روانشناسي و برداشت ما از آن
نويسنده: عثمان ایراندوست
مي دانيم كه گسترش دامنه علم، همه ابعاد زندگي كنوني را در بر گرفته تا جايي كه علم و آگاهي مهمترين اولويت براي زندگي در جوامع كنوني مي باشد كه توانسته است انسان را در قالب هاي گذشته به مدرنيته و پست مدرن بكشاند
و زمينه مناسبي را براي رشد استعدادهاي بشر فراهم كند؛ از اين رو ميتوان گفت تجربهها و پيشرفتهاي كنوني، حاصل تلاش خستگي ناپذير صدها و هزاران دانشمند در دورههاي مختلف علوم تجربي، انساني، رياضي، فيزيك مي باشد كه انسانها را از مرحلهاي به مرحله ديگر سوق ميدهد تا به اهداف خود نايل آيند. با بيان اين حقيقت ميتوان گفت كه روانشناسي يا روانكاوي نقش بسزايي را در اين امر ايفا ميكند؛ زيرا بستر انديشههاي نو را در روح و روان انسان همچون دانهاي ميكارد كه همه انسانها بهرهمند از ثمره آن ميشوند؛ همچنین روانشناسي ميتواند ارتباط ذهني مؤثري در ذهن انسان به وجود آورد و ضامن بهداشت رواني فرد در جامعه باشد. براي مثال اگر به پديدهاي همچون اعتياد و فحشا و عوارض جانبي آنها به دقت بنگريم و نتايج شوم آنها را با ديدي پژوهشي مورد برسي قرار دهيم، یا اگر علل و زمينههاي بزهكاري كودكان و نوجوانان را بشناسيم و بالأخره اگر صدها پديده ديگر از جمله بيكاري افسرگي، خودكشي، بيمسئوليتي را با ديدي منصفانه مد نظر قرار دهيم به اين نتيجه پي خواهيم برد كه آشنايي مردم با مفاهيم و اصول و كاربرد اين مفاهيم درحيات خانوادگي و شغلي ما ناچيز است و اين موضوع سبب آن گرديده كه حيات اجتماعي دستخوش اين ناآگاهي شود تا جايی كه فرد و جامعه ناگزير است فشاررواني زيادي كه بر او وارد مي شود را تحمل كند؛ چون نقشهاي گوناگون هر فرد در جامعه چنان با يكديگر در تناقض هستند كه اگر وي را با واقعيتها و مهارتهاي زندگي آشنا نكند، زير بار اين گونه فشارهاي رواني فزاينده خرد خواهد شد؛ با اين وجود باز هم زمينهاي براي ناآشنايی با مفاهيم روانشناسي در جامعه ما وجود دارد و اين ناآشنايي با مفاهيم اوليه بهداشت رواني، سبب آن گرديده كه اگر يكي از افراد خانواده بگويد ميخواهم به يك روانشناس يا روانپزشك در مورد حالاتش همچون ترسيدن، حسادتورزيدن، دركنكردن، هذيان و توهم و نظاير آن به روانشناسي مراجعه كنم، برچسب ديوانگي را براي او نسخه ميكنند؛ زيرا خانوادهها از آنچه كه يك روانشناس ميتواند براي حل مسائل آنان در زمينههاي گوناگون و رفتاري انجام دهد، آگاهي ندارند. براي مثال پدر و مادر ميخواهند از كم و كيف رفتار فرزند خود آگاه شوند، زيرا در مدرسه به آنها اطلاع دادهاند كه فرزند شما با كودكان ديگر تفاوت دارد؛ اين تفاوت شايد بچه را طوري بار آورد كه او به آساني دچار ترس شود، از مواجه شدن با افراد ناآشنا دچار بيم و هراس گردد، با واقعيتها به سختي روبرو شود، با سکوت و خجالت، وقايع را سپري كند؛ به علاوه با ناآگاهي والدين و سرزنش اطرافيان، مشكل اين كودك دو چندان ميشود و موجب ميگردد كه افت تحصيلي و نداشتن اعتماد به نفس و اختلالات رفتاري وی را در پي داشته باشد كه در نتيجه، اين کودک از مدرسه ميگريزد، دزدي براي شكم ميكند و هر رفتاري كه مبتني بر خرابكاري است از او سر ميزند؛ چرا؟! چون پدر و مادر از خصوصيات و دشواريها و نابهنجاريهاي دوران كودكي نوجوانان اطلاع ندارند؛ براي انتقال از اين دوره همه بايد بكوشيم تا بهداشت رواني در جامعه بصورت گسترده مورد پذيرش قرار گيرد؛ پس مواظفيم در حد وظايف و توانائي عملي و تخصصي خود نسبت به تأمين محيط سالم براي زندگي مشترك و جمعي كوشش كنيم و اين امر مستلزم آن است كه نسبت به روانشناسي خود و ديگران بي اطلاع نباشيم.
