بودم و دسترسي به سايت و مطالبش نداشتم لذا با كمي تاخير  ادامه بحث را دنبال مي كنيم :

متين مي گويد: « عربها جمله ای مشهور دارند که میگوید: کسی که در حال غرق شدن است به خس و خاک و خاشاکِ پیرامونش چنگ میزند، هرچند که میداند آن خاک و خاشاک او را نجات نخواهد داد!!»

جناب متين؛ تعجب مي كنم،آيا معروضات بنده كه نقل قول علماء و بزرگاني چون امام شافعي و نووي و ذهبي و ابن تيميه بود كه عمري كلمات و مواعظشان را شنيده و عمل نموده ايم چنگ زدن به خس و خاشاك است.مواظب باشيد مبتلا به اهانت به علماء نشويد! من سعي كردم در نقل اقوال آنها به احدي بي حرمتي نكرده باشم.
متين مي گويد: «شما از کجا انقدر مطمئنید که میگویید چنین کلمه ای فقط معنای شرعی دارد و فاقدِ معنای عرفی است؟!! »

اگر شما در محاورات و كلمات صدر اسلام  تاكنون شاهدي داريد كه كلمه«بدعة » در معناي عرفي ديگري غير از معناي شرعي آن بكار رفته بفرماييد تا استفاده كنم در غير اينصورت با صِرف ِاحتمال وجود معناي ديگر، نمي توان از معناي ظاهر و متبادر به ذهن اين كلمه دست برداشت.
متين مي گويد:« اگر تمامی دلایل فوق را نتوانستید هضم کنید، بازهم همان حرف را میزنیم و آن اینکه شما عمل سیدنا عمر(رض) را بررسی کنید»

با مطالعه كامل در سيره سيدنا عمر به موارد متعددي برخورد مي كنيم كه اعمالي شبيه نماز تراويح توسط ايشان ابداع شده است و اشكال نه تنها مرتفع نمي شود بلكه قوت هم پيدا مي كند .
لطفاً به برخي از آنها توجه فرماييد:
1.     امام مالك در كتاب موطأ كه اولين كتاب فقهي مسلمين است آورده است: ( أَنَّهُ بَلَغَهُ أَنَّ الْمُؤَذِّنَ جَاءَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ يُؤْذِنَهُ لِصَلَاةِ الصُّبْحِ فَوَجَدَهُ نَائِمًا فَقَالَ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ فَأَمَرَهُ عُمَرُ أَنْ يَجْعَلَهَا فِي نِدَاءِ الصُّبْحِ)
يعني : مؤذني براي اذان صبح نزد عمر آمد و او را درحال خواب ديد پس گفت: الصلاة خير من النوم، لذا عمر دستور داد اين جمله را در اذان صبح قرار دهند.
2.     در كتاب صحيح مسلم ج2ص914 حديث 1249 آمده است: حَدَّثَنِي حَامِدُ بْنُ عُمَرَ الْبَكْرَاوِيُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ، عَنْ عَاصِمٍ، عَنْ أَبِي نَضْرَةَ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ فَأَتَاهُ آتٍ فَقَالَ: إِنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ وَابْنَ الزُّبَيْرِ اخْتَلَفَا فِي الْمُتْعَتَيْنِ، فَقَالَ جَابِرٌ: فَعَلْنَاهُمَا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ نَهَانَا عَنْهُمَا عُمَرُ، فَلَمْ نَعُدْ لَهُمَا "
يعني: جابر گفت: ما هر دو متعه ( متعه حج و متعه نساء) را در زمان رسولخدا انجام مي داديم تااينكه عمر ما را از آن دو نهي كرد و ما ديگر به سراغ آن دوكار نرفتيم.
3.     باز در كتاب صحيح مسلم ج2ص1099 حديث(1472) آمده است:« حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، وَمُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ، وَاللَّفْظُ لِابْنِ رَافِعٍ، قَالَ إِسْحَاقُ: أَخْبَرَنَا، وَقَالَ ابْنُ رَافِعٍ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ ابْنِ طَاوُسٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " كَانَ الطَّلَاقُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِي بَكْرٍ، وَسَنَتَيْنِ مِنْ خِلَافَةِ عُمَرَ، طَلَاقُ الثَّلَاثِ وَاحِدَةً، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: إِنَّ النَّاسَ قَدِ اسْتَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ قَدْ كَانَتْ لَهُمْ فِيهِ أَنَاةٌ، فَلَوْ أَمْضَيْنَاهُ عَلَيْهِمْ، فَأَمْضَاهُ عَلَيْهِمْ "
يعني: ابن عباس مي گويد: سه طلاق دريك مجلس در زمان رسولخدا و ابوبكر و دوسال از خلافت عمر در حكم يك طلاق بود ولي عمر گفت: همانا مردم در كاري كه برايشان مهلت داده شده تعجيل مي كنند پس اگر طلاق آنها را امضاء كنيم( يعني سه طلاق را محاسبه كنيم) بهتر است پس اينچنين نمود.
البته هركدام از اين موارد به توضيح و بحث بيشتر نياز دارد ولي چون جناب متين چندبار از سيره و روش سيدنا عمر ، سخن به ميان آوردند خواستم عرض كنم موارد مشابه بحث ما در سيره ايشان وجود دارد كه نياز به  تامّل و تدبّر بيشتري دارد و با گفتن يك كلمه ، كلام ختم نمي شود.

متين مي گويد:« سنتِ الهی بر این است که هر کدام از علما و اندیشمندانِ دینی هم در فتواها و رأی هایشان مرتکبِ خطا بشوند، تا مشخص شود چه کسی حق پرست است و چه کسی شخصیت پرست!»

البته كه حق پرستي امري مطلوب و مورد قبول همه است و ذكر اختلاف اقوال بزرگان براي بررسي بيشتر مسأله و يافتن بهتر حقيقت است پس جاي دلگيري و ناراحتي نيست.
متين مي گويد:« جایز نیست کسی بیاید و رأیِ یک عالم مشهور و معتبر را بیاورد و آن را دستاویزی برای اثباتِ حرف خودش قرار دهد. زیرا ما علمای زیادِ دیگری را نیز داریم که برای بدعت تقسیم بندی حسنه و سیئه را قائلند و دلایلی قوی هم برای آراء خود دارند!! »

بزرگوار؛ من كه حرفي  نزدم تا با قول شخصيتي آنرا اثبات كنم فقط تعارض ظاهري بين دو كلام را با اقوال علماء پيگيري كردم و تقاضاي جمع بين روايات و اقوال بزرگان، آيا اين كار از نظر شما ناپسند است؟

متين مي گويد:« پس هیچوقت نباید تلاش کنیم از آراء علمای معروف برای اثباتِ صحتِ نظر خود سوءاستفاده بکنیم. »

ببخشيد آقا متين؛ آيا تحقيق و اثبات يك نظريه با استناد به آراء علماي بزرگ و معروف، كاري ناشايست و ممنوع است و سوء استفاده ناميده مي شود؟!!!

متين مي گويد:« بدانیم که افراط در پرداختن به موضوعاتِ اساسی هم منجر به انحراف میشود و ما را از خیلی چیزهای دیگر منحرف می سازد...احساس میکنم چیزی برای بحث باقی نمانده و آنچه که قرار باشد گفته شود، گفته شده، و دیگر پیچیدن به پاچه ی این موضوع بی فایده است، و حتی ممکن است تاثیر مثبتِ خود را از دست بدهد. »

به نظر من انسان يا نبايد بحثي را شروع كند و يا بايد تا رسيدن نتيجه قابل قبول ادامه دهد وهمانطور كه ملاحظه مي كنيد هنوز جواب مقبول و غيرمخدوشي نسبت به تعارض ظاهري دو روايت ، بيان نشده است.
البته چون شما شروع كننده بحث بوديد هروقت بفرماييد بحث را خاتمه مي دهم و از همه دوستان مخصوصاً كسانيكه با سعه صدر بحث را دنبال كردند ممنونم.   8)
متين مي گويد:«اگر مایل باشید موضوعی دیگر را بررسی کنیم، و آن بررسی مشروعیت یا ممنوعیتِ ساختار اسم کسانی مانند شما است! مثلا عبدالحسین،عبدالمهدی و... حاضرید این موضوع را بررسی کنیم؟!!»

ببخشيد درست متوجه منظورتان نشدم و نفهميدم اشكالتان به چه موضوعي است لطفاً در صورت امكان  بيشتر توضيح دهيد.
با تشكر- دوست شما؛ عبدالمهدي






هميشه حق را بپذير حتي اگر برايت تلخ باشد.
نماد کاربر
abdolmahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 139
تاريخ عضويت: يکشنبه دي ماه 17, 1390 12:30 am
محل سکونت: استان مركزي
تشکر کرده: 25 بار
تشکر شده: 35 بار
امتياز: 130

پستتوسط Mmm » شنبه فروردين ماه 12, 1391 9:07 pm

بنده ی مهدی انصافا نظری به عنوانِ مطلبم بینداز  و ببین بحث را از کجا به کجا منحرف کرده ای!
آیا من  «معرفی روشهای کسر بدعت از سنت» را از شما خواسته ام یا  «معرفی برخی تناقضات در روایات» را!!
من پیش تر هم به عرضت رسانده بودم که عنوانِ مطلبم «معرفی روشهای کسر بدعت از سنت» است و  درخواست هم کرده بودم که اگر حرفی برای گفتن داری سعی کن فقط پیرامون عنوانِ همین مطلبم باشد!! ولی گوش ندادی و موضوع تراویح را مطرح کردی!! به هرحال جوابت را دادم و شما هم چیزهای دیگری گفتی؛ و من هم ترجیح دادم دیگر ادامه ندهم و قضاوت و ارزیابی را به خوانندگان واگذار نمایم.
زیرکانه روی بررسی موضوع تراویح پافشاری کردی.

الان هم  بحث را زیاد تخصصی کردی و یقینا اگر به قول معروف بهت «پــا» بدهم دیگر سوار مطلب میشوی و اینجا را به «اتحادیه ی بررسی مسائل فقهی» تبدیل خواهی کرد و دیگر هیچ!!!! اینگونه نمیشود!!  اگر شما واقعا هدفت رسیدن به حقیقت است به مدارس علوم دینی اهل سنت مراجعه کن و با فقها گفتگو کن شاید به نتیجه رسیدی!!

ظاهرا به خاتم المباحث بودنِ من هم ایمان آورده ای!! از هم اکنون، فرمانِ اتمام بحث را صادر کردم و هرگونه ادامه دادن را حرام میکنم!!
البته خودت میتوانی در موضوعی دیگر بحثت را پیگیری نمایی و سئوالاتت را مطرح کنی و اگر تناقضی در روایاتِ اهل سنت می بینی آن را به دنیا معرفی کنی؛ ولی خواهشا در این پست این کار را نکن؛ نمیخواهم بیشتر از این، این پست را تحریف کنی!!

پس بازهم تکرار میکنم مسائلت را در مطلبی جدید مطرح کن، شاید کسی آمد و  سئوالاتت را جواب داد!

اگر حقیقت همراه توست، پس خدا توفیقت دهد!
نماد کاربر
Mmm
 

پستتوسط abdolmahdi » دوشنبه فروردين ماه 14, 1391 8:26 am

سلام عليكم
ازاينكه باز در اين پست مطلب مي نويسم فقط براي رفع اتهام است
كاك متين؛ درسته كه عنوان مقاله شما «معرفي راههاي كسر بدعت از سنت » هست ولي همانطور كه ابتداي نظرات هم عرض كردم تا معناي جامعي براي بدعت ذكر نكنيم نمي توانيم در مورد كسر آن صحبت كنيم و شما به اين نظر من پاسخ نداديد؛ اينطوري شد كه وارد معناي بدعت و نقل اقوال علماء در مورد آن شدم پس اولاً اصلا انحرافي در بحث صورت نگرفته بلكه لازمه و مقدمه بحث شما واقع شده ثانياً همه اتهام انحراف از بحث اصلي را به گردن من نياندازيد چراكه  شما خودتان با بعضي ديگر از اعضاء  بحث را به اينجا كشانديد. در هر صورت از هم بحثي با شما در اين مدت خوشبختم و برايتان آرزوي موفقيت دارم.
هميشه حق را بپذير حتي اگر برايت تلخ باشد.
نماد کاربر
abdolmahdi
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 139
تاريخ عضويت: يکشنبه دي ماه 17, 1390 12:30 am
محل سکونت: استان مركزي
تشکر کرده: 25 بار
تشکر شده: 35 بار
امتياز: 130

پستتوسط Mmm » دوشنبه فروردين ماه 14, 1391 1:51 pm

بنده ی مهدی، من دیگر نمیــــــــــــــــــــــــــــــدانم چه بگویم!!
آخه مردِ حسابی مگر بنده عرض نکردم که فرض را بر این میگیریم که علمای اسلام یک کار را بدعت میدانند، اما مردم عوام آن کار را بعنوانِ یک سنتِ اجدادی پذیرفته اند و حاضر به ترکِ آن کار نیستند! هر چند که انجام آن کار ممکن است سود هم داشته باشد، اما مضراتش فراتر از مزایایش است!!!
شما به عنوان یک مسلمان چگونه با این رفتار اجتماعی برخورد میکنید؟؟!
آیا رک و صریح به آنان میگویید؟ آیا ابتدا آگاه بودنتان را نسبت به دین و دلسوز بودنتان را نسبت به آنان اثبات میکنید و سپس رک و صریح به آنان میگویید؟؟؟ آیا آگاه بودنتان را نسبت به دین و دلسوز بودنتان را نسبت به آنان برایشان اثبات میکنید اما برای اینکه مبادا آنان فکر کند که شما از ایشان بدتان می آید و یا نسبت به دین جاهلید، گفتنِ اینکه آن کار بدعت است را به تعویق می اندازید؟؟؟
آیا اصلا به آنان نمیگویید که آن کار بدعت است تا بتوانید در آینده به اهدافِ سیاسی و جایگاهِ اجتماعی و دینی خاصی که مدِنظرتان است برسید؟؟ آیا آنان را در حوضچه ی جهالتِ خود وا میگذارید و آنان را از خطایشان آگاه نمیسازید تا مبادا در جامعه شایع شود که شما شمسی هستید و القابِ دیگری را به شما نسبت دهند؟؟؟ آیا با دلایل و توجیهاتِ ساختگی که مانندِ تساویهایِ معادلاتی میباشد آنان را در بدعت همراهی میکنید؟؟

نماد کاربر
Mmm
 

Re: روشهای کسر بدعت از سنّت!

پستتوسط hoda » دوشنبه ارديبهشت ماه 30, 1392 6:59 pm

بابا آقای لطفی خیلی ازشون سخت گرفتی خوب شاید بیچاره ها وقت نکردن یا ......
" الهی ! اشک چشمی، سوز آهی فروزان خاطــری، روشن نگاهــــی زهرسو بسته شـــــد درهای امید کلیدی ، رخنه ئی ، راهی پناهی"
نماد کاربر
hoda
کاربر ویژه
کاربر ویژه
 
پست ها : 192
تاريخ عضويت: چهارشنبه ارديبهشت ماه 4, 1392 11:30 pm
تشکر کرده: 1849 بار
تشکر شده: 305 بار
امتياز: 3040

قبلي

بازگشت به متفرقه

چه کسي حاضر است ؟

کاربران حاضر در اين انجمن: بدون كاربران آنلاين و 10 مهمان