ارزش زن در سلسله ی وجود و از چشم طبیعت
دسته :
سه شنبه، 27 تير ماه، 1391
بازديد : 93980 بار
نویسنده : نصیره حکمتی
اگر در عالم وجود همه چیز در یک مرتبه واقع بود جهان رنگ سیاه فنا داشت پس هر مرتبه ای در سیر صعودی نسبت به مرتبه ی بالاتر ،ناقص یا مادون است.و نسبت به رتبه ی پایین تر کامل یا مافوق؛ و در این سیر ابدی است که جمال و زیبایی به وجود می آید .
مطلب را با مثالی روشن می سازیم:
اگر عددی جز 12 در عالم نبود وجود سلسه ی عددی امکان نداشت پس چون عدد 12 حقیقتا موجود است به ناچار اعداد بالاتر و پایین تر از آن (11 و13)نیز موجود است و چنین است بالاتر و پایین تر از این اعداد .اینک می بینیم که در این مراتب بی نهایت هر مرتبه دارای خصوصیت و عوارض وجودی مشخصی است که مرتبه های دیگر واجد آن نیست .
در این مثال (12)به اعداد (2،3،4،6)تقسیم پذیر است اما اعداد مافوق و ما دون آن (13و11)واجد این خاصیت نیستند و به هیچ عددی تقسیم نمی شوند (عدد اول).آیا در این مورد می توان گفت که به 13و 11از این رو که بر هیچ عددی تقسیم نیستند ظلم شده یا در حق 12 که بر سه عدد دیگر قسمت شدنی است عدالت و لطفی رفته است؟
اگر در عالم وجود همه چیز در یک مرتبه واقع بود جهان رنگ سیاه فنا داشت پس هر مرتبه ای در سیر صعودی نسبت به مرتبه ی بالاتر ،ناقص یا مادون است.و نسبت به رتبه ی پایین تر کامل یا مافوق؛ و در این سیر ابدی است که جمال و زیبایی به وجود می آید .
مطلب را با مثالی روشن می سازیم:
اگر عددی جز 12 در عالم نبود وجود سلسه ی عددی امکان نداشت پس چون عدد 12 حقیقتا موجود است به ناچار اعداد بالاتر و پایین تر از آن (11 و13)نیز موجود است و چنین است بالاتر و پایین تر از این اعداد .اینک می بینیم که در این مراتب بی نهایت هر مرتبه دارای خصوصیت و عوارض وجودی مشخصی است که مرتبه های دیگر واجد آن نیست .
در این مثال (12)به اعداد (2،3،4،6)تقسیم پذیر است اما اعداد مافوق و ما دون آن (13و11)واجد این خاصیت نیستند و به هیچ عددی تقسیم نمی شوند (عدد اول).آیا در این مورد می توان گفت که به 13و 11از این رو که بر هیچ عددی تقسیم نیستند ظلم شده یا در حق 12 که بر سه عدد دیگر قسمت شدنی است عدالت و لطفی رفته است؟
هرگز !! در این جا کلمه ی عدل و ظلم قابل اتلاق نیست زیرا هر عدد ناگزیر از موجود بودن در مرتبه ی خویش است و هر مرتبه ناچار اسیر مشخصات ذات خود می باشد چنان که هر چیز این جهان چنین است .در بدن هر انسان هر عضو رتبه و محلی دارد نه به پنجه ی پا که تکیه گاه بدن است ظلمی شده و نه به مژگان که پاسبان چشم است لطفی.
هریک در مرتبه ای است و باری بر دوش دارد و وظیفه ای انجام می دهد .
هم چنین است تشکیل کلمات و نغمه ها و هر چیز دیگر .....
اگر یک حرف یا یک نت تکرار شود کلمه و آهنگ صورت نمی پذیرد پس حروف و کلمات و نغمه ها و نت ها ناچار نسبت به هم پس و پیشی دارند .هیچ یک را بر دیگری مزیتی نیست بلکه اگر درست و مناسب تلفیق شده باشند نقش معنی و شکفتگی نغمه را نشان می دهند .
باری،از مجموعه ی جمله ها و مرتبه ها سلسله ی تصاعدی وجود تشکیل می شود.این تنوع دل انگیز و حیرت آور وجود،از آن است که مرتبه ی آن بی نهایت است و در مقابل هر موجود میدان بی پایان کمال قرار دارد در این میدان وسیع است که هر موجود چندان که می تواند و می خواهد به پیش می تازد و پیوسته از مرتبه ی بالاتر برخوردار می شود و از هوای جاودان بخش افق کمال تنفس می کند و هر دم رنگ حیات در چشمانش ثابت تر و بدیع تر می گردد.
چه شگفت آور است این جهان!!
پای هیچ موجودی بر بسته نیست و همه در جام عدل باده می کشند و سرمست می شوند . اینک بازگردیم به سخن خود؛ زن نیز همچون هر چیز این جهان ،در عالم وجود و در عالم اجتماع مرتبه ای دارد و آن مرتبه دارای لوازم و ضروریاتی است ،در مرتبه ی وجود و اجتماع زن چنان است که حامل امانت نسل است زنجیر نسل را که هدف اعلای جهان است وجود زن به هم بر می پیوندد .پایه ی عظیم خلقت بر دوش اوست این ارزش و مرتبه لوازم و وظایفی را بر او تحمیل می کند که از آن جمله صفت عفت است.
زن ،فرزند می زاید تا در تربیت و سعادت او بکوشد که هم نسل را ادامه دهد و هم از بهتری نسل که هدف جهان است ؛پیروی کند.و هم در آینه ی گذشته نما ؛یعنی فرزند، حیات زود گذر جمال و جوانی خویش را پیوسته مشاهده کند . پس اگر زن ومرد از نظر آزادی در چشم اسلام مساوی نیستند عجبی نیست و ظلمی به او روا نشده و از ارزش او چیزی نکاسته است .
زن از منظر اسلام:
اسلام نه زن را بنده ی بی اراده و از هر حیث فرمان گذار شوهر می شناسد و نه آزادی بی حساب و خلاف طبیعت برای او قائل است و آن گهی در کدامین مورد،آزادی بی حد منطقی است؟ تحدید آزادی خود از آزادی سرچشمه می گیرد . اگر زن امروز می توانست تصور کند که چه روزگار دراز پر دامنه ای در زندان بی ارزشی و ناشناسی می گذرانیده ،بر دست و پای آنکه اینهمه از قید و بند از پیکر روحش برداشته و این همه حقوق و مزیت با او عطا کرده چه .......آری!! دست بخشایشگر اسلام پرده ی قرن های تاریک و جهالت عمیق و بی انتها را از جمال زیبای زن برداشت . قبل از اسلام ،وقتی دختری به دنیا می آمد رنگ پدر از این خبر تیره می گشت ،ننگین و سرافکنده خود را از دیگران بر کنار می گرفت. « وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ ﴿٥٨﴾» اما در آیین نورانی اسلام ،زن، انسان شناخته شد .بر پیشانی گشاده و پرنورش که اجتماع نادان و نقش عار و ننگ منقوش کرده بودند ؛تاج افتخار و عزت گذاشت.
چه بخشایش گر است این آیین الهی که بندگی و ننگ و زبونی را به کلی شست. هنوز طنین زنگ با شکوه آن قافله ها ،پس از قرنها به گوش می رسد آن صدای عظیم و شکوه مند،یاد مردان عظیم و زنان بزرگواری است که آیین محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» به
جهان داد. آیین محمد«صلی الله علیه و آله وسلم» نشان داد که عرابه ی گل پیرای وجود با دست ظریف زن از شیب تند زندگی بالا می رود و به مقصد حیات جاوید می رسد .در ظلمت قرون زن مدفون می شد و هر گونه زشتکاری و تعدی بر او روا میداشتند.
اسلام زن را راه نمود و جمالش را آشکارا نشان دادو کسی را که حق زن را را فرو گذارد از انسانیت و رحمت خداوند دور دانست .
و یکی از خصایص اخلاق پیامبران را مهر ورزیدن به زنان برشمرد.و نیز برای مردان؛ مهر ورزیدن و جوانمردی با زنان و مراعات جانب آنان را ،نشانه ی بسیاری ایمان دانست. آری معنای دوست داشتن زنان از سیاق این گفته ها پدیدار است، بزرگ داشت و یافتن ارزش زنان است، نه چیز دیگر و فرمود :که بهترین مردم کسی است که با همسر خود نیکوکارترین مردان باشد. باری اسلام نه تنها زن را از چاه عمیق زبونی برآورد بلکه هم دوش و هم پایه ی مردان شناخت و خیر و مزیتش را بر آنان گواهی نمود و فرمود: « وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿٢١﴾» همچنان که اسلام مزیت و ارزش زن را در ترازوی سنجش خود نشان می دهد همچنان که غرایز را لگام می زند و تربیت می کند،فطرت را صیقلی و بیدار نگه می دارد رشته های محبت را بین مردمان می تابد و عشق به وجود و حیات را زنده و پایدار می دارد و وجدان بشری را قوت و قدرت می بخشد و حکومت عقل و منطق را مستقر می سازد تا در قلمرو آن احساس های بجا رشد کنند .
و خالق چه زیبا فرموده است:
« وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَىٰ ﴿٣﴾ إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّىٰ ﴿٤﴾ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ ﴿٥﴾ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ﴿٦﴾ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ ﴿٧﴾»
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿١٣﴾
خلق کردیم این دو موجود را ؛ استعدادهایی متفاوت به آنان عطا کردیم و اما پاداش و جزای یشان بسته به تصدیق و تقوایشان است!
پروردگارا ! در عمل به آموخته ها توفیق مان ده،
حکیما ! در به کار گیری نعمت ها برای پایداری در راهت یاری مان فرما.
رحیما ! خطاها و لغزش هایمان را بیامرز .
عظیما ! در تقوی و اخلاص پیشگام مان فرما و در زمره ی متقین و مخلصین و عبادالرحمن ات جایمان ده.
عزیزا ! با صدیقین و شهدا محشورمان فرما.
آمین
----------------------------------------------------------------------
منابع:
- قرآن کریم
- اقتباس از کتاب: راه محمد،از استادمحمود عقاد
هریک در مرتبه ای است و باری بر دوش دارد و وظیفه ای انجام می دهد .
هم چنین است تشکیل کلمات و نغمه ها و هر چیز دیگر .....
اگر یک حرف یا یک نت تکرار شود کلمه و آهنگ صورت نمی پذیرد پس حروف و کلمات و نغمه ها و نت ها ناچار نسبت به هم پس و پیشی دارند .هیچ یک را بر دیگری مزیتی نیست بلکه اگر درست و مناسب تلفیق شده باشند نقش معنی و شکفتگی نغمه را نشان می دهند .
باری،از مجموعه ی جمله ها و مرتبه ها سلسله ی تصاعدی وجود تشکیل می شود.این تنوع دل انگیز و حیرت آور وجود،از آن است که مرتبه ی آن بی نهایت است و در مقابل هر موجود میدان بی پایان کمال قرار دارد در این میدان وسیع است که هر موجود چندان که می تواند و می خواهد به پیش می تازد و پیوسته از مرتبه ی بالاتر برخوردار می شود و از هوای جاودان بخش افق کمال تنفس می کند و هر دم رنگ حیات در چشمانش ثابت تر و بدیع تر می گردد.
چه شگفت آور است این جهان!!
پای هیچ موجودی بر بسته نیست و همه در جام عدل باده می کشند و سرمست می شوند . اینک بازگردیم به سخن خود؛ زن نیز همچون هر چیز این جهان ،در عالم وجود و در عالم اجتماع مرتبه ای دارد و آن مرتبه دارای لوازم و ضروریاتی است ،در مرتبه ی وجود و اجتماع زن چنان است که حامل امانت نسل است زنجیر نسل را که هدف اعلای جهان است وجود زن به هم بر می پیوندد .پایه ی عظیم خلقت بر دوش اوست این ارزش و مرتبه لوازم و وظایفی را بر او تحمیل می کند که از آن جمله صفت عفت است.
زن ،فرزند می زاید تا در تربیت و سعادت او بکوشد که هم نسل را ادامه دهد و هم از بهتری نسل که هدف جهان است ؛پیروی کند.و هم در آینه ی گذشته نما ؛یعنی فرزند، حیات زود گذر جمال و جوانی خویش را پیوسته مشاهده کند . پس اگر زن ومرد از نظر آزادی در چشم اسلام مساوی نیستند عجبی نیست و ظلمی به او روا نشده و از ارزش او چیزی نکاسته است .
زن از منظر اسلام:
اسلام نه زن را بنده ی بی اراده و از هر حیث فرمان گذار شوهر می شناسد و نه آزادی بی حساب و خلاف طبیعت برای او قائل است و آن گهی در کدامین مورد،آزادی بی حد منطقی است؟ تحدید آزادی خود از آزادی سرچشمه می گیرد . اگر زن امروز می توانست تصور کند که چه روزگار دراز پر دامنه ای در زندان بی ارزشی و ناشناسی می گذرانیده ،بر دست و پای آنکه اینهمه از قید و بند از پیکر روحش برداشته و این همه حقوق و مزیت با او عطا کرده چه .......آری!! دست بخشایشگر اسلام پرده ی قرن های تاریک و جهالت عمیق و بی انتها را از جمال زیبای زن برداشت . قبل از اسلام ،وقتی دختری به دنیا می آمد رنگ پدر از این خبر تیره می گشت ،ننگین و سرافکنده خود را از دیگران بر کنار می گرفت. « وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ ﴿٥٨﴾» اما در آیین نورانی اسلام ،زن، انسان شناخته شد .بر پیشانی گشاده و پرنورش که اجتماع نادان و نقش عار و ننگ منقوش کرده بودند ؛تاج افتخار و عزت گذاشت.
چه بخشایش گر است این آیین الهی که بندگی و ننگ و زبونی را به کلی شست. هنوز طنین زنگ با شکوه آن قافله ها ،پس از قرنها به گوش می رسد آن صدای عظیم و شکوه مند،یاد مردان عظیم و زنان بزرگواری است که آیین محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» به
جهان داد. آیین محمد«صلی الله علیه و آله وسلم» نشان داد که عرابه ی گل پیرای وجود با دست ظریف زن از شیب تند زندگی بالا می رود و به مقصد حیات جاوید می رسد .در ظلمت قرون زن مدفون می شد و هر گونه زشتکاری و تعدی بر او روا میداشتند.
اسلام زن را راه نمود و جمالش را آشکارا نشان دادو کسی را که حق زن را را فرو گذارد از انسانیت و رحمت خداوند دور دانست .
و یکی از خصایص اخلاق پیامبران را مهر ورزیدن به زنان برشمرد.و نیز برای مردان؛ مهر ورزیدن و جوانمردی با زنان و مراعات جانب آنان را ،نشانه ی بسیاری ایمان دانست. آری معنای دوست داشتن زنان از سیاق این گفته ها پدیدار است، بزرگ داشت و یافتن ارزش زنان است، نه چیز دیگر و فرمود :که بهترین مردم کسی است که با همسر خود نیکوکارترین مردان باشد. باری اسلام نه تنها زن را از چاه عمیق زبونی برآورد بلکه هم دوش و هم پایه ی مردان شناخت و خیر و مزیتش را بر آنان گواهی نمود و فرمود: « وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿٢١﴾» همچنان که اسلام مزیت و ارزش زن را در ترازوی سنجش خود نشان می دهد همچنان که غرایز را لگام می زند و تربیت می کند،فطرت را صیقلی و بیدار نگه می دارد رشته های محبت را بین مردمان می تابد و عشق به وجود و حیات را زنده و پایدار می دارد و وجدان بشری را قوت و قدرت می بخشد و حکومت عقل و منطق را مستقر می سازد تا در قلمرو آن احساس های بجا رشد کنند .
و خالق چه زیبا فرموده است:
« وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَىٰ ﴿٣﴾ إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّىٰ ﴿٤﴾ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ ﴿٥﴾ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ﴿٦﴾ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ ﴿٧﴾»
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿١٣﴾
خلق کردیم این دو موجود را ؛ استعدادهایی متفاوت به آنان عطا کردیم و اما پاداش و جزای یشان بسته به تصدیق و تقوایشان است!
پروردگارا ! در عمل به آموخته ها توفیق مان ده،
حکیما ! در به کار گیری نعمت ها برای پایداری در راهت یاری مان فرما.
رحیما ! خطاها و لغزش هایمان را بیامرز .
عظیما ! در تقوی و اخلاص پیشگام مان فرما و در زمره ی متقین و مخلصین و عبادالرحمن ات جایمان ده.
عزیزا ! با صدیقین و شهدا محشورمان فرما.
آمین
----------------------------------------------------------------------
منابع:
- قرآن کریم
- اقتباس از کتاب: راه محمد،از استادمحمود عقاد
ارسال شده در مورخه : سه شنبه، 27 تير ماه، 1391 توسط اسامه قادری